به گزارش مجله خبری نگار، نعیم قاسم در مصاحبهای اختصاصی با تلویزیون المنار توضیح داد: «یکی از برادران در میدان، نقشه را داشت و از نحوهی توزیع آنها آگاه بود، بنابراین به مافوق خود گفت: «اگر ایدهای برای حمله به این مکان دارید، من میتوانم مختصات دقیق آن را آماده کنم.» آن برادر اجازه گرفت و حمله را انجام داد و موفق شد. این برادر توانست مختصات را به درستی تنظیم کند. نمونههای زیادی از این دست وجود دارد، زیرا برادرانی که آموزش دیدهاند، تجربهی گستردهای دارند و گواه این موضوع این است که آنها به تمام مکانهایی که هدف قرار داده و میخواستند بزنند، حمله کردهاند.»
دبیرکل حزب الله خاطرنشان کرد که این «حمله عمدی بود، چه برای هدف قرار دادن نتانیاهو و چه برای هدف قرار دادن خانهاش. حمله به کل خانه هدایت شد، نه به طور خاص اتاق خواب. این یک دستاورد اطلاعاتی و عملیاتی بود، زیرا به هدف اصابت کرد.»
دبیرکل حزبالله اظهار داشت که «بمباران تلآویو بر اساس یک تصمیم سیاسی انجام شد» و توضیح داد که «نظم و انضباط زیادی از سوی رهبری مقاومت وجود داشت و هدف آسیب رساندن به اسرائیل بود و اگر جنگ ادامه مییافت، میتوانست ادامه یابد.»
در ادامه، برجستهترین اظهارات نعیم قاسم در مصاحبه اختصاصیاش با تلویزیون المنار آمده است:
- حزبالله یک پروژه استراتژیک است که با دیدگاه و رسیدگی به مسائل و مواضع مردم در مورد هر چیزی که آنها را به چالش میکشد و با آن مواجه میشود، مرتبط است. ما گروهی متعهد به اسلام اصیل محمدی هستیم و تعهد به اسلام به این معنی است که فرد راهی برای زندگی خود انتخاب کرده است. این راه در واقع یک راه ایمانی، فکری، فرهنگی، عملی، رفتاری، سیاسی و اجتماعی است. اگر کسی میخواهد بداند که چگونه میتوان راه حزبالله را به کار برد، باید به تجربه پیامبر اکرم (ص) نگاه کند. ما اسلام را به عنوان راه زندگی انتخاب کردیم، بنابراین حزبالله کسی است که اسلام را به عنوان راه زندگی خود انتخاب کرده است.
وقتی با چالشهای خاصی در سطوح اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی یا آموزشی یا در سطح حملات، غصب زمین و تجاوز روبهرو میشویم، باید موضعی اتخاذ کنیم. از آنجایی که حزبالله بر اساس رویکرد اسلامی تأسیس شده و بر اساس اتخاذ پروژه مقاومت فعالیت میکند، همه کسانی که به این جنبش تعلق دارند، برای فداکاریهای حداکثری آماده هستند.
ما خسته نمیشویم و طبیعی نیست که کسی به خاطر لذتهای معمولی، زودگذر و لحظهای، تسلیم شود، فرو بریزد یا اصول خود را از روی خستگی تغییر دهد. کسانی که در حزبالله و مقاومت به این مسیر تعلق دارند، ثابت قدم و پیگیر هستند، چه سازماندهنده باشند، چه حامی و چه کسانی که به طور کلی در این مسیر حرکت میکنند. اینجا گروهی وجود دارد که همه چالشها را تحمل میکند و به نمونهای اصیلتر تبدیل میشود.
- درست است که من یک شهید هستم، اما همه افراد حاضر در حزب شهید هستند؛ از کسی که در خط مقدم نشسته تا خانوادههایی که فرزندان خود را بزرگ میکنند و سختیها را تحمل میکنند، همه شهید هستند و من یکی از این شهدا هستم. این صف، شهید میآفریند و در حقیقت، فقط کسانی را که میخواهند شهید شوند، در خود جای میدهد و در آن باقی میماند. کلمه "شهید" به معنای پذیرش غلبه بر مشکلات برای رسیدن به ایده است و از مرگ نمیترسد.
- من انتظار نداشتم که دبیرکل دوم را در چنین مدت کوتاهی و به این شکل از دست بدهیم. من انتظار چنین چیزی را نداشتم و گفتم: من برای چند لحظه مشهور شدم که زندگیام زیر و رو شده و نحوه پیگیری من شروع به تغییر کرد. این یک فرد نیست که حزبالله را میسازد یا نمیکند، اگر افرادی نداشته باشد که به او کمک کنند و با او کار کنند و وظایفش را انجام دهند، پس یک فرد نمیتواند کاری انجام دهد.
من در طول تجاوز اسرائیل از ترک لبنان به مقصد ایران خودداری کردم، زیرا هیچ کس جز از میدان نبرد نمیتوانست رهبری کند و ماندن من یک وظیفه دینی و اخلاقی بود.
- من هرگز احساس تنهایی نکردم و هرگز هم نکردم. ما با اخوان المسلمین و اعضای مجلس شورا مشورت کردیم و بر اساس نظر جمعی تصمیم گرفتیم. ما همچنین با رهبری نظامی مشورت کردیم، دستور دادیم و به پیشنهادات گوش دادیم. دستاوردهای نبرد «اولی البس» (آخرین جنگ با اسرائیل) دستاوردهای کل حزب و کل مقاومت است و نه دستاوردهای یک فرد. همه این افراد وظایف خود را با یکپارچگی و مسئولیت انجام دادند. این درست نیست که ایرانیها کسانی بودند که نبرد را هدایت کردند.
حزبالله با رهبری خود، از طریق تصمیم مجلس شورا و با پیگیری مجاهدین، اعم از زن و مرد، و تمام پرسنل، نبرد را هدایت میکرد. رهبر ایران، انواع پشتیبانی را ارائه داد و از نزدیک بر پیشرفت نبرد، نتایج و سطح نیازهای مورد نیاز نظارت داشت.
ما هر از گاهی تل آویو را هدف قرار میدادیم و قبل از آتشبس، این تصمیم به عنوان بخشی از دردی گرفته شد که ممکن است موضوع موافقت با آتشبس را تسریع کند. هدفگیری بر اساس یک تصمیم سیاسی بود و نه فقط کار میدانی. حتی رهبری نظامی از سطح بسیار بالای نظم و تعهد آگاه بود.
حملهای که در ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۴، چهار روز قبل از شهادت شهید ملت (اشاره به دبیرکل فقید حزبالله، حسن نصرالله)، که در مجموع ۱۶۰۰ حمله و ۵۵۰ شهید را در پی داشت، رخ داد، حملهای بسیار تأثیرگذار بود. از آنجایی که این حملات، رهبری دشمن را نیز هدف قرار داده بود، این امر در کاهش تواناییها و آمادگی آن نقش داشت.
وقتی شروع به نظارت بر نبرد کردیم، با ظرفیت کمتری نسبت به قبل عمل میکردیم و برای ارزیابی تأثیر و نتایج به دادهها متکی بودیم. معتقد بودیم که اگر وحشیانه عمل کنیم، دشمن خشنتر خواهد شد و ما بهای سنگینی خواهیم پرداخت. بنابراین، دقت خود را حفظ کردیم.
ما با در نظر گرفتن شرایط موجود و ارزیابی سیاسی خود از آنچه امکانپذیر است، همچنان فقط اهداف نظامی را هدف قرار دادهایم. این نتیجه ارزیابی و توانایی است و کل مسئله به چگونگی مدیریت نبرد به گونهای که طولانیترین دوره ممکن رویارویی را تضمین کند، مربوط میشود.
- در نهایت، ما آنچه را که میتوانستیم انجام دادیم و معتقدیم که این همان چیزی است که ممکن است. کسی که از بیرون میدان نگاه میکند با کسی که میدان را اداره میکند و معتقد است کاری که ما انجام دادیم، همان کاری است که باید انجام دهیم و توانایی آن را داریم، متفاوت است.
هیچ نبردی بدون بُعد سیاسی وجود ندارد، زیرا ما باید ارزیابی کنیم که نبرد چه مدت میتواند ادامه داشته باشد. واکنشهای دشمن در این امر نقش دارند و ما میخواهیم چه چیزی را هدف قرار دهیم؟ آسیب رساندن به دشمن یک هدف واقعبینانه و قابل دستیابی است و با بررسی شرایط، ارزیابی موقعیت و اتخاذ روش عمل مرتبط است.
از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۲۳، بازدارندگی در قبال اسرائیل مبتنی بر اعمال نیروی اضافی بود و این رویکرد به هدف خود رسید و در دورهای که ما در آن بودیم، مفید واقع شد. اگر کسی بیاید و بپرسد: «چرا این کار را کردید؟» سوال این نیست که «آیا ما این کار را کردیم یا نه؟» بلکه این است که «آیا به هدف و منفعت خود رسید یا نه؟»
- اکنون ما یک تاکتیک و ارائه متفاوت داریم؛ برعکس، ما قدرت بیش از حد نشان نمیدهیم و قدرت بیش از حد هم نداریم. ما به طور عادی عمل میکنیم و قدرت کافی داریم، پس چرا باید بیش از آنچه داریم، نمایش دهیم؟
در مورد تصمیم به راه اندازی جنگ در حمایت از غزه:
ما این تصمیم را گرفتیم، و چرا؟ چون غیرقابل تصور است که دشمن در مرزهای ما باشد و جنگی نابودکننده علیه مقاومت در غزه به راه بیندازد، و سپس توجه خود را به بقیه منطقه معطوف کند. اظهارات نتانیاهو در مورد «اسرائیل بزرگ» و امثال آن، این روند را تأیید میکند.
- از منظر سیاسی، ادبی و اخلاقی و بر اساس ایمان و اعتقادمان... بله، شرکت ما در نبرد پشتیبانی بجا و درست بود و اگر دوباره اتفاق میافتاد، بر همان اساس و همان اصل آن را تکرار میکردیم.