به گزارش مجله خبری نگار/ایران: رسانههای عربی و بخصوص انگلیسی نقش بسیار مهمی در بازتاب بحران اوکراین به نفع خود و اقناع افکار عمومی اروپا و جهان در جهت ضدیت با روسیه داشتند. این رسانهها همواره سعی میکردند این گونه القا کنند که جنگ بر مردمشان تأثیری نخواهد داشت. اما حال روشن است که هرچه جنگ به سمت فرسایشی شدن میرود و همچنین با آغاز فصل سرما، واقعیتهای جنگ تأثیرات خود را بر مردم اروپا و بخصوص انگلیس گذاشته است. با توجه به آسیب عظیمی که جنگ بر اقتصاد انگلیس وارد کرده است، رسانههای این کشور در هماهنگی با دولت، اجازه بحث جدی در مورد این جنگ را نمیدهند. اندرو هاموند، ستون نویس میدل ایستای در یادداشتی با عنوان «جنگ روسیه و اوکراین؛ چرا بریتانیا اجازه هیچ بحثی را نمیدهد؟» که به تازگی در همین رسانه منتشر کرده، به ابعاد سانسور و بایکوت جنگ اوکراین در رسانههای انگلیس پرداخته است.
تورم در انگلیس در ژوئیه به بالاترین میزان در ۴۰ سال گذشته یعنی ۱۰.۱ درصد رسیده است. دولت به شرکتهای خصوصی انرژی اجازه داده تا از اکتبر قبضها را تا حدود ۸۰ درصد به حداکثر ۳۵۴۹ پوند (۴۰۹۳ دلار) در سال افزایش دهند. بانک انگلستان احتمالاً افزایش بیشتری نرخ بهره را اعمال خواهد کرد و مصایب بیشتری را برای دارندگان وام مسکن به وجود خواهد آورد. اقدامات صنعتی در حال گسترش است و صدها هزار نفر ممکن است از پرداخت قبوض خودداری کرده و در اعتراض جمعی به خیابانها بیایند.
با همراهی رسانهها و دولت که در واقع برای خفه کردن افکار عمومی طراحی شدهاند، هیچ بحث جدی در مورد اینکه چگونه انگلیس به نقطه بحرانی کنونی رسیده، در رسانهها مشاهده نمیشود.
چپ سنتی ضد جنگ عملاً از رسانههای اصلی حذف شده است؛ رسانههایی مانند گاردین و ایندیپندنت با محافظهکاران و نومحافظهکارانی مانند اکونومیست و تأثیرگذاران رسانههای اجتماعی آن همسو شدهاند و سیاست تحریمهای گسترده و رد دیپلماسی را تبلیغ میکنند؛ سیاستهایی که دقیقاً همان خط رسانهای دولت است.
در واقع، اخیراً مشخص شد که توافق صلح روسیه و اوکراین در ماه آوریل روی میز بوده است، اما بوریس جانسون، نخستوزیر سابق انگلیس به کی یف اعزام شد تا بهعنوان نماینده غرب جلوی توافق صلح را بگیرد.
لیز تراس، نخستوزیر تازه کار اکنون بهعنوان چهره جدید نظامی گری انتحاری انگلیس ظاهر شده است. او که یکی از وفادارترین جانشینان جانسون بود، در ماه فوریه به مسکو اعزام شد تا درباره تحریمهای شدید هشدار دهد، اما بسرعت به خصمانهترین زبان ممکن در خدمت جاهطلبیهای رهبریاش روی آورد؛ رویکردی که یکی از ستوننویسهای انگلیسی از آن بهعنوان «دیپلماسی نابودی» یاد کرد.
لیز تراس در طول مبارزات انتخاباتی اخیر رویکرد نظامی گری خود را حفظ کرد و قول داد که هزینههای دفاعی را تا سال ۲۰۳۰ از ۲.۱ درصد فعلی به سه درصد تولید ناخالص داخلی افزایش دهد و در مورد اینکه چقدر آماده است دکمه هستهای را فشار دهد، اظهار داشت که باید منتظر رویکرد سایر کشورهای لیبرال باشد.
رسانههای بزرگ تلویزیونی انگلیس به طور خاص مأموریت دارند که لیز تراس را بهعنوان چهره مردمی نشان دهند و اینکه وی بهدنبال احیای حقوق مردم است؛ تلویزیونها سخنرانی عجیب او در سال ۲۰۱۴ را پخش میکنند که در آن درباره صادرات چای یورکشایر به چین افتخار میکرد در حالی که انگلیس همراه با امریکا و اتحادیه اروپا تحریمهایی را علیه چین وضع کردند.
اخیراً یک کمدین که لیز تراس را در برنامه گفتوگوی سیاسی برجسته بیبیسی به سخره گرفت، باعث خشم دولت و رسانههای دست راستی شد؛ برنامهای که به مقایسه سخنرانی لیز تراس قبل و بعد از مرگ ملکه پرداخته بود و آن قدر مورد هجمه رسانههای مختلف قرار گرفت که حتی بیبیسی هم ضمن عذرخواهی بار دیگر برنامه خود را اصلاح کرد؛ این مسأله نمود واضحی از همراهی بیچون و چرای این رسانهها با دولت کشور است.
در همین حال پرچمدار چپ، مجله نیو استیتسمن که یک مجله سیاسی و فرهنگی انگلیسی در لندن است، دیدگاههای طرفداران جنگ، یعنی شخصیتهایی مانند پل میسون را منتشر میکند که با یک واحد ضد اطلاعات نادرست وزارت خارجه در ارتباط بوده است؛ البته رسانهها اجازه انتشار چنین محتواهای بازگوکننده پشت پرده را نمیدهند.
افراد و چهرههایی که شعار «شیپور جنگ را متوقف کنید» علم کردهاند، در هیچ رسانهای دیده نمیشوند، زیرا رسانههای لندن آنها را نادیده میگیرند؛ در حالی که افراد همسو با دولت مانند پیتر هیچنز (شخصیت رسانه ای) مجاز هستند از حاشیه به متن بیایند، چون آنها همصدا با دولت انگلیس هستند.
سانسور و بایکوت در انگلیس حتی از ایالات متحده هم بیشتر است؛ در حالی که در انگلیس، کمتر کسی سیاست این کشور در جنگ اوکراین را زیر سؤال میبرد، در ایالات متحده صداهایی از رسانههای لیبرال و چپ شنیده میشود که منتقد جنگ هستند؛ آنها بشدت به تثبیت جنگ توسط نهاد سیاست خارجی ایالات متحده به هر قیمتی اعتراض میکنند، البته بازهم نباید از نظر دور داشت که بسیاری از این موارد صرفاً موضعگیری لفظی است، زیرا جمهوری خواهان در کنگره همچنان با اکثریت قاطع به حمایت از بسته هزینههای عظیم ۴۰ میلیارد دلاری رئیسجمهور جو بایدن برای حمایت از تلاشهای جنگی اوکراین، که برنی سندرز، قهرمان چپگرایان نیز آن را تأیید کرد، رأی دادند، اما حداقل در ظاهر یک بحث عمومی در رسانهها با موضوع سیاست خارجی و تأثیرات داخلی آن بر ایالات متحده وجود دارد.
اما در انگلیس هیچ بحثی در این رابطه در رسانه نمیشود و این موضوع، فضایی امن را به وجود آورده تا سیاست مداخله پنهانی اساساً بدون چالش باقی بماند. جالب اینجاست که تعهد مالی انگلیس (حداقل ۳.۸ میلیارد پوند معادل ۴.۴ میلیارد دلار) در قبال سیاست مداخله، از ایالات متحده کمتر بوده است.
نیروهای ویژه تحت نظارت MI۶ در نزدیکی خطوط مقدم اوکراین عملیات میکنند. ارتش انگلیس به ۱۰ هزار پیاده نظام اوکراینی آموزش نظامی میدهد و فهرستی بلندبالا از سلاح را فراهم کرده و سربازان سابق را بهعنوان مزدور به آنجا میفرستد تا در اوکراین بجنگند.
اکنون، مداخلات غرب در اوکراین ممکن است حتی خطر جنگ هستهای را نیز بهدنبال داشته باشد و این موضوع، وارد گفتوگوی عمومی شده است؛ برای درک این موضوع که چنین اتفاقی در صورت رخ دادن، بسرعت به فاجعه جهانی تبدیل خواهد شد، نیازی به داشتن تخصص در سیاست نیست و همگان میتوانند آن را درک کنند. با این حال، به نظر میرسد که فضای روانی در محافل سیاست ایالات متحده و انگلیس برای اجتناب از چنین نتیجهای چندان شکل نگرفته و بازدارنده نیست.
تحریمها و تشدید عملیات نظامی از سوی غرب در اوکراین، قیمت نفت و مواد غذایی را به سطوح فجیع رسانده و زندگی مردم عادی را که حتی ارتباطی با این سیاستها نداشتهاند، ویران کرده است.
به نظر میرسد که کشورهای اروپایی دارند قربانی سیاستمداران خود میشوند؛ سیاستمدارانی که رؤیای تب سرنگونی ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه را در سر میپرورانند، اما تاکنون نتوانستهاند حتی به آن نزدیک شوند. اقتصاد روسیه نه تنها زنده مانده است، بلکه قدرتهای بزرگ غیر غربی جهان با نادیده گرفتن دستورات ایالات متحده و حفظ روابط سیاسی و اقتصادی با مسکو بدون عواقب توانستهاند از ائتلاف موسوم به صلح امریکایی جدا شوند. حتی ترفند بدبینانه بوریس جانسون برای استفاده از جنگ اوکراین برای نجات پست نخستوزیریاش، بینتیجه بود. مهم نیست که چند بار ستون نویسان روزنامه و مجریان تلویزیون عباراتی مانند «جنگ پوتین» را در تلاش برای به حاشیه بردن بحث در مورد علل آن، نقش غرب و امریکا در تشدید آن و چگونگی پایان دادن به آن بیان میکنند. واقعیت این است که سیاست دولت انگلیس، همین یک انتخاب است و دیگر مهم نیست که بهواسطه آن چه بلایی سر مردم این کشور میآید.