به گزارش مجله خبری نگار، وبگاه لایو سایِنس در گزارشی آورده است:
از ساخت رایانامه توسط چَتجیپیتی تا سامانههای تشخیص بیماری، حضور هوش مصنوعی در زندگی روزمره دیگر یک داستان علمیتخیلی نیست. با این حال، بسیاری از ما در مواجهه با این فناوری، احساس اضطراب و ناراحتی میکنیم. این واکنش صرفاً یک مساله فنی نیست، بلکه به ماهیت وجودی ما انسانها برمیگردد.
ما به سامانههایی اعتماد میکنیم که درکشان میکنیم. ابزارهای سنتی برایمان آشنا هستند: کلید را میچرخانیم و ماشین روشن میشود. اما بسیاری از سامانههای هوش مصنوعی مانند جعبههای سیاه عمل میکنند؛ چیزی تایپ میکنیم و پاسخی دریافت میکنیم، بدون آنکه منطق پشت آن را بفهمیم. این ناآگاهی روانی ما را آزار میدهد.
میدانیم که هوش مصنوعی احساسات ندارد، اما ناخودآگاه ویژگیهای انسانی به آن نسبت میدهیم. وقتی چَتجیپیتی بیش از حد مؤدبانه پاسخ میدهد، احساس عجیبی به ما دست میدهد. وقتی یک سامانه پیشنهادگر دقیقاً سلیقه ما را تشخیص میدهد، آن را نوعی تجاوز به حریم خصوصی میدانیم.
برای بسیاری از متخصصان، هوش مصنوعی صرفاً یک ابزار نیست، بلکه یک تهدید هویتی است. معلمان، نویسندگان و طراحان ناگهان با ابزارهایی روبهرو شدهاند که میتوانند بخشی از مهارتهای منحصربهفرد آنان را تقلید کنند. این احساس تهدید، یک سازوکار دفاعی روانشناختی را فعال میکند که به شکل مقاومت در برابر فناوری ظاهر میشود.
اعتماد انسان تنها بر پایه منطق استوار نیست. ما نشانههای عاطفی مانند لحن صدا، حالات چهره و تماس چشمی را میخوانیم و بر اساس آنها اعتماد میکنیم. هوش مصنوعی فاقد این نشانههاست و این فقدان، ما را در دره شگفتانگیز (Uncanny Valley) قرار میدهد؛ جایی که چیزی تقریباً انسانی است، اما نه کاملاً.
این مفهوم که نخستینبار توسط متخصص رباتیک ژاپنی، ماساهیرو موری مطرح شد، به احساس ناخوشایندی اشاره دارد که هنگام مواجهه با موجودات مصنوعی تجربه میکنیم که به اندازه کافی به انسان شبیه هستند تا انتظارات ما را برانگیزند، اما نه آنقدر شبیه که این انتظارات را کاملاً برآورده کنند.
البته که تمام این بیاعتمادیها صرفاً یک واکنش روانشناختی نیست. سامانههای الگوریتمی بارها نشان دادهاند که میتوانند تبعیضهای موجود در جامعه را تقویت کنند. وقتی یک سامانه استخدام هوش مصنوعی به طور منظم و ساختاریافته علیه گروههای خاصی تبعیض قائل شود، بیاعتمادی بعدی نه یک واکنش غیرمنطقی، بلکه یک پاسخ کاملاً عقلانی است.
راه حل این مشکل، صرفاً ساختن سامانههای دقیقتر نیست. اگر میخواهیم هوش مصنوعی واقعاً پذیرفته شود، باید آن را از حالت جعبه سیاه خارج سازیم و به یک فرآیند گفتوگو تبدیل کنیم. اعتماد زمانی بهدست میآید که سامانهها شفاف و پاسخگو باشند. طراحی هوش مصنوعی باید بر مبنای درک روانشناسی انسان انجام شود، نه صرفاً بر اساس معیارهای فنی.