به گزارش مجله خبری نگار/ایران: صحبت از این بود که موسیقی باید راه و برای کمال باشد و کمال هم باید با حس و یاد و تأیید او (خدا) محک بخورد و این را هم اخلاق بیان میکند.
اخلاق چیست؟ سلسله دستوراتی که خُلقهای آدمی را در گفتار، کردار و پندار اصلاح و کامل میکند. کمال هم یعنی میل و نیلِ به کامل شدن. پس هنر و موسیقی که بخواهد راه کمال و برای آن باشد، باید با اخلاق پیوند داشته باشد.
به نوعی بهتر، هنر، پیش نیازش اخلاق است و باز به نوعی بهتر، اخلاق سلوک هنر و هنر سیر اخلاق است. اگر شما به هنر و هنرمند بنگری، باید سیر اخلاق را در او مشاهده کنی و اخلاق را در هنرمند و هنرش سیر کنی! برای چنین وضعی هنرمند باید قبلاً اخلاق را سلوک کرده باشد و اخلاق، سلوکش باشد و بوده باشد.
در این وضعیت است که هنر و موسیقی، راهی برای کمال و سیری به کمال مطلق خواهد بود.
چگونه این میسر میشود؟ این گونه که هنرمند قصد و هدفش از هنر، تعالی و کمال باشد.
هنر را برای تعالی و کمال بخواهد. اگر چنین باشد، در صورت صداقت، لااقل در ذهن و ضمیرش، از شوائب ضد کمال و تعالی پرهیز میکند. زیرا کسی که شعاری میدهد، به وضوح و آشکارا نمیتواند ضد آن رفتار کند و اتفاقاً هنر و بویژه موسیقی به هیچ وجه عرصه نفاق و ریا کاری نیست. هنر و موسیقی عرصه ابراز و ظهور و بروز است. هیچ نمیتوان در آن ریا و نفاق ورزید. هرچه در درون موسیقیدان و هنرمند باشد، همه بی پرده و مانع، بروز میکند و به ساحت نظارت میآید. هیچ کس مانند هنرمند، یکرو و یکرنگ نیست!
ملاک شناخت هنرمند، اثر اوست. هر قدر هم که رفتار و گفتار و کردارش مشکوک و مرموز باشد، به محض مواجهه با اثرش، میتوان او را شناخت و دانست که از چه قماشی است! این وجه فضیلت و شرافت هنر بر سایر امور است! مثلاً در سیاست، عکس هنر، با نفاق و ریا و دروغ و دغل مواجهت هست. هرچه دیده میشود، ازهمان قماش است.
اصلاً رأس همه رذایل دروغ است. همه رذایل ریشه در دروغ دارند. راه رذیلت از دروغ آغاز میشود و این مسیر سیاست است. سیاست راهش از دروغ است و با آن ساخته شده است.
از دروغ ساخته و پرداخته میشود. مقصود غایی سیاست، منفعت است و راه رسیدن به آن دروغ است و شیوه دستیابی به آن فریب. میبینیم که ظلم و استکبار جهانی برای رسیدن به منافع خود، از شعارهای دلنشین، چون پیشرفت، توسعه و حقوق بشر... استفاده میکند و با این فریب خود را در کشورهای دیگر، جا میزند. فریب، روش عملی دروغ است و دروغ، روش نظری فریب.
ساختار کار سیاست، طوری است که فریب خورده سالها طول میکشد تا بفهمد چه فریبی خورده است و فریبکار طوری عمل میکند، که گویی بزرگترین خدمت و دوستی را در حق فریب خورده نثار کرده است.
در حالی که در هنر و بویژه موسیقی، اصلاً دروغ راه ندارد. هیچ هنرمندی نمیتواند دروغ بگوید، چون در هنر، دروغ راه ندارد. زیرا هنرمند بدون اثرش که هنر است، نیست. هنرمند، اصلاً از هنر و اثرش جدایی ندارد. اصلاً هنرمند، همان هنرش است. هنرمند، بی هنر معنا ندارد.
اصلاً هنرمند یعنی هنر. هیچ کس نمیتواند ادعا کند هنرمند است، درحالی که هنری نداشته باشد. هنرمندِ بی هنر، سیاستمدار است. سیاستمدار، هنرمند بی هنر است.
سیاست برای هنر، به منزله دروغ است. سیاست با هنر، راهی متضادند.
هر قدر بی سیاست باشی، هنرمندتری و به هنر نزدیکتری! پس، چون دروغ در هنر راه ندارد و اصلاً هنر راهی برای دروغ ندارد و در هنر، راهی برای و به سمت دروغ نیست، هنر با دروغ پیوندی ندارد و هنرمند دروغگو نیست و نمیتواند باشد! زیرا شاهدش، هنرش و اثرش است که مستقیم، درون و روح و وجود او را نشان میدهد و درونِ مستقیم اوست!