مجله خبری-سبک زندگی نگار: زندگی حضرت محمد (ص) از صدر اسلام تا کنون مورد توجه و اهتمام مسلمانان قرار داشته است. پیامبر اکرم (ص) با پشت سر نهادن دشواریهای بسیار، بدون خستگی و ناامیدی، اقدام به اصلاح جامعه و ترویج دین اسلام کرد و با متحد کردن جزیره عرب، اسلام را به جهانیان معرفی نمود. در این بخش به بررسی زندگی نامه پیامبر از زمان تولد تا پایان عمر ایشان در ۶۳ سالگی میپردازیم.
حضرت محمد (ص) در برخی از کتب آسمانی مانند تورات «احمد» نامیده شده است. آمنه مادر حضرت محمد (ص) نیز قبل از نامگذاریِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، او را «احمد» نامیده بود.
رسول اللّه، نبی اللّه، امین، مصطفی، محمود، مدّثر، امّی، خاتم، مزّمل، رحمت، نذیر، طه، یس، بشیر، مبین، کریم، نور، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذکّر و ...
آخرین پیامبر الهی، بنیانگذار حکومت اسلامی و نخستین معصوم در دین اسلام.
ابو ابراهیم و ابوالقاسم
تولد حضرت محمد (ص) بنابر بسیاری از روایات در هفدهم ماه ربیع الاول پس از طلوع فجر روز جمعه (۵۷۰ میلادی) است و در این سال حادثه اصحاب فیل اتفاق افتاد، در میان اهل تسنن نیز این مشهور است که ولادت ایشان در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول است که این فاصله هفت روزه در در ایران به عنوان هفته وحدت نام گذاری شده است.
پدر پیامبر (ص)، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هر دو از قبیله بزرگ قریش بودند؛ بزرگان قبیله قریش افراد بسیار با نفوذی در مکه بودند و کار بیشتر آنها بازرگانی بود. عبدالله، پدر پیامبر (ص) اندکی پیش از تولد فرزندش برای تجارت با کاروانی به شام رفت و در راه بازگشت پس از بیماری درگذشت.
آمنه پس از تولد حضرت محمّد (ص) دو سال و چهارماه و به روایتی شش سال زندگی کرد و سپس هنگامی که با فرزند خود برای دیدار اقوام به شهر یثرب (مدینه) رفت در راه بازگشت بیمار شد و درگذشت. او را در ابواء (نزدیک مدینه) دفن کردند.
پس از آن عبدالمطلب جد پیامبر سرپرستی او را بر عهده گرفت، عبدالمطلب نخست حضرت محمد (ص) را به ثویبه (آزاد شده ابولهب) و پس از مدتی وی را به حلیمه، دختر عبدالله بن حارث سعدیه سپرد. حلیمه با اینکه دایه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال برای وی مادری کرد.
عبدالمطلب پس از دو سال رحلت یافت تا اینکه حضرت محمد (ص) تحت سرپرستی عموی خود، ابوطالب قرار گرفت. ابوطالب در تربیت برادرزاده خود تلاش بسیاری کردو او را در سفر تجاری خود به شام برد. در این سفر راهبی به نام بحیرا، نشانههای پیامبری را در حضرت محمد (ص) یافت و این موضوع را با ابوطالب در میان گذاشت و او را از خطر یهود در مورد نبی مکرم اسلام (ص) مطلع نمود.
حضرت محمد در دوران نوجوانی خود به دلیل امانت داری، با صفت "امین" شناخته میشد. آن حضرت با سرپرستی کاروان تجاری حضرت خدیجه (س) با لیاقتی که از خود نشان داد سود خوبی نصیب کاروان کرد. یکی دیگر از توانمندیهای ایشان ماجرای حل اختلاف میان سران قریش بر سر نصب حجرالاسود بود که از شروع جنگ خانگی جلوگیری کرد.
پیامبر در دوران جوانی و پیش از ازدواج خود در پیمانی به نام «حلف الفضول» شرکت کرد که در آن برخی از مردم مکه متعهد شدند تا از هر مظلومی حمایت کنند و حق او را بگیرند.
خدیجه بنت خویلد
سوده بنت زمعه
عایشه بنت ابی بکر
جویریه بنت حارث
ام حبیبه بنت ابی سفیان
صفیّه بنت حیّ بن اخطب
امّ سلمه بنت عاتکه
زینب بنت خزیمه
میمونه بنت حارث
امّ شریک بنت دودان
زینب بنت جحش
حفصه بنت عمر
خدیجه بنت خویلد نخستین زنی بود که حضرت محمد (ص) با او پیش از رسیدن به مقام رسالت، در سن ۲۵ سالگی ازدواج نمود. مهریه خدیجه، بیست شتر جوان و خطبه عقد را ابوطالب عموی پیامبر (ص) ایراد کرد. حضرت خدیجه (س) با بخشش ثروت خدمات بسیار شایانی به پیامبر در رسیدن به اهداف رسالت او کرد. این بانوی بزرگوار در ردیف قدسی، مریم و آسیه قرار دارد. پیامبر تا هنگامی که حضرت خدیجه زنده بود با زن دیگری ازدواج نکرد.
حضرت محمد (ص) احترام ویژهای برای خدیجه قائل بود و پس از وفات خدیجه در سال دهم بعثت، همواره از او به نیکی یاد میکرد.
از عایشه، سومین همسر حضرت محمد (ص)، روایت شده است:
«کانَ رَسُولُ اللّهِ (ص) لایَکادُ یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْتِ حَتّی یَذْکُرَ خَدیجَةَ فَیَحْسَنُ الثَّناءِ عَلَیْها، فَذَکَرها یَوْماً مِنَ الْاَیّامِ فَادْرَکَتْنی الْغَیْرةَ، فَقُلْتُ:هَلْ کانَتْ اِلاّ عَجُوزاً وَقَدْ اَبْدَلَکَ اللّهُ خَیْراً مِنْها، فَغَضَبَ حَتّی اهْتَزَّ مَقْدَمُ شَعْرِهِ مِنَ الغَضَبِ. (سفینة البحار، ج ۱، باب خاء، ص ۳۸۰؛ قاموس الرجال، ج ۱۰، ص ۴۳۲)
حضرت محمد (ص) هیچگاه از خانه بیرون نمیرفت مگر این که یادی از خدیجه میکرد و از او به نیکی نام میبرد. یک روز که حضرت محمد (ص) از خدیجه (س) یاد کرده و خوبیهای او را بیان میکرد، غیرت زنانگی بر من غالب شد و به پیامبر (ص) گفتم:آیا او یک پیرزن بیشتر بود و حال آن که خداوند بهتر از آن (یعنی عایشه) را به تو داده است؟
پیامبر اکرم (ص) از این گفتار من، خشمگین شد، به طوری که موهای جلوی سرش از شدت خشم به حرکت درآمد.
حضرت محمد (ص) و حضرت خدیجه (س) صاحب دو پسر و ۴ دختر شدند. البته پیامبر پسرد دیگری از ماریه قبطیه به نام ابراهیم داشت. فرزندان رسول خدا (ص)، به جز حضرت فاطمه (س)، همگی در زمان حیات پیامبر درگذشتند و نسل پیامبر (ص) تنها از طریق فاطمه (س) ادامه یافت.
قاسم، نخستین پسر که در کودکی در مکه؛ زینب، در سال ۸ ه. ق در مدینه؛ رقیه، در سال ۲ ه. ق در مدینه؛ ام کلثوم، در سال ۹ ه. ق در مدینه؛ ابراهیم، در سال ۱۰ ه. ق در مدینه در گذشتند و عبدالله، پس از بعثت در مکه زاده شد و همان جا درگذشت.
حضرت فاطمه (س) در ۱۱ ه. ق، در مدینه شهید شد و نسل رسول خدا (ص) تنها از وی باقی ماند.
حضرت محمد (ص) پیش از پیامبری نیز یکتا پرست بود و اغلب برای عبادت و مناجات با خداوند به غار حرا میرفت. در روایات آمده است که اولین نشانههای بعثت پیامبر (ص) به هنگام ۴۰ سالگی او، رؤیاهای صادقه بود، اما آنچه در سیره به عنوان آغاز بعثت مشهور است یکی از شب ۲۷ رجب میباشد که فرشته وحی در غار حرا بر پیامبر (ص) ظاهر شد و از او خواست این آیات را بخواند:
" اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ. خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ. اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ. الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ. عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ ". (سوره علق، آیات ۱ تا ۵)
یعنی: بخوان به نام پروردگارت که آفرید. او انسان را از خون بسته آفرید. بخوان به نام پروردگارت که گرامیتر و بزرگتر است. خدایی که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت. به انسان آموخت آنچه را که نمیدانست.
حضرت محمد (ص) خواندن و نوشتن را فرا نگرفته بود به همین دلیل گفت:من توانایی خواندن ندارم. جبرئیل از او خواست که " لوح " را بخواند. اما همان جواب را شنید؛ در دفعه سوم، محمد (ص) احساس کرد میتواند " لوحی " را که در دست جبرئیل است بخواند. این آیات سرآغاز مأموریت سخت و طاقت فرسای او بود.
پیامبر در ابتدا دعوت خود را از خانواده آغاز نمود و حضرت خدیجه (س) اولین کسی بود که ایمان آورد؛ پس از او ابوطالب (عموی پیامبر) به اسلام روی آورد. در ابتدا عده محدودی مسلمان شدند، اما پس از مدتی تعداد زیادی از مردم مکه دعوت پیامبر را پذیرفتند و با پیامبر (ص) نماز میگزاردند.
پس از ۳ سال تبلیغ پنهانی پیامبر، خداوند دستور آسمانی انذار عشیره را نازل کرد. حضرت محمد (ص) در ابتدا مردم را به ترک بت پرستی و پرستش خداوند یکتا فرا میخواند. در ابتدا مسلمانان پنهان از مردم دیگر به نماز و پرستش خدا میپرداختند و در شکاف کوهها و جاهای دور از رفت و آمد، دو رکعت نماز میخواندند.
اما بعد از سه سال خداوند دعوت آشکار و همگانی مردم را صادر کرد:
«وَأَنذِرْ عَشِیرَ تَک الْأَقْرَ بِینَ، وَاخْفِضْ جَنَاحَک لِمَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، فَإِنْ عَصَوْک فَقُلْ إِنِّی بَرِ یءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ» (سوره شعرا، آیات ۲۱۴ تا ۲۱۶)، و خویشان نزدیکت را هشدار ده، و برای آن مؤمنانی که تو را پیروی کرده اند، بال خود را فرو گستر، و اگر تو را نافرمانی کردند، بگو من از آنچه میکنید بیزارم.»
در سال ششم بعثت مردم قریش با بستن پیمانی از ازدواج و تجارت با خاندان عبدالمطلب پرهیز کردند. پیامبر به همراه حضرت خدیجه و ابوطالب به همره یاران خود به درهای مشهور به شعب ابوطالب پناه بردند و رفت آمد آنها با افراد مکه قطع شد.
پس از ۳ سال و تحمل سختیهای بسیار مردم قریش دست از پیمان و مخالفت خود برداشتند. اندکی پس از خروج پیامبر از شعب، حضرت خدیجه (س) و ابوطالب وفات یافتند.
در شهر یثرب (مدینه) دو قوم اوس و خزرج در بیشتر مواقع با یکدیگر در جنگ و ستیز بودند و از فردی که میان آنها صلح ایجاد میکرد استقبال میکردند. پیامبر در موسم حج با ۶ تن از افراد خزرج دیدار کرده و آنها را به اسلام دعوت کرد. آنهانیز بعد از بازگشت به شهر خود دین اسلام را تبلیغ کردند.
در سال ۱۲ بعثت چند تن از قبلیه اوس و خزرج به دیدار پیامبر آمدند و در درهای نزدیک مکه به نام عقبه، با ایشان بیعت کردند. این پیمان نخستین پایههای حکومت اسلامه را در مدینه بنیان نهاد. سال بعد تعداد بیشتری از اهالی یثرب با پیامبر بیعت کردند.
پپیش از هجرت پیامبر به مدینه در ماه ربیع الاول سال دهم بعثت "معراج " اتفاق افتاد و پیامبر به امر خداوند و به همراه امین وحی (جبرئیل) به معراج رفت. پیامبر اکرم (ص) سفر خود را از خانه ام هانی خواهر امیر المومنین علی (ع) آغاز کرد و سپس به سوی بیت المقدس یا مسجد اقصی روانه شد، و از بیت اللحم که زادگاه حضرت مسیح است و منازل انبیا (ع) دیدن فرمود. ایشان در ادامه سفر خود از مخلوقات آسمانی و بهشت و دوزخ دیدن کرد.
پیامبر در این سفر از اسرار هستی و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بی پایان حق تعالی آگاه شد و به "سدرة المنتهی " رفت و آنرا سراپا پوشیده از شکوه و جلال و عظمت دید. سپس از هان مسیری که رفته بود به منزل ام هانی بازگشت.
در قرآن کریم در آیه اول سوره "اسرا" از این سفر با شکوه بدین صورت یاد شده است:
" سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَیٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ".
منزّه و پاک است آن [خدایی]که شبی بنده اش [ محمّد (ص)]را از مسجدالحرام به مسجد الاقصی که پیرامونش را برکت دادیم، سیر [و حرکت]داد، تا [بخشی]از نشانه هایِ [عظمت و قدرت]خود را به او نشان دهیم؛ یقیناً او شنوا و داناست.
در همین سال و در شب معراج خداوند دستور داده است که امت پیامبر خاتم (ص) هر شبانه روز پنج وعده نماز بخوانند و عبادت پروردگار جهان نمایند که نماز، معراج روحانی مومن است.
با اینکه پیامبر به طور پنهانی با یثربیان دیدار میکرد، اما اهالی قریش از این دیدارها آگاه شدند و نقشه قتل پیامبر را کشیدند. پیامبر که از نقشه آنها با خبر شده بود شبانه به همراه ابوبکر مکه را به قصد مدینه ترک کرد و حضرت علی (ع) در بستر ایشان برای فریب دشمنان خوابید.
هجرت پیامبر از مکه به مدینه نقطه عطفی در تاریخ زندگی آن حضرت و نیز تاریخ اسلام است؛ زیرا پیامبر در راس حکومتی قرار داشت که بر مبنای شریعت آسمانی بنا نهاده شده بود. هجرت مسلمانان از مکه به مدینه نیز بسیار اهمیت داشت به طوری که این هجرت مبنای تاریخ اسلام قرار گرفت.
پیامبر (ص) در ماه ربیع الاول سال ۱۴ بعثت وارد یثرب شد و این شهر پس از ورود پیامبر، مدینه نام گرفت. پیامبر در قبا ساکن شد تا حضرت علی (ع) نیز به ایشان بپیوندند. در این زمان مسجدی را به همراه اهالی یثرب بنها نهاد که بنیاد مسجد النبی کنونی در مدینه منوره است.
شیخ کلینی روایت کرده است که:حضرت رسول (ص) بعد از هجرت، ده سال در مدینه ماند و حج به جا نیاورد تا آن که در سال دهم خداوند عالمیان این آیه را فرستاد:
«وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا وَعَلَیٰ کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ»؛ سوره حج، آیه ۲۷
و در میان مردم برای حج بانگ زن تا پیاده و سوار بر هر شتر باریک اندام [چابک و چالاک]که از هر راه دور میآیند، به سوی تو آیند.
هنگامی که پیامبر اکرم (ص) در "حج الوداع" از اعمال و مناسک حج فارغ شد به سوی مدینه به راه افتاد، حضرت علی (ع) و سایر مسلمانان که به همراه حضرت محمد (ص) بودند به غدیر خم رسیدند. خداوند این آیه را فرستاد:
«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ». ای پیغمبر بزرگوار! برسان به مردم آن چه فرستاده شده است بسوی تو از جانب پروردگار تو. در باب نص بر امامت علی بن ابی طالب و خلیفه نمودن او در میان امت خود.
پس فرمود: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ».
پس اگر نکنی رسالت خدا را نرساندهای و خدا تو را نگاه میدارد از شر مردم (و دل قوی دار که) خدا کافران را (به هیچ راه موفقیتی) راهنمایی نخواهد کرد. (سوره مائده، آیه ۶۷)
حضرت محمد (ص) در آن مکان با قرائت خطبه معروف غدیرخم، حضرت علی (ع) را وصی و جانشین خود معرفی کرد. سپس یاران و همراهان پیامبر با امام علی (ع) بیعت نمودند.
بر اساس روایات بیشر علمای شیعه، پیامبراکرم (ص) در تاریخ ۲۸ صفر روز دوشنبه و به روایت اهل سنت روز دوازدهم ربیع الاول سال ۱۱ هجری در سن ۶۳ سالگی در مدینه بر اثر زهری که یک زن یهودی به نام زینب در جنگ خیبر به آن حضرت خورانیده بود رحلت یافت.
پیامبر اکرم (ص) در هنگام بیماری پیش از وفات خود فرمود:
این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی پس از فتح خیبر برای من آورده بود. (فروغ ابدیت، ج ۲، ص ۶۶۴)
پیامبر اسلام (ص) فرموده بودند:
هر پیامبری که از دنیا میرود در همان مکانی که قبض روح شده مدفون میشود. بنابراین، آن حضرت در یکی از اطاقهای منزلش، در شهر مدینه که در همان مکان از دنیا رفتند، به خاک سپرده شدند. (ابن سعد الزهری، محمد، الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۲۲۳ و ۲۲۴)
هم اکنون مرقد شریف آن حضرت در جوار مسجد النبی و جزیی از آن مسجد است.