کد مطلب: ۸۲۵۸۵۵
|
|
۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۲

علائم روان‌پریشی با الگوی شگفت‌انگیزی ظاهر می‌شوند

علائم روان‌پریشی با الگوی شگفت‌انگیزی ظاهر می‌شوند
بیماران مبتلا به روان‌پریشی ارتباطشان با واقعیت مختل می‌شود و اغلب از هذیان و توهم رنج می‌برند. تصور می‌شد که این علائم ناشی از فرآیند‌های مغزی یکسانی هستند، اما یک مطالعه جدید از دانشگاه ییل این باور دیرینه را به چالش می‌کشد.

به گزارش مجله خبری نگار، بیماران مبتلا به روان‌پریشی ارتباطشان با واقعیت مختل می‌شود و اغلب از هذیان و توهم رنج می‌برند. تصور می‌شد که این علائم ناشی از فرآیند‌های مغزی یکسانی هستند، اما یک مطالعه جدید از دانشگاه ییل این باور دیرینه را به چالش می‌کشد.

یک مطالعه جدید، تاریخچه طبیعی هذیان‌ها و توهمات را در دو گروه بزرگ از نوجوانان و بزرگسالان جوان در مراحل اولیه روان‌پریشی بررسی کرد - یعنی افرادی که این علائم را تجربه می‌کنند، اما نه به اندازه‌ای که معمولاً در روان‌پریشی کاملاً پیشرفته دیده می‌شود. برای بررسی اینکه آیا نتایج آنها در افرادی که به این بیماری مبتلا شده‌اند نیز مشاهده شده است، محققان نمونه‌ای از افرادی را که اولین دوره روان‌پریشی خود را تجربه کرده بودند، نیز در نظر گرفتند.

در این گروه‌ها، نویسندگان الگوی ثابتی را مشاهده کردند که در آن هذیان‌ها قبل از توهمات ظاهر می‌شدند. حتی جالب‌تر اینکه، همین الگو زمانی که علائم ناپدید می‌شدند و برمی‌گشتند، مشاهده می‌شد: هذیان‌ها قبل از توهمات دوباره ظاهر می‌شدند. نتایج این مطالعه اخیراً در Biological Psychiatry منتشر شده است.

آلبرت پاورز، یکی از نویسندگان این مطالعه، می‌گوید: «ما علاقه‌مند به درک چگونگی ایجاد و تکامل توهمات و هذیان‌ها در طول زمان بودیم، زیرا این امر می‌تواند سرنخ‌های مهمی در مورد منشأ اصلی این علائم به ما بدهد.» «ما به چیزی که آن را مرحله‌ی پیش‌درآمد می‌نامیم، یعنی زمانی که علائم تازه شروع به ظاهر شدن می‌کنند، نگاه کردیم. هیچ‌کس نتوانسته است شروع علائم را در این تعداد زیاد از افراد در چنین مرحله‌ی اولیه‌ی بیماری مطالعه کند.»

هذیان و توهم درک فرد از واقعیت را مختل می‌کنند، اما علائم جداگانه‌ای از روان‌پریشی هستند. هذیان‌ها باور‌های ثابت و اغلب عجیب و غریبی هستند که با وجود شواهد واضح و متناقض، همچنان پابرجا می‌مانند. پاورز توضیح می‌دهد: «برای مثال، ممکن است شخصی باور داشته باشد که شیطان است.» و چیز خیلی کمی می‌توان گفت که او را خلاف این متقاعد کند.»

از سوی دیگر، توهمات شامل درک چیز‌هایی است که در واقع در محیط وجود ندارند. پاورز توضیح می‌دهد: «هیچ چیزی در اطراف شما نیست، اما شما آن را می‌بینید یا می‌شنوید.»

بیشتر مطالعات، هذیان‌ها و توهمات را پس از شکل‌گیری کامل بررسی کرده‌اند. با این حال، این علائم اغلب به تدریج و به مرور زمان، به طور متوسط ​​​​طی ۲۲ ماه، بروز می‌کنند. هذیان ممکن است به طور نامحسوس و با احساس فزاینده سوءظن یا اضطراب آغاز شود. به همین ترتیب، توهمات ممکن است ابتدا به صورت احساسات تشدید شده یا صدا‌های مبهم مانند زمزمه‌های ایستا یا نامفهوم ظاهر شوند، که در نهایت ممکن است به صدا‌های واضح تبدیل شوند. این پیشرفت آهسته در نهایت در تقریباً ۲۰ ٪ از افرادی که این علائم اولیه را نشان می‌دهند، به شروع روان‌پریشی منجر می‌شود.

پاورز به یاد می‌آورد که در طول آموزش پزشکی‌اش، هذیان‌ها و توهمات معمولاً در یک دسته در نظر گرفته می‌شدند، تا حد زیادی به این دلیل که اغلب با دارو‌های یکسانی قابل درمان بودند.

وقتی جداگانه در نظر گرفته شود، اغلب گفته شده است که هذیان‌ها ممکن است به عنوان تلاشی برای درک توهمات ایجاد شوند. برای مثال، اگر کسی صدای قدم‌هایی را پشت سر خود بشنود، ممکن است باور کند که مأموران اف‌بی‌آی در حال تعقیب او هستند.

پاورز می‌گوید: «ممکن است انتظار داشته باشید که توهمات ابتدا به این دلیل رخ دهند که نیاز به توضیح ایجاد می‌کنند.» «چرا مدام صدای آدم‌ها را پشت سرم می‌شنوم؟ خب، به این خاطر است که کسی دارد تعقیبم می‌کند.»

اگرچه این فرضیه شهودی به نظر می‌رسد، تحقیقات جدید یک نکته‌ی شگفت‌انگیز را آشکار می‌کند: هذیان‌ها معمولاً قبل از توهمات رخ می‌دهند.

محققان در مطالعه جدید خود، داده‌های سه گروه بزرگ را تجزیه و تحلیل کردند. دو مجموعه داده از مطالعه طولی پیش‌درآمد آمریکای شمالی به دست آمد که شامل افرادی بود که در معرض خطر بالای ابتلا به روان‌پریشی قرار داشتند. مجموعه داده‌های سوم از برنامه پیشگیری از روان‌پریشی مونترال به دست آمد که شامل شرکت‌کنندگانی بود که اولین دوره روان‌پریشی خود را تجربه کرده بودند.

پاورز می‌گوید: «وقتی افراد در این مطالعات ثبت‌نام کردند، پزشکان علائم آنها را ارزیابی کردند - اینکه چقدر شدید بودند، از چه زمانی شروع شدند و چند وقت یکبار اتفاق می‌افتند.»، اما تاکنون، هیچ‌کس به‌طور سیستماتیک بررسی نکرده بود که کدام علائم احتمالاً ابتدا شروع می‌شوند.

در هر سه مجموعه داده، محققان دریافتند که اکثر شرکت‌کنندگان هم توهم و هم هذیان اولیه را تجربه کرده‌اند. با این حال، در میان کسانی که فقط یک علامت داشتند، افکار هذیانی شایع‌تر بود. علاوه بر این، افرادی که هر دو علامت را تجربه کرده بودند، بیشتر احتمال داشت که گزارش دهند ایده‌های هذیانی قبل از توهم رخ داده است.

این مطالعه همچنین تغییرات علائم را در دوره‌های بهبودی پیگیری کرد. جالب اینجاست که به نظر می‌رسید این الگو معکوس شده است - شرکت‌کنندگان معمولاً قبل از شروع هذیان، ناپدید شدن توهمات را تجربه می‌کردند. سپس، اگر علائم آنها عود می‌کرد، بیماران دوباره احتمال بیشتری داشت که گزارش دهند هذیان‌ها قبل از توهمات رخ داده بودند.

اگرچه این نتایج ممکن است تعجب‌آور به نظر برسند، اما با تعدادی از نظریه‌های نوظهور در روانپزشکی مبتنی بر علوم اعصاب محاسباتی سازگار هستند. این نظریه‌ها نشان می‌دهند که توهمات ممکن است ناشی از اختلالاتی در نحوه یادگیری افراد در مورد جهان باشند. این فرآیند بر چیزی که به عنوان «پردازش پیش‌بینی‌کننده» شناخته می‌شود، تمرکز داشت.

وقتی فرد با چیزی رو‌به‌رو می‌شود که با انتظاراتش از جهان مطابقت ندارد، مغز را وادار می‌کند تا انتظارات خود را اصلاح کند - یعنی یاد می‌گیرد. برای مثال، وقتی شخصی به محل کار می‌آید، ممکن است انتظار داشته باشد که کامپیوترش، مانند هر روز صبح، روشن شود. اگر روزی صفحه نمایش روشن نشود، این نقض انتظارات اوست - یک خطای پیش‌بینی.

پاورز می‌گوید: «وقتی پیش‌بینی شما در مورد جهان نقض می‌شود، به مغزتان دستور می‌دهد که باور جدیدی شکل دهد یا باور‌های فعلی خود را در مورد اتفاقات جهان به‌روزرسانی کند.» «این به ما کمک می‌کند تا با جهان همگام باشیم و اتفاقات اطرافمان را پیش‌بینی کنیم. پیش‌بینی‌ها و خطا‌های پیش‌بینی، این فرآیند را هدایت می‌کنند.»

در مثال قبلی، فردی در محل کار ممکن است باور جدیدی پیدا کند که کامپیوترش خراب یا از برق کشیده شده است، و این باعث می‌شود که منبع تغذیه را بررسی کند یا به فکر تعمیر آن بیفتد.

در افراد مبتلا به روان‌پریشی، اختلال در یکی از سیستم‌های انتقال‌دهنده عصبی مغز می‌تواند منجر به تحریک‌پذیری بیش از حد قشر مغز شود که می‌تواند نویز را وارد سیستم کند. این به نوبه خود می‌تواند منجر به یادگیری ناکافی از طریق خطا‌های پیش‌بینی شود که نه به وضعیت جدید جهان، بلکه به این نویز مربوط می‌شوند. این امر منجر به شکل‌گیری باور‌هایی می‌شود که با واقعیت مطابقت ندارند، یا به عبارت دیگر، توهمات.

برای مثال، ممکن است فرد یک اتفاق جزئی یا اتفاقی، مانند مشاهده‌ی صحبت دو نفر، را به اشتباه به عنوان چیزی جدید و معنادارتر برای خود تفسیر کند، مثلاً باور کند که مخفیانه در مورد آن شخص صحبت می‌کنند.

با افزایش بیش از حد خطا‌های پیش‌بینی، ممکن است مردم به اطلاعاتی که از دنیای اطراف خود دریافت می‌کنند، بی‌اعتماد شوند، زیرا این اطلاعات با نویز آلوده شده‌اند. توهم می‌تواند زمانی رخ دهد که افراد به انتظارات خود بیش از اطلاعات حسی دریافتی اعتماد می‌کنند و بنابراین شروع به درک چیز‌هایی می‌کنند که در واقع وجود ندارند.

پاورز توضیح می‌دهد: «این شکاف باعث می‌شود آنها نتیجه بگیرند که چیزی در اطرافشان وجود دارد، حتی اگر اطلاعات حسی آن را نشان ندهد.» بنابراین، سر و صدایی که شکل‌گیری توهمات را تحریک می‌کند، ممکن است پس از مدتی باعث بی‌اعتمادی مغز به اطلاعات جدید نیز شود و منجر به توهم گردد.

پاورز با مطالعه چگونگی شکل‌گیری و پیشرفت علائم روان‌پریشی، امیدوار است که روانپزشکان بتوانند به جای مدیریت صرف آن پس از وقوع، به سمت پیشگیری از روان‌پریشی حرکت کنند. درمان‌های فعلی در درجه اول علائم را بدون پرداختن به مکانیسم‌های اساسی هدف قرار می‌دهند. پاورز می‌گوید: «وقتی به روانپزشک مراجعه می‌کنید، ما روی تسکین علائمی که باعث ایجاد مشکل در زندگی شما شده‌اند تمرکز می‌کنیم.» در آینده، ما می‌خواهیم فرآیندی را که در وهله اول منجر به بروز علائم می‌شود، متوقف کنیم.

او به عنوان یک الگو به تخصص قلب و عروق اشاره می‌کند: متخصصان قلب و عروق حملات قلبی را درمان می‌کنند، اما با پرداختن به علل زمینه‌ای مانند کلسترول بالا یا فشار خون بالا، برای پیشگیری از آنها نیز تلاش می‌کنند. او می‌گوید روانپزشکی هیچ ابزار پیشگیرانه‌ی قابل مقایسه‌ای ندارد، اما پیش‌بینی می‌کند که این وضعیت تغییر خواهد کرد. اگر تحریک‌پذیری بیش از حد در قشر مغز واقعاً علت هذیان‌ها و توهمات باشد، شاید بتوان زودتر، قبل از اینکه روان‌پریشی شیوع پیدا کند، مداخله کرد.

پاورز می‌گوید: «و دارو‌هایی وجود دارند که این کار را انجام می‌دهند.» «آن‌ها اکنون در مرحله‌ی آزمایش هستند، اما می‌توانند افزایش تحریک‌پذیری قشر مغز را کاهش دهند.» محققان اکنون در حال آزمایش این موضوع هستند که آیا این دارو‌ها می‌توانند به طور مؤثر علائم اولیه‌ی روان‌پریشی را درمان کنند یا خیر.

پاورز معتقد است که درک چگونگی تفسیر نادرست داده‌های حسی توسط مغز، پیامد‌هایی بسیار فراتر از روان‌پریشی دارد. او می‌گوید: «این یکی از اولین نگاه‌ها به این است که یک مدل پاتوفیزیولوژیک در روانپزشکی چگونه می‌تواند باشد.» «درک چگونگی ایجاد علائم روان‌پریشی می‌تواند به ما کمک کند تا بفهمیم که چگونه این اتفاق ممکن است در سایر اختلالات روانپزشکی مانند افسردگی و اضطراب، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) و اختلال وسواس فکری-عملی رخ دهد. همه این حالات بر نحوه یادگیری ما در مورد جهان و عملکرد ما در آن تأثیر می‌گذارند.»

تیم او قصد دارد با نگاه به آینده، داده‌های الکتروانسفالوگرام و تصویربرداری رزونانس مغناطیسی را تجزیه و تحلیل کند تا نشانگر‌های زیستی روان‌پریشی را شناسایی کند. پاورز می‌گوید: «گام بعدی ما بررسی داده‌های واقعی مغز و بررسی این است که آیا می‌توانیم نشانه‌هایی از شروع علائم را پیدا کنیم یا خیر.»

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر