به گزارش مجله خبری نگار، به گزارش نشریه فارن افرز (Foreign Affairs)، دومین دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ میتواند چهره سیاست خارجی آمریکا در آسیا را برای سالها تغییر دهد. اگرچه بسیاری از ناظران انتظار داشتند که ترامپ پس از بازگشت به قدرت از تجربه گذشته درس بگیرد، اما نشانهها حاکی از آن است که واشینگتن بار دیگر در حال تکرار همان بیثباتیها و رفتارهای غیرقابلپیشبینی است که پیشتر موجب سردرگمی متحدانش در شرق آسیا شده بود.
در دوره نخست ترامپ، شینزو آبه، نخستوزیر فقید ژاپن، نقشی بیبدیل در ایجاد تعادل میان واشینگتن و شرکای آسیایی ایفا کرد. او با مهارت دیپلماتیک خود توانست میان سیاستهای غیرمتعارف ترامپ و منافع منطقهای توازن برقرار کند و طرح «هند و اقیانوس آرام آزاد و باز» را بهعنوان چارچوبی مشترک میان آمریکا، ژاپن، هند و استرالیا جا بیندازد. اما با فقدان آبه، این پل ارتباطی فرو ریخته است.
اکنون، در فضای جدیدی که ترامپ ایجاد کرده، آسیا بدون رهبر هماهنگکنندهای، چون آبه بهنوعی سرگردانی دچار شده است. رهبران منطقه، از دهلی تا سئول، نگرانند که سیاستهای تعرفهای و تصمیمهای ناگهانی کاخ سفید، بار دیگر زنجیرههای اقتصادی و امنیتی را متزلزل کند.
برخلاف اروپاییها که توانستند با اتحاد و دیپلماسی هوشمندانه ترامپ را در مسیر حمایت از اوکراین نگاه دارند، کشورهای آسیایی ترجیح دادهاند سیاست سکوت و احتیاط در پیش بگیرند. این سکوت اما، به تعبیر فارن افرز، نوعی «انفعال خطرناک» است که فضای مانور را برای چین به شدت افزایش میدهد.
از نگاه بسیاری از تحلیلگران آسیایی، دوران دوم ترامپ بیش از هر چیز نمایش فردگرایی در سیاست جهانی است. او با تکیه بر شعارهای داخلی و اقتصادمحور، بارها به پیمانهای چندجانبه پشت کرده است. توافقهای امنیتی، چون AUKUS (میان آمریکا، بریتانیا و استرالیا) نیز زیر سایه تهدیدهای تعرفهای و چرخشهای ناگهانی کاخ سفید قرار گرفتهاند. در چنین فضایی، متحدان آسیایی احساس میکنند که واشینگتن دیگر شریک قابل اعتمادی نیست.
مرگ شینزو آبه برای منطقه، تنها فقدان یک سیاستمدار نبود؛ او نماد ثبات و گفتوگو میان شرق و غرب بود. اکنون نبود او خلأیی ایجاد کرده که هیچیک از رهبران فعلی قادر به پر کردن آن نیستند. در حالیکه چین با سرعت در حال گسترش نفوذ خود در دریای جنوبی و شرق آسیاست، آمریکا هنوز استراتژی مشخصی برای پاسخ به این تحرکات ندارد.
از منظر اقتصادی، کشورهای آسیایی شاهد نوسانهای مکرر در سیاست تجاری آمریکا هستند. ترامپ بار دیگر از بازنگری در پیمانهای تجاری سخن میگوید و حتی تهدید کرده است که بر واردات کالاهای آسیایی تعرفههای جدید وضع خواهد کرد. این تصمیمات، نهتنها شرکتهای چندملیتی را نگران کرده، بلکه اقتصادهای وابسته به صادرات در منطقه را در وضعیت اضطراب دائمی قرار داده است.
فارن افرز در تحلیل خود یادآور میشود که در دوران نخست ترامپ، آبه با رویکردی عملگرایانه موفق شد اعتماد واشینگتن را حفظ کند و مانع فروپاشی همکاریهای امنیتی شود. اما اکنون هیچ رهبر آسیایی حاضر نیست چنین نقشی را بر عهده بگیرد؛ نه فومیو کیشیدا در ژاپن و نه یون سوکیول در کره جنوبی از نفوذ و جسارت لازم برخوردارند تا با سیاستهای پرنوسان ترامپ مقابله کنند.
به اعتقاد بسیاری از ناظران، مشکل اصلی ترامپ فقدان درک از ظرافتهای دیپلماسی آسیایی است. او روابط بینالملل را همچون معاملهای تجاری میبیند و همین دیدگاه باعث میشود تا منافع بلندمدت آمریکا فدای امتیازگیریهای کوتاهمدت شود. ترامپ بارها گفته که حضور نظامی آمریکا در آسیا «بیش از حد پرهزینه» است و متحدان باید بهای بیشتری بپردازند. چنین مواضعی باعث افزایش شکاف میان واشینگتن و متحدانش شده است.
در مقابل، چین با سیاستی حسابشده، خود را به عنوان شریک قابل پیشبینیتر و باثباتتر معرفی کرده است. طرح «کمربند و جاده» پکن اکنون در بسیاری از کشورهای آسیایی به نماد توسعه و همکاری بدل شده، در حالیکه حضور آمریکا بیشتر با فشارهای سیاسی و نظامی همراه است.
فارن افرز مینویسد که در غیاب آبه، «واشینگتن هیچ مدیر آسیایی ندارد که بتواند ترامپ را در مسیر تعامل نگه دارد». این خلأ رهبری میتواند بهسرعت به فروپاشی نظم منطقهای بینجامد، نظمی که دههها بر پایه ائتلافهای امنیتی و اقتصادی میان آمریکا و متحدان آسیایی بنا شده بود. در نهایت، پرسش اصلی این است که آیا دولت ترامپ میتواند بدون آبه، تعادلی تازه میان قدرت و دیپلماسی برقرار کند؟ تحلیلگران بدبیناند. ترامپ نه تیم منسجمی دارد و نه نشانهای از تغییر در سبک تصمیمگیریاش دیده میشود. او همچنان از مسیر توییت و تهدید، سیاست خارجی را پیش میبرد؛ روشی که پیشتر به تزلزل روابط با سئول، توکیو و حتی تایوان منجر شد.
بهگفته فارن افرز، اگر کاخ سفید نتواند جایگزینی برای نقش آبه پیدا کند، آسیا ممکن است بهسرعت به میدان رقابتهای کنترلنشده چین و آمریکا بدل شود. در چنین شرایطی، هر اشتباه دیپلماتیکی میتواند بحران تازهای بیافریند — از دریای جنوبی گرفته تا تایوان و کره شمالی. در پایان این گزارش تأکید شده است که «سیاست خارجی شخصمحور» ترامپ، بزرگترین تهدید برای نظم جهانی است؛ زیرا هر تصمیم ناگهانی او میتواند سالها تلاش دیپلماتیک را از بین ببرد. در غیاب چهرههایی، چون آبه، جهان شرق بیش از هر زمان دیگری به رهبری منطقی و پایدار نیاز دارد — چیزی که در واشینگتنِ امروز، کمیابتر از همیشه است.