به گزارش مجله خبری نگار، از همان ابتدا، ترامپ حتی قبل از پیروزی در دور دوم ریاست جمهوری، موضع خود را علیه مهاجران غیرقانونی و شاید به طور کلی علیه مهاجران قرار داد. مسئله مهاجرت بر لفاظیهای انتخاباتی او غالب بود و همچنان به عنوان یک مسئله برجسته در ذهن رأیدهندگانی که او را به کاخ سفید آوردند، باقی ماند.
تعریف «مهاجر» تا حدودی مبهم است، اگرچه ایالات متحده اساساً بر پایه مهاجرت بنا شده و حتی در سالهای اخیر نیز همچنان پذیرای موجهای متوالی از آن بوده است. پس از عبور از مرحله تبعیض نژادی آشکار بر اساس رنگ پوست یا نژاد در دهههای گذشته، موضوع هجوم مهاجران، به ویژه از طریق مرز مکزیک، بار دیگر توجه عمومی را به خود جلب کرده است.
ماهها پیش، ترامپ از نبرد انتخاباتی خود علیه دموکراتها بیرون آمد تا وعدههای خود در مورد مهاجرت را تکرار کند، که در آن مهاجران را «تهدیدی برای هویت ملی سفیدپوستان» توصیف میکند، لفاظیهایی که در چارچوب سیاستهای آشکارا تبعیضآمیز قرار میگیرد.
اکنون، پس از اعزام ارتش و نیروهای ویژه به خیابانهای لسآنجلس برای مقابله با مهاجران، ترامپ بر سر یک دوراهی خطرناک ایستاده است. اگر او نتواند یک راهحل «قانعکننده» پیدا کند، ایالات متحده میتواند در معرض خطر لغزیدن به سمت رویاروییهای داخلی غیرقابل پیشبینی قرار گیرد که پیامدهای آن میتواند به یک «جنگ داخلی» تبدیل شود.
ترامپ در سخنرانیهای خود، مهاجران را باری بر دوش کشور جلوه داده و مشارکتهای علمی و عملی چندین دههای آنها را نادیده گرفته است. به نظر میرسد او آنها را چیزی بیش از نیروی کار ارزان نمیبیند، بخشی از سیاستهای پوپولیستی او که حتی میتواند آمریکاییهای فقیر، به ویژه مهاجران، را به نفع طبقه ثروتمند و میلیاردری که او بدون کوچکترین ملاحظهای خود را با آنها احاطه کرده است، قربانی کند.
این دیدگاه خصمانه از جنگ تجاری جهانی او جداییناپذیر است، جنگی که او ادعا میکند به نفع اقتصاد آمریکاست، اما در اصل، نشاندهنده تمایل او برای کسب سود به قیمت ضرر دیگران است، درست همانطور که با مهاجران چنین میکند.
ترامپ همچنین شرایط دشوار مهاجران و سوءاستفاده برخی از کارفرمایان از وضعیت آسیبپذیر آنها را نادیده میگیرد، در حالی که همچنان از طبقه ثروتمند حمایت میکند. این امر سؤالاتی را در مورد اینکه آیا ایالات متحده به سمت یک رژیم شبه دیکتاتوری یا یک "دیکتاتوری پنهان" پیش میرود، مطرح میکند، به ویژه با تشدید درگیری با چهرههایی مانند ایلان ماسک و استفاده از ارتش برای سرکوب اعتراضات، که نشاندهنده گسترش اختیارات دولت مرکزی به ضرر ایالتها است.
اعزام سربازان به خیابانها، حتی اگر ترامپ رئیس جمهور منتخب باشد، یک بحران قانون اساسی محسوب میشود، زیرا این امر اقتدار ایالتهایی را که سیاستهای او را رد میکنند، نادیده میگیرد. او همچنین با مخالفت قضایی و قانونی روبهرو است و مخالفانش او را به انحصار قدرت و کاهش اقتدار سایر نهادها متهم میکنند.
با این حال، ترامپ به تدریج شروع به عقبنشینی از برخی وعدههای خود، مانند ایده الحاق گرینلند و ادعای پیروزی تجاری دروغین بر چین، کرده است. به نظر میرسد این عقبنشینیها در مورد مسائل دیگر، مانند سیاست در قبال روسیه و ایران، ادامه خواهد یافت.
اکنون، ترامپ با یک آزمون واقعی در سیاست مهاجرتی خود روبهرو است، چرا که خود را در رویارویی مستقیم با مهاجرانی یافته است که از تسلیم شدن بدون مقاومت در برابر مقامات مهاجرتی خودداری کردهاند. آنها نه با گل، بلکه با سنگ با نیروهای او روبهرو شدهاند و تاکنون هیچ نشانهای از تسلیم شدن آسان نشان ندادهاند.