به گزارش مجله خبری نگار/ایران: اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس روز شنبه ۱۰ سپتامبر به همراه هیأتی بلند پایه وارد مسکو شد تا با مقامات روسیه از جمله سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه دیدار و گفتگو کند. بر اساس بیانیه این جنبش فلسطینی، در این سفر که به دعوت مسکو صورت گرفت، صالح العاروری نایب رئیس دفتر سیاسی حماس و برخی دیگر از اعضای دفتر مانند موسی ابومرزوق و ماهر صلاح، هنیه را همراهی کردند. این دیدار که قرار است چند روز طول بکشد، در گیرودار تنش روابط بین مسکو و تل آویو مانند حمایت رژیم صهیونیستی از کی یف در جریان جنگ اخیر و تداوم تجاوز هوایی این رژیم به سوریه و یک ماه پس از تجاوز به نوار غزه و بازداشت و ترور مقامات حماس و جهاد اسلامی انجام میشود.
این سفر، دو محمل دارد و بر اساس این دو رخداد و محمل است که قابل فهم میشود. محمل اول وقوع این سفر، جنگ روسیه و اوکراین است که منجر به تیرگی روابط مسکو-تل آویو شده و محمل دوم مربوط به تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی به غزه و کرانه باختری و ترور و بازداشت مقامات مقاومت است. اما یک حلقه اتصال در میان این دو رخداد نیز وجود دارد که بدون آن نمیتوان تحلیل این سفر را کامل کرد و آن حلقه واسط، سوریه است که از یکسو، کانونی برای جریان مقاومت و از سوی دیگر، شریکی راهبردی برای روسیه محسوب میشود. بر این اساس، درادامه به بازخوانی وجوه این سفر بر اساس همین صورتبندی سه گانه میپردازیم.
پیش از آن برای درک اهمیت راهبردی این سفر بهتر است اشارهای به هیأت همراه اسماعیل هنیه در مسکو داشته باشیم. علاوهبر هنیه که او را باید مرد نخست این جنبش فلسطینی بدانیم، ماهر صلاح و موسی ابومرزوق از اعضای ارشد دفتر سیاسی حماس نیز در این سفر حضور دارند؛ همچنین یکی از اعضای هیأت حماس در این دیدار، صالح العاروری است که رسانههای غربی او را «مهره شماره دوم این سازمان در خارج از سرزمینهای فلسطینی» میدانند که در صدر فهرست رهبران فلسطینی تحت تعقیب رژیم صهیونیستی قرار دارد و رژیم صهیونیستی چندین بار خواستار اخراج وی از برخی کشورهای منطقه شده است.
تا پیش از جنگ روسیه و اوکراین و بالا گرفتن تنشها میان روسیه و رژیم صهیونیستی، رسانههای غربی - خصوصاً رسانههای فارسی زبان معاند - سعی میکردند روسیه را کشوری همسو با رژیم صهیونیستی معرفی کرده و نقاط اختلاف راهبردی مسکو و تل آویو را سانسور کنند، درحالی که در واقعیت، میتوان به موارد متعددی از تقابلهای تاریخی روسها و صهیونیستها اشاره کرد. یکی از موارد این خصومت، تحریک و تجهیز گرجستان توسط اسرائیل بود که در سال ۲۰۰۸ با واکنش سریع و قاطع روسها همراه شد؛ در این رخداد، ارتش روسیه از یکسو، ظرف ۴۸ ساعت وارد خاک گرجستان شد و از سوی دیگر، ارتش لبنان در جوار سرزمینهای اشغالی را به سامانه موشکی اسکندر مجهز کرد؛ موشکهایی که اخیراً نیز در سوریه مستقر شدهاند.
اما جنگ اوکراین، رخدادی بود که مجدداً به بالا گرفتن تنش بین مسکو و تل آویو منجر شد که در اینجا به بازخوانی برخی از مصادیق منازعه روسها و طرف صهیونیستی پس از این جنگ پرداخته میشود.
در ماه مه سالجاری میلادی، پس از دفاع یائیر لاپید، وزیر خارجه وقت رژیم صهیونیستی از رأی کشورش مبنی بر تعلیق مسکو از عضویت در شورای حقوق بشر سازمان ملل، روسیه اسرائیل را بهدلیل آنچه «اظهارات ضد روسی» خوانده شد، محکوم کرد. وزارت خارجه روسیه بیانیه لاپید را «تأسف بار» توصیف و اسرائیل را متهم کرد که از مناقشه اوکراین برای منحرف کردن توجهات از خشونت صهیونیستها در فلسطین سوءاستفاده میکند. وزیر خارجه روسیه در بیانیهای در آن هنگام اعلام کرد که میتوان از طریق ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی بر مبنای مرزهای ۱۹۶۷ با پایتختی بیت المقدس شرقی به طور مؤثری از چرخههای خشونت مدرن علیه فلسطینیان جلوگیری کرد.
اما چرخه این تنشهای لفظی و دیپلماتیک میان مقامات روس و صهیونیست ادامه داشت و اوج آن به نقطهای باز میگردد که وزیر خارجه رژیم صهیونیستی به اظهارات همتای روس خود که گفته بود: «بزرگترین دشمن یهودیان، خود یهودیان هستند.» پاسخ داد و باز پس از آن، روسها در پاسخ، بیانیه تندی صادر کردند مبنی بر همکاری و همدستی تاریخی یهودیان و نازیها و در آن ضمن اشاره به اصالت یهودی زلنسکی رئیسجمهور اوکراین، افزودند: «متأسفانه تاریخ شاهد نمونههای فاجعه باری از همکاری بین یهودیان و نازیها بوده و در لهستان و برخی کشورهای اروپای شرقی، آلمانیها صنعتگران یهودی را بهعنوان رئیسان محلهها و محافل انتخاب کردند که بعضی از آنها به ارتکاب اقدامات بسیار وحشیانه معروف هستند.»
پس از این تنشهای لفظی و دیپلماتیک بود که وزارت دادگستری روسیه دادخواستی مبنی بر انحلال آژانس یهود را ارائه کرد؛ سازمانی که قبل از آن هم به اتهام جمعآوری اطلاعات شخصی شهروندان و نقض قوانین مرتبط با حریم خصوصی در روسیه تعلیق شده بود. پس از این دادخواست بود که اخباری از درون سرزمینهای اشغالی به بیرون درز کرد که گفته میشد آویگدور لیبرمن، وزیر پیشین جنگ رژیم صهیونیستی و وزیر کنونی دارایی به همراه چند مقام دیگر پیشنهاد آسیب رساندن به مرکز فرهنگی روسیه در خیابان «جیولا» در تلآویو را مطرح کردند.
انحلال آژانس یهود اتفاق مهمی بود؛ چراکه با توجه به جمعیت یک میلیونی روس تباران یهودی ساکن در فلسطین اشغالی، به نظر میرسد روسها قصد دارند از یکی از مهمترین ابزارهای فشار خود یعنی بزرگترین اقلیت نژادی در اسرائیل استفاده کنند. در مقابل اسرائیل نیز متهم به اقداماتی همچون ترور دختر الکساندر دوگین اندیشمند مشهور روس است.
گفتنی است آژانس یهود در سال ۱۹۲۹ با هدف تبلیغ و تسهیل مهاجرت یهودیان به فلسطین و تشویق مهاجران به بقا در این منطقه تأسیس شد. پس از تخریب دیوار برلین، یکی از برنامههای اصلی آژانس، ترویج مهاجرت به فلسطین و کمک به یکپارچه سازی اجتماعی یهودیان مهاجر از اروپای شرقی به سرزمینهای اشغالی بوده است. بنا به گزارشها در سالهای آغازین دهه ۹۰ میلادی و در گیر و دار فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی حدود یک میلیون نفر از شوروی به فلسطین اشغالی مهاجرت کردند.
همان طور که اشاره شد، ترور و بازداشت مقامات جبهه مقاومت در فلسطین در کنار تجاوز سه روزه رژیم صهیونیستی، محمل دیگری برای نزدیکتر شدن روسها و مقاومت بود. به گزارش «میدل ایست» در ابتدای ماه آگوست سالجاری میلادی، دولت صهیونیستی، «بسام السعدی»، یکی از اعضای ارشد جهاد اسلامی را در شهر جنین در کرانه باختری اشغالی دستگیر و طی سه روز حملاتی را به غزه انجام داد که با پاسخ متقابل مقاومت روبهرو شد. ارتش اسرائیل در ۵ آگوست نیز عملیات دیگری را با هدف ترور مقامات جهاد اسلامی انجام داد.
در همین اثنا بود که درگیریهای دیپلماتیک روسیه و طرف صهیونیست به اوج خود رسیده بود و وزارت خارجه روسیه در بیانیهای ضمن محکومیت اشغال کرانه باختری و تجاوز به غزه اعلام کرد: «لفاظیهای مقامات اسرائیل، تلاشی برای پوشاندن سوءاستفاده از وضعیت اوکراین برای منحرف کردن توجه جامعه جهانی است که نسبت به یکی از قدیمیترین درگیریهای حل نشده در فلسطین صورت میگیرد.»
موضوع قابل ذکر درمورد این تجاوز سه روزه اینکه این عملیات صهیونیستها به غزه یکی از کوتاهترین حملات ایشان بود که طرف صهیونیستی را سریعاً به عقب نشینی واداشت و علت آن هم اولاً به پاسخ متقابل مقاومت و ثانیاً و مهمتر از آن، به اتحاد کم نظیر گروههای فلسطینی و حمایت جریانهای واقع در کرانه باختری از مقاومت غزه باز میگردد که از سوی جهاد اسلامی به «وحدت الساحات» (وحدت میدانها) نام گرفت.
مجموع این تحولات به علاوه ثمرات قبلی مقاومت در چند دهه گذشته، مقامات کرملین را به این نتیجه رسانده است که جبهه مقاومت را نباید مانند تحلیلگران و رسانههای غربی به مثابه گروهی شبه نظامی تحلیل کرد که صرفاً در پی اقدامات سلبی هستند؛ بلکه مقاومت حقیقتاً یک جریان گسترده و اصیل در منطقه است که هر دولتی ناگزیر از همکاری با آن است؛ جریانی که ریشه در جغرافیا و تاریخ منطقه دارد و گروههای فلسطینی تنها شعبهای از آن هستند.
نکته پایانی در مورد مناقشه اخیر روسیه و رژیم صهیونیستی این است که روسیه با اقدامات متقابل علیه اسرائیل مانند انحلال آژانس یهود از یک سو و گسترش همکاریهای اقتصادی و نظامی و دیپلماتیک با ایران مانند هماهنگی در مذاکرات هستهای رفع تحریمها و تجارت پهپاد از سوی دیگر، نشان داد تا آماده تغییر موقعیت سیاسی از یک نیروی میانجی و واسطه توازن میان مقاومت و صهیونیستها، به یک نیروی تعیین کننده است. ضمن اینکه این را هم نباید فراموش کرد که مسکو از حملات هوایی اسرائیل در سوریه از یک طرف و اقدامات یهودیان قفقاز نگران و ناخشنود است و زمینههای این نزاع را نه تنها نمیتوان به جنگ اوکراین تقلیل داد؛ بلکه باید ریشه این درگیری را در زمینه و زمانهای پیشتر و فراتر از آن جست و جو و تحلیل کرد؛ موضوعی که تحقق آن میتواند ورق نظم منطقه غرب آسیا در میان مدت را در دوره خروج یا اخراج امریکا از منطقه، به نفع تهران و نیروهای غیرکلاسیک وفادار به جمهوری اسلامی برگرداند.