به گزارش مجله خبری نگار، یک مطالعه جدید نشان میدهد که افزایش تنوع خواب، نه فقط میانگین مدت خواب، به طور قابل توجهی با زوال شناختی در بزرگسالان مسن مرتبط است. این یافتهها که در JAMA Network Open منتشر شده است، نشان میدهد که برای درک رابطه بین سن، اختلالات خواب و زوال شناختی، ممکن است ارزیابی جامعتری از رفتار خواب مورد نیاز باشد.
ارتباط کاملاً اثباتشدهای بین اختلالات خواب و زوال عقل وجود دارد. تا ۹۰٪ از بیماران مبتلا به زوال عقل، حتی قبل از شروع علائم اصلی، اختلالات خواب را تجربه میکنند. تحقیقات اخیر نشان میدهد که اختلالات خواب نه تنها ممکن است پیامد زوال عقل باشند، بلکه در فرآیندهای پاتولوژیک زمینهای نیز نقش دارند.
با این حال، مطالعات قبلی در مورد ارتباط بین اختلالات خواب و زوال عقل اغلب بر اندازهگیریهای ساده و معمولاً مقطعی خواب متکی بودهاند. هدف این مطالعه جدید، ارائه درک جامعتری با ارزیابی الگوهای خواب طولی بود. به طور خاص، محققان علاقهمند بودند که چگونه تغییرات در الگوهای خواب در طول زمان ممکن است بر سلامت شناختی تأثیر بگذارد.
جفری ایلیف، نویسندهی این مطالعه از دانشگاه واشنگتن، توضیح داد: «آزمایشگاه ما در حال مطالعهی یک عملکرد جدید خواب بوده است که طی دههی گذشته مشخص شده است: در طول خواب، مغز وارد نوعی «حالت پاکسازی» میشود و مواد زائدی را که در طول روز بیداری جمع شدهاند، از بین میبرد. کار ما نشان داده است که اختلال در این فرآیند یکی از عواملی است که میتواند مغز پیر و آسیبدیده را در برابر فرآیندهایی که منجر به بیماریهایی مانند آلزایمر میشوند، آسیبپذیر کند. بنابراین، وقتی گروه ما حدود پنج سال پیش به دانشگاه واشنگتن در سیاتل نقل مکان کرد، میخواستیم با آزمایشهای بالینی محلی برای ارزیابی پیوندهای احتمالی بین خواب ضعیف در اوایل زندگی و ایجاد اختلال شناختی در دهههای بعدی شروع به کار کنیم. این همان چیزی است که ما را به همکاری اولیهمان با مطالعهی طولانیمدت طولی سیاتل سوق داد.»
محققان برای مطالعه خود، دادههای ۸۲۶ شرکتکننده در مطالعه طولی سیاتل را تجزیه و تحلیل کردند. این شرکتکنندگان با میانگین سنی ۷۶.۳ سال، بهطور منظم پرسشنامه رفتار سلامت و آزمایشهای عصبشناختی را طی چندین سال تکمیل کردند.
برای ارزیابی الگوهای خواب شرکتکنندگان، در این مطالعه از پرسشنامهای استفاده شد که میانگین مدت خواب شبانه آنها را در طول هفته گذشته ارزیابی میکرد. این پرسشنامه در فواصل ۳ تا ۵ سال بین سالهای ۱۹۹۳ تا ۲۰۱۲ تکرار شد. سپس محققان خواب شرکتکنندگان را به سه دسته کوتاه (کمتر از ۷ ساعت)، متوسط (۷ ساعت) و بلند (بیش از ۷ ساعت) طبقهبندی کردند. با دادههایی که چندین سال را در بر میگرفت، محققان همچنین توانستند تغییرات مدت خواب هر شرکتکننده را در طول زمان مشاهده کنند.
علاوه بر این، سلامت شناختی شرکتکنندگان با استفاده از مجموعهای از آزمایشهای نوروسایکولوژیک که هر ۵ تا ۷ سال بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۹ انجام میشد، مورد بررسی قرار گرفت. این آزمایشها برای شناسایی علائم اختلال شناختی طراحی شده بودند و بر عملکرد شناختی عمومی و حوزههای خاصی مانند حافظه، توجه و مهارتهای زبانی تمرکز داشتند. شرکتکنندگانی که در این آزمایشها امتیاز پایینتر از آستانههای خاصی کسب کردند، به عنوان افراد دارای اختلال شناختی طبقهبندی شدند.
محققان دریافتند که شرکتکنندگان مسنتر عموماً مدت زمان خواب طولانیتری را گزارش کردند. جالب توجه است که توزیع دستهبندیهای مدت زمان خواب با افزایش سن بهطور قابلتوجهی متفاوت بود، بهطوریکه درصد بالاتری از افراد مسن، مدت زمان بیشتری میخوابیدند.
با این حال، کشف کلیدی، ارتباط بین تغییرپذیری خواب و سلامت شناختی بود. محققان دریافتند که تغییرپذیری گزارششده توسط خود افراد در مدت زمان خواب - تغییرات و نوسانات الگوهای خواب در طول زمان - ویژگی مهمتری نسبت به افزایش یا کاهش مداوم مدت زمان خواب است.
در مطالعهای که احتمال اختلال شناختی را بررسی میکرد، خواب کوتاه و تغییرپذیری زیاد خواب به طور قابل توجهی با افزایش خطر مرتبط بودند. این نشان میدهد که نه تنها میزان خواب، بلکه ثبات الگوهای خواب در طول سالهای متمادی نیز مهم است.
ایلیف به PsyPost گفت: «ما از اینکه متوجه شدیم مدت خواب کوتاه با اختلال شناختی مرتبط است، تعجب نکردیم - چندین مطالعه قبلی این موضوع را گزارش کردهاند. با این حال، ما انتظار داشتیم افرادی که مدت خوابشان به مرور زمان کوتاهتر میشود، در معرض خطر بیشتری برای زوال شناختی باشند. اما چنین چیزی ندیدیم.»
او افزود: «به نظر میرسد که این تغییرپذیری خواب است که با اختلال شناختی مرتبط است، نه تغییرات مداوم. شاید تغییرات تدریجی در مقایسه با عواملی که میتوانند با تغییرات بزرگ در مدت خواب همراه باشند - آسیبها، بیماریها، تغییرات در وضعیت تأهل، افسردگی - اهمیت کمتری داشته باشند؛ عواملی که میتوانند به عنوان تغییرات چشمگیر در رفتار خواب در زندگی افراد تجربه شوند.»
این یافتهها با برخی مطالعات قبلی که مدت زمان کوتاه خواب را با خطر بالاتر اختلال شناختی مرتبط میدانند، سازگار است. آنها همچنین بر اهمیت تنوع خواب به عنوان عاملی در سلامت شناختی تأکید میکنند - جنبهای که قبلاً به طور گسترده مورد بررسی قرار نگرفته است.
ایلیف توضیح داد: «خواب شما مهم است و این چیزی است که همه ما به طور شهودی درک میکنیم. اما این نتایج و نتایج مشابه دیگری که در چند سال گذشته شروع به پدیدار شدن کردهاند، نشان میدهند که خوابی که در اوایل زندگی - مثلاً در میانسالی - داریم، ممکن است تأثیر قابل توجهی بر مسیرهای شناختی ما در دهههای بعدی داشته باشد. بنابراین، مانند ورزش و رژیم غذایی، توجه به خواب ممکن است برای حفظ عملکرد شناختی در سالهای آینده ضروری باشد.»
اگرچه این مطالعه اطلاعات مهمی ارائه میدهد، اما درک محدودیتهای آن نیز مهم است. یک نکته کلیدی این است که این مطالعه بر اساس مدت زمان خواب گزارششده توسط خود شرکتکنندگان انجام شده است. این بدان معناست که اطلاعات مربوط به الگوهای خواب بر اساس ارزیابیهای خود شرکتکنندگان بوده است که ممکن است نادرست باشد.
با نگاهی به آینده، مطالعات آینده ممکن است از گنجاندن معیارهای عینی خواب، مانند دستگاههای ردیابی خواب، علاوه بر دادههای خودگزارششده، بهرهمند شوند. علاوه بر این، بررسی تأثیر اختلالات خواب بالینی بر تغییرپذیری خواب و سلامت شناختی میتواند درک کاملتری از این روابط پیچیده ارائه دهد.
ایلیف گفت: «ایده «تغییرپذیری» خواب به خوبی درک نشده است. در این مطالعه، خواب هر چند سال یکبار و به مدت چند دهه ارزیابی شد. ما نمیدانیم که آیا تغییرپذیری در طول روزها، هفتهها، ماهها، سالها یا دههها بیشترین تأثیر را بر عملکرد شناختی بلندمدت دارد یا خیر. این چیزی است که ما و دیگران باید در آینده آن را بهتر درک کنیم.»
*این اطلاعات صرفاً جهت اطلاعرسانی ارائه شده و به عنوان توصیهای برای درمان بیماریها نمیباشد.