کد مطلب: ۶۸۵۰۸۸
۱۴ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۷:۳۰

زندگی، مبارزات و ماجرای ولایت عهدی امام رضا (علیه‌السلام) به روایت رهبر انقلاب

نگاهی به زندگی، مبارزات و ماجرای ولایت عهدی امام رضا (علیه السلام) به روایت رهبر معظم انقلاب را در ادامه می‌خوانید.

به گزارش مجله خبری نگار، عمر مبارک امام رضا (سلام‌الله‌علیه) تقریباً پنجاه و پنج سال بوده است - یعنی از سال ۱۴۸ که سال شهادت امام صادق (علیه‌السّلام) است تا سال ۲۰۳ - تمام زندگی این بزرگوار با همه‌ی این عظمت‌ها و عمق‌ها و ابعاد گوناگونی که میشود برای آن ذکر کرد و تصویر کرد، در همین مدّت عمر نسبتاً کوتاه انجام گرفته است. از این مدّت پنجاه و پنج سال، نزدیک به بیست سال - تقریباً نوزده سال - مدّت امامت این بزرگوار است؛ امّا همین مدّت کوتاه را که ملاحظه میکنید، تأثیری که در واقعیّت دنیای اسلام گذاشت و به گسترش و عمقی که به معنای حقیقیِ اسلام و پیوستن به اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) و آشنا شدن با مکتب این بزرگواران انجامید، یک داستان عجیبی است، یک دریای عمیقی است. ۲۶/۰۶/۱۳۹۲

اگرچه در زندگى مبارک ائمّه (علیهم‌السّلام) در طول ۲۵۰ سال دوران امامت، نقاط برجسته و ممتاز زیاد است که هرکدام از اینها درخور آن است که مورد تحلیل و توجّه و تفسیر و بازیابى قرار بگیرد، ولى دوران امام_هشتم (سلام‌اللَّه‌علیه) یکى از برترین دوران‌ها در این زمینه است. شروع امامت امام هشتم (سلام‌اللَّه‌علیه) در دوران سلطه‌ى قاهرانه‌ى هارون‌الرّشید بود، بعد از شهادت مظلومانه‌ى موسى‌بن‌جعفر در زندان، و فشار عجیبى بر هر کسى که اندکى از خواسته‌هاى دستگاه حکومت سرپیچى میکرد برقرار بود. در یک چنین موقعیّتى امام هشتم (سلام‌اللَّه‌علیه) به امامت رسیدند. ۱۶/۰۶/۱۳۹۳

آن وقتی که حضرت به امامت رسیدند، دوستان و نزدیکان و علاقه‌مندان حضرت میگفتند که: علیّ‌بن‌موسی در این فضا چه کار میتواند انجام بدهد - این فضای شدّت اختناقِ هارونی که در روایت دارد که میگفتند: وَ سَیفُ هارونَ تَقطُرُ دَما؛ خون میچکد از شمشیر هارون - این جوان در این شرایط، در ادامه‌ی جهاد امامان شیعه و در مسئولیّت عظیمی که برعهده‌اش است، میخواهد چه بکند؟ این اولِ امامت علیّ‌بن‌موسی‌الرّضا (علیه‌السّلام) است. بعد از این نوزده سال یا بیست سال که پایان دوران امامت و شهادت علیّ‌بن‌موسی‌الرّضا است، وقتی شما نگاه میکنید، می‌بینید که همان تفکّر ولایت اهل‌بیت و پیوستگی به خاندان پیغمبر آن‌چنان گسترشی در دنیای اسلام پیدا کرده که دستگاه ظالم و دیکتاتور بنی‌عبّاس از مواجهه‌ی با آن عاجز است؛ این را علیّ‌بن‌موسی‌الرّضا انجام داده. ۲۶/۰۶/۱۳۹۲

این بزرگوار [امام رضا (ع)]توانستند در همان شرایط دشوار، خطّ روشن سیره‌_نبوى و معارف قرآنى و اسلامى را بین جامعه‌ى مسلمین توسعه بدهند و دل‌ها را به مکتب اهل‌بیت و به خاندان پیغمبر نزدیک کنند. تا نوبت میرسد به مأمون و ماجراى اصرار و فشار فراوان براى کشاندن آن بزرگوار از مدینه به مروْ، به خراسان - آن‌روز مروْ پایتخت حکومت عبّاسى بود؛ یعنى مرکز حکومت را از بغداد منتقل کرده بودند به مروْ، که البتّه بعداً دوباره برگشت به بغداد - که مرکز سیاست عبّاسى بود. تفصیل خواسته‌هاى مأمون و دستگاه خلافت از اینکه انگیزه‌ى او از این دعوت و از این فشار و این اصرار و کشاندن امام هشتم چه بود، طولانى است؛ او یک محاسبه‌اى کرده بود که این محاسبه صرفاً سیاسى بود و براى تحکیم پایه‌هاى قدرت و به ضعف کشاندن حرکتِ معرفتِ اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) و کارى که این بزرگوار‌ها میکردند، سیاست او این بود. در مقابل این حرکت سیاسى و زیرکانه‌ى مأمون، امام هشتم (سلام اللَّه علیه) یک برنامه‌ى مدبّرانه‌ى الهى را طرّاحى کردند و عمل کردند و پیش بردند که نه فقط خواسته‌هاى دستگاه خلافت برآورده نشد، بلکه درست بعکس، موجب رواج و گسترش فکر معارفىِ قرآنى و منتسب به اهل‌بیت در اقطار دنیاى اسلام شد. یک حرکت عظیم، با توکّل به خداى متعال، با تدبیر الهى، با آن نگاه نافذ وَلَوى، امام هشتم (سلام اللَّه علیه) توانستند این نقشه‌ى خصمانه‌ى دستگاه سیاسىِ قاهر و هتّاک و ظالم را درست بعکس و در جهت منافع حقّ و حقیقت برگردانند. این یک فصل برجسته‌اى از تاریخ ائمّه (علیهم السّلام) است. ۱۶/۰۶/۱۳۹۳

هنگامی‌که امام را از مدینه به خراسان دعوت کردند آن حضرت فضای مدینه را از کراهت و نارضائی خود پرکرد، به‌طوری‌که همه‌کس در پیرامون امام یقین کردند که مأمون با نیت سوء حضرت را از وطن خود دور می‌کند. امام بدبینی خود به مأمون را با هر زبان ممکن به همه‌ی گوش‌ها رساند. در وداع با حرم پیغمبر، در وداع با خانواده‌اش هنگام خروج از مدینه، در طواف کعبه که برای وداع انجام می‌داد، با گفتار و رفتار، با زبان دعا و زبان اشک، بر همه ثابت کرد که این سفر، سفر مرگ اوست. همه کسانی که باید طبق انتظار مأمون نسبت به او خوش‌بین و نسبت به امام به خاطر پذیرش پیشنهاد او بدبین می‌شدند در اولین لحظات این سفر دل‌شان از کینه مأمون که امام عزیزشان را این‌طور ظالمانه از آنان جدا می‌کرد و به قتلگاه می‌برد لبریز شد. ۱۸/۰۵/۱۳۶۳

درحالی‌که مأمون امام را جدا از مردم می‌پسندید و این جدائی را در نهایت وسیله‌ای برای قطع رابطه‌ی معنوی و عاطفی میان امام و مردم می‌خواست، امام در هر فرصتی خود را در معرض ارتباط با مردم قرار می‌داد، با این‌که مأمون آگاهانه مسیر حرکت امام از مدینه تا مرو را به طرزی انتخاب کرده بود که شهر‌های معروف به محبت اهل بیت مانند کوفه و قم در سر راه قرار نگیرند. امام در همان مسیر تعیین شده، از هر فرصتی برای ایجاد رابطه‌ی جدیدی میان خود و مردم استفاده کرد. در اهواز آیات امامت را نشان داد، در بصره خود را در معرض محبت دل‌هائی که با او نامهربان بودند قرار داد، در نیشابور حدیث سلسلةالذهب را برای همیشه به یادگار گذاشت و علاوه بر آن نشانه‌های معجزه‌آسای دیگری نیز آشکار ساخت و در جابه‌جای این سفر طولانی فرصت ارشاد مردم را مغتنم شمرد، در مرو که سر منزل اصلی و اقامت‌گاه خلافت بود هم هرگاه فرصتی دست داد حصار‌های دستگاه حکومت را برای حضور در انبوه جمعیت مردم شکافت. ۱۸/۰۵/۱۳۶۳

هنگامی‌که در مرو پیشنهاد ولایت‌عهدی آن حضرت مطرح شد، حضرت به شدت استنکاف کردند و تا وقتی مأمون صریحاً آن حضرت را تهدید به قتل نکرد آن را نپذیرفتند. این مطلب همه‌جا پیچید که علی‌بن‌موسی‌الرضا ولیعهدی و پیش از آن خلافت را که مأمون به او با اصرار پیشنهاد کرده بود نپذیرفته است. دست‌اندرکاران امور که به ظرافت تدبیر مأمون واقف نبودند ناشیانه عدم قبول امام را همه‌جا منتشر کردند، حتی فضل‌بن‌سهل در جمعی از کارگزاران و مأموران حکومت گفت من هرگز خلافت را چنین خوار ندیده‌ام، امیرالمؤمنین آن را به علی‌بن‌موسی‌الرضا تقدیم می‌کند و علی‌بن‌موسی دست رد به سینه‌ی او می‌زند. ۱۸/۰۵/۱۳۶۳

علی‌بن‌موسی‌الرضا فقط بدین شرط ولیعهدی را پذیرفت که در هیچ‌یک از شئون حکومت دخالت نکند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبیر امور نپردازد و مأمون که فکر می‌کرد فعلاً در شروع کار این شرط قابل تحمل است و بعد‌ها به تدریج می‌توان امام را به صحنه فعالیت‌های خلافتی کشانید، این شرط را از آن حضرت قبول کرد. روشن است که با تحقق این شرط، نقشه‌ی مأمون نقش برآب می‌شد و بیشترین هدف‌های او نابرآورده می‌گشت. ۱۸/۰۵/۱۳۶۳.

اما بهره‌برداری اصلی امام از این ماجرا بسی از اینها مهم‌تر است: امام با قبول ولیعهدی، دست به حرکتی می‌زند که در تاریخ زندگی ائمه پس از پایان خلافت اهل بیت در سال چهلم هجری تا آن روز و تا آخر دوران خلافت بی‌نظیر بوده است و آن برملا کردن داعیه‌ی امامت شیعی در سطح عظیم اسلام و دریدن پرده غلیظ تقیه و رساندن پیام تشیع به گوش همه مسلمان‌هاست. تریبون عظیم خلافت در اختیار امام قرار گرفت و امام در آن سخنانی را که در طول یکصد و پنجاه سال جز در خفا و با تقیه و به خصیصین و یاران نزدیک گفته نشده بود به صدای بلند فریاد کرد و با استفاده از امکانات معمولی آن زمان که جز در اختیار خلفا و نزدیکان درجه یک آنها قرار نمی‌گرفت آن را به گوش همه رساند. ۱۸/۰۵/۱۳۶۳

درس امام_رضا علیه‌السلام به همه‌ی ما این است که‌ای مسلمان! از مبارزه خسته نشو. نخواب، چون دشمن همیشه بیدار است و در شکل‌های مختلف و در لباس‌ها و نقاب‌های گوناگون و با آرایش‌های رنگارنگ ظاهر میشود؛ چشم تیزی داشته باشید، دشمن را بشناسید و راه مبارزه‌ی با دشمن را بلد بشوید و مثل علی بن موسی الرضا از اول تا آخر مبارزه را ادامه بدهید. ۰۳/۰۹/۱۳۶۳

پیام زندگی علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) چیست؟ ما که نباید فقط به مرقد امام علی‌بن‌موسی‌الرضا اظهار ارادت کنیم؛ او امام ماست، زندگی او برای ما درس است، از زندگی او باید درس بگیریم؛ زندگی او برای ما یک پیامی دارد، آن پیام چیست؟ من آن پیام را در یک کلمه خلاصه میکنم. بدانید پیام زندگی پرماجرای علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌الصّلوةوالسّلام به ما عبارت است از مبارزه‌ی دائمی خستگی‌ناپذیر. ۰۳/۰۹/۱۳۶۳

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر