به گزارش مجله خبری نگار،کودکان از همان دوران نوزادی هرنوع کمبودی را در واکنشهای خود بروز میدهند، به همین جهت افرادی که متعلق به خانوادههای فقیر هستند، وقتی خود را با دیگران مقایسه میکنند با نوعی کمبود مواجه میشوند و در واقع امیال ارضا نشده به عنوان امیال سرکوفته در زندگی آنها اثر منفی میگذارد و طبیعتاً رفتار و واکنشهای آنها غیر معمول و نامتعارف خواهد بود. یکی از این نیازها به غیر از مسایل اقتصادی خانواده، بحث مربوط به ارتباط آنها با همسالان و همکلاسیها و افراد خارج از خانواده است و اگر متولیان، آموزگاران، اساتید و متصدیان مناسبی داشته باشند، تعامل با آنها، بستر مطلوبی برای رشد شخصیت افراد فراهم میآورد. چون این مراکز فقط آموزش نمیدهند، بلکه پرورش میدهند؛ بنابراین ۲ مولفه یکی همکلاسیها و همسالان و دیگری متصدیان این موسسات اعم کارمندان اقتصادی و آموزگاران و معلمان نقش اساسی در شکوفایی ذهنی و شخصیتی کودکان دارند.
به گزارش مجله خبری نگار،در این زمینه به گفتگو با «محمدرضا سرگلزاری» آسیب شناس اجتماعی و حقوقدان پرداخت و این مقوله را از منظرهای مختلفی بررسی کرد. در ادامه متن گفتگو را میخوانیم:
محمد رضا سرگلزاری با بیان این موضوع که کودکان و نوجوانان با حضور در جمع همسالان و همکلاسیهای خود سعی میکنند تا مهارتهای مختلف را بیاموزند، گفت: نوجوانان در میان همسالان خود نقاط ضعف خود را کاهش و نقاط قوت خود را افزایش میدهند و در یک رقابت سالم، هدف مشخص آینده خود را طراحی و برای دستیابی به آن برنامه ریزی میکنند. نیاز مادی و تربیتی به خصوص نیاز به محیط خارج از خانه جهت خودسازی فرد به عنوان یک محیط لازم برای کودکان محوری و اساسی است.
تعطیلی مهدکودک ها، مدارس و دانشگاهها نه تنها این فرصت را از کودکان، نوجوانان و جوانان گرفته است، بلکه زمینهای برای حضور بچهها در فضای مجازی فراهم کرده است که با تصاویر و اطلاعات مجازی که چندان با فرهنگ کشور ما مأنوس نیست و سبب میشود تا کودکان باکاربران و مخاطبان نامناسب و با اشخاصی که ممکن است که هم سن و سال او نباشند، برای رفع نیازهای خود آشنا شوند و لطمههای فراوانی به آنها وارد شود. در واقع به تدریج بخشی از تکامل شخصیت آنها با غفلت و رکود مواجه میشود و، چون این کودکان و نوجوانان نیاز به تکامل دارند به جای برخورداری از الگوهای حقیقی مجبور میشوند از مدلهای مجازی استفاده کنند.
او در ادامه افزود: در فضای مجازی ممکن مهارتهای غیر واقعی فرا گیرند و در نهایت بعد از مدتی احساس خلأ کنند. اینجاست که خطر افسردگی بالا رفته و خودآزمایی و اعتماد به نفس تقلیل پیدا میکند و با ورود به محیط بیرون بدون داشتن تجربه در این سنین حساس دچار انحراف، سرخوردگی، اعتیاد و مشکلات رفتاری از جمله پرخاشگری میشوند. بر اساس تحقیقات انجام شده در بسیاری از جرایم از جمله سرقت، درگیریهای فیزیکی و اعتیاد ۸۰ درصد جوانان افسرده به سمت بزهکاری روی آورده اند. در مطالعات داخلی هم ارتباط میان فقر مالی و معنوی با افسردگی و بزهکاری ثابت شده است. اگر متولیان و متصدیان توان لازم از لحاظ شناخت روانی داشته باشند و نیاز این کودکان و نوجوانان را درک کنند، متناسب با آن نیازها شرایطی را ایجاد میکنند که در آنها احساس سرخوردگی و کمبود به وجود نیاید.
سرگلزاری با اشاره به این موضوع که اشخاص افسرده شانس بیشتری برای ارتکاب جرم دارند، بیان داشت: جمعیت کیفری در میان افراد افسرده بیشتر از دیگران است و میان مشکلات فرهنگی، اقتصادی، خانوادگی و... با افسردگی ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد و افسردگی به اقداماتی، چون خودکشی یا دیگرکشی منجر میشود که خشونتهای خانوادگی یکی از آنها است. انسان افسرده به دلیل کم حوصلگی آستانه مقاومت کمی دارد و به نسبت سایر افراد به شدت تحریک پذیر است. این تحریک پذیری باعث میشود که به نوعی مرتکب جرایم شوند و خشونتهای خانوادگی در آنها زیاد شود و سکانسهای اولیه را که خشونت کلامی است به سکانسهای خشونت فیزیکی ارتقا دهد. التهاب سیاسی، فقر، فساد مدیریتی، اعتیاد به مواد مخدر و الکل جزو این عوامل آسیبزا هستند. در یک سال و نیم گذشته با شیوع بیماری کرونا مسایل بسیاری در جامعه به وجود آمده است که نتیجه آن پدیدهای به نام خلأ عاطفی و برهوت ارتباط انسانی را دامن زده است که نتیجه آن در افزایش خودکشی، درگیری با قمه یا چاقو، اعتیاد به الکل و سیگار در میان نوجوانان و جوانان دیده میشود و از عوارض این افسردگی و افسارگسیختگی روحی و روانی است.
عضو هیات علمی دانشگاه اظهار داشت: بارها در گفتمانهای رسانهای از مسوولان خواسته شده که برای ارایه هر راهکار باید نخست آسیب شناسی کرد. چیستی و چرایی شرایط موجود، مسایل آسیب شناسی، جامعه شناسی، اقتصادی، فرهنگی، آموزشی، تربیتی و... را بررسی کرد، وقتی علتها را متوجه شدیم در آن زمان میتوان راهکار مناسب را طراحی کنیم. به عنوان یک آسیب شناس، جرم شناس و حقوقدان با نزدیک به نیم سده مطالعه به این نتیجه رسیده ام که عمل به این چهار راهکار راهگشای بسیاری از این مشکلات در جامعه است.
وی شایسته سالاری در بخشهای مدیریتی کشور را لازمه توسعه دانست و اظهار داشت: شایسته سالاری اصل و لازمه توسعه کشور به شمار میرود و دولتها باید به این مهم توجه ویژهای داشته باشند. ما باید با دنیا روابط عزتمندی برقرار کنیم و از شعارهایی که هیچ ثمره و تاثیرگذاری مثبتی در زندگی مردم نخواهند داشت، صرف نظر کنیم. روابط با همسایگان و جهان سبب میشود که شرایط مطلوب اقتصادی برای مردم فراهم شود. تورم مهار و اشتغال و کسب و کار رونق یابد. مشکلات بخش مسکن و سایر موانع مرتفع شود. در نتیجه فساد، افسردگی، جرم و جنایت کمتر میشود و تعادل رفتاری و اخلاقی به جامعه بر میگردد.
این حقوقدان خاطرنشان کرد: شعارهای بدون برنامه و پشتوانه، شکست اهداف و همچنین نارضایتی مردم را در پی خواهد شد؛ بنابراین اگر بتوان با نوعی اقدام و برنامه ریزی بستر اعاده بذل و شعار سابق را فراهم کنیم، مجموعه این برنامهها باعث میشود تا جوانها را دریابیم و تعادل عاطفی را به خانواده برگردانیم و مردم در این شرایط از این التهاب و احساس بیهودگی رهایی یابند. انتظار میرود که دولت سیزدهم با رویکرد نوین در امور داخلی و خارجی در اقتصاد و فرهنگ کشور روش جدیدی را پیشه بگیرد، اما اگر بخواهند بر اساس ذهنیت گرایی بدون توجه به واقعیتهای اجتماعی حرکت کنند، صدمات بیشتری متحمل کشور خواهند کرد. راه درست عقلانیت در اجرای برنامه ها، دوری از شعارگرایی، پیروی از شعور گرایی و عمل گرایی است.
سرگلزاری در پایان با تاکید بر اینکه فرزندان متعادل متعلق به جامعه متعادل هستند، خاطر نشان کرد: هوش ملت ایران به گونهای است که اگر بستری فراهم شود که تعادل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی به کشور برگردد و فضای باز سیاسی ایجاد شود نه تنها از فرار مغزها جلوگیری میکنیم بلکه بسیاری از ایرانیان خارج از وطن به میهن برمی گردند؛ بنابراین راه نجات کشور واقع گرایی، برنامه ریزی و استفاده از همه نیروهای خادم مردم است.