به گزارش مجله خبری نگار، این را شاید خیلی شنیده باشید که کشورهای پیشرفته سالهای سال است که با هدف بهبود زندگی بشر و برای پیشرفت دانش و فناوری، خودشان را به آب و آتش میزنند، هزینه میکنند، مرزهای دانش را درمینوردند و هر روز افق تازهای را پیش روی خودشان و بشریت میگشایند. در این ماجرا البته سود هم میبرند و قدرت و اعتباری به هم میزنند و آنچنان که لابد شایستهاش هستند در جهان آقایی میکنند. با این نگاه، میشود کشورهای مختلف جهان را به چند دسته تقسیم کرد: پیشرفتهها و ثروتمندها، کشورهای تقریباً توسعهیافته، کشورهای در حال توسعه و در رتبه و جایگاه آخر هم کشورهای فقیر و بهشدت فقیر که، چون سهمی در تلاش و پیشرفتهای علمی ندارند، به طبع نباید بهرهای هم از ثروت، رفاه و قدرت ببرند!
حالا بیایید نگاه صرفاً سیاسی و اقتصادی را کنار بگذاریم و از زاویهای دیگر به ماجرا نگاه کنیم. کاری که «آدام توز» استاد تاریخ دانشگاه «کلمبیا» انجام داد و با عینک محیط زیستی به وضعیت فعلی جهان امروز و تقسیمبندی رایج سیاسی و اقتصادی نگاه کرد. از نگاه او، امروزه نوعی نابرابری بزرگ در جهان حاکم است. تقسیمبندیهای رایج سیاسی و اقتصادی که سهم اصلی پیشرفت، توسعه، رفاه و ثروت را حق چند کشور خاص میدانند از این نکته غافلاند که کشورهای ثروتمند به خاطر رسیدن به ثروت و قدرت بیشتر، به طور جدی مشغول تخریب و از بین بردن محیط زیست هستند. این رویه نهتنها سبب بروز بحران زیستمحیطی بزرگ در جهان شده؛ بلکه نابرابری بزرگی را هم رقم زده است: نابرابری در پذیرش مسئولیت، نابرابری در تأثیرپذیری از بحران و نابرابری در بهرهمندی از منابع برای حل بحران.
«آدام توز» بهتازگی گزارشی برای «گاردین» نوشته و این مسئله را بهخوبی مورد بررسی قرار داده و «ترجمان» نیز این گزارش را ترجمه کرده است. در این گزارش میخوانیم: «باهدف بهبود زندگی بشر در سال۲۰۲۰، گروهی از پژوهشگران نقشهای اقلیمی از وضعیت ۵۰سال آینده زمین را ترسیم کردند. وقتی به این نقشه نگاه میکنید، نوار سرخ ترسناکی را میبینید که مثل یک کمربند دورتادور زمین کشیده شده است و حاکی از این است که دمای هوا در این مناطق به طور میانگین به حدی خواهد رسید که برای انسانها تحملناپذیر است». در حال حاضر فقط یکدرصد از سطح زمین -آنهم مناطقی خالی از سکنه در صحرای آفریقا- چنین دمایی دارد، اما ۳۰درصد از جمعیت جهان در محدوده آن نوار سرخ زندگی میکنند!
درعینحال، انتظار میرود طی دهههای آینده شاهد سریعترین رشد جمعیت در مناطقی از جهان باشیم که بیشترین آسیب را از گرمایش جهانی میبینند و همین وخامت اوضاع را دوچندان میکند. مهاجرتهای وسیع و شرایط بسیار بیثبات، مشخصه زندگی آینده انسانها روی زمین خواهد بود.
نکته مهم، اما اینجاست که این مناطق، باوجود رشد سریع جمعیتشان، کمترین سهم را در انتشار گازهای گلخانهای که عامل اصلی فاجعه اقلیمی است، دارند. نابرابری اقلیمی بهحدی شدید است که نیمه کمدرآمد جمعیت جهان، فقط ۱۲درصد از کل گازهای گلخانهای را منتشر میکنند و فقیرترینها هم تقریباً هیچ نقشی در انتشار این گازها و تخریب محیط زیست ندارند. سرانه انتشار دیاکسیدکربن در کشور «مالی» تقریباً یکهفتادوپنجم سرانه انتشار آن در ایالات متحده است! حتی اگر ۶/۲ میلیارد نفر از جمعیت فقیر جهان به بالای خط فقر برسند، بازهم تنها ۵درصد به انتشار گازهای گلخانهای اضافه میشود، معادل یکسوم انتشار یک درصد ثروتمند جهان!
«آدام توز» میگوید: «هنگام بحث از نابرابری اقلیمی لازم است سه مسئله را از هم تفکیک کنیم: مسئولیت ایجاد بحران بر عهده کیست؟ چه کسانی بیشترین تأثیر را از پیامدهای بحران خواهند پذیرفت؟ و چه کسانی بیشترین منابع را برای سازگاری با بحران دارند؟»
فقیرترین مردمان جهان کمترین نقش را در ایجاد بحران دارند، اما بیشترین آسیب را میبینند و کمترین توان را برای محافظت از خودشان در برابر تغییرات عظیم پیش رو دارند.
این نابرابری که هر نابرابری دیگری که تاکنون در تاریخ بشر دیدهایم در برابر آن کوچک جلوه میکند، در دهههای آینده تشدید خواهد شد، اما همین امروز هم نشانههایی از آن را میتوان دید. نکته اینجاست که همه مناطقی که در معرض خطر تغییرات اقلیمی قرار دارند فقیر و ناتوان نیستند. جنوب غربی آمریکا منابع لازم را برای مقابله با این خطر دارد و هند نیز کشوری توانمند است. اما گرمایش جهانی مشکلات عظیمی را در توزیع جمعیت ایجاد خواهد کرد. چگونه میتوان پناهندگان اقلیمی را اسکان داد؟ چگونه باید اقتصاد را با این شرایط سازگار کرد؟ این برای کشورهای آسیبپذیری مانند عراق چالش بسیار بزرگی است.
خطر اصلی آنجاست که این کشورها از وضعیت سازگاری با مشکل به فروپاشی کامل برسند و نتوانند آب و برق لازم برای خنککنندهها را تأمین کنند که از ملزومات اساسی برای بقا در گرمای شدید است. تابستان امسال، هزاران نفر در عراق در ماشینهای کولردار خود پناه گرفتند و ساعتها موتور ماشینها را روشن نگه داشتند، تا از موج گرمای بالای ۵۰درجه جان سالم به در ببرند.
نابرابری اقلیمی ریشه تاریخی دارد. کشورهای ثروتمند از استعمار تا امروز با غارت منابع و تجارت نابرابر، فقرا را تحت فشار قرار دادهاند. از دهه۱۹۸۰، رشد اقتصادی چین و طبقه متوسط جهانی، مصرف انرژی را شدیداً افزایش داده و این رشد، فقیرترین مناطق را با پیامدهای اقلیمی وخیمتری مواجه کرده است.
بنابراین، ما با وضعی روبهرو هستیم که در تاریخ سابقه ندارد. هرچه بیشتر به لبه مرز بحرانی برای زیست نوع بشر نزدیک میشویم، توسعه کشورهای ثروتمند بهطور نظامیافتهای شرایط بقای میلیاردها نفر را در مناطق خطرناک اقلیمی وخیمتر میکند. این انسانها، بیش از آنکه به معنای دقیق کلمه، استثمارشده یا طردشده باشند، قربانی پیامدهای اقلیمیِ رشد اقتصادی در کشورهای دیگر شدهاند. چنین گرفتاری خشونتبار و غیرمستقیمی از نظر کیفیت و مقیاس در تاریخ تازگی دارد و باید به راههایی تازه برای جبران خسارت و پیشگیری از آسیبهای بیشتر اندیشید.
بحران اقلیمیِ دنیا دیگر بحرانی مربوط به آینده نیست. امروز به مرحلهای رسیدهایم که عدم رسیدگی فوری به این بحران فزاینده، بهخودیخود، به معنای همدستی در فرایند قربانیسازی است و کمترین حق قربانیان این است که عاملانِ وضعیت، مسئولیتپذیر باشند.
منبع: قدس