به گزارش مجله خبری نگار/قدس: سکینه تاجی: به پسر هفت سالهام میگویم سکوت یعنی چه؟ میگوید «یعنی حرف نزنیم!» و از دوست سیو چند سالهام هم میپرسم سکوت یعنی چه؟ که فوری جواب میدهد یعنی صدایی نباشد! میگویم در کجا نباشد؟ در محیط؟ در سر من؟ در دل تو؟ جواب میدهد: «چه سختش میکنی! یعنی حرفی گفته نشود دیگر!»
دوباره میگویم: «خب با چه هدفی؟ به چه نیتی حرف نزنیم؟» جوابی ندارد یا نمیخواهد جوابی بدهد و ماجرا کش پیدا کند... درنتیجه سکوت میکند.
حالا واقعاً دلیل سکوتش را از کجا میشود فهمید؟
در رثای خاموشی و در ستایش سکوت طی قرنها عارفان و فیلسوفان و شاعران کلمههای بسیاری خرج کردهاند. صدها مزیت برای سکوت برگزیدهاند و آدمها را در شرایط و مواقع مختلف دعوت به خاموشی کردهاند، اما درباره چرایی آن چطور؟
در اینباره هم برخی آموزههای دینی تلاش کردهاند به ما چیزهایی بیاموزند. ما، اما چقدر آموختهایم؟ چقدر میدانیم سکوت چگونه میتواند با همه سکوت بودنش، گاه گنجینه و فرصتی برای دانایی و معرفت باشد؟ شاید، چون کمتر به این بُعد سکوت فکر کردهایم، پرسشهایی از این دست به سرمان میزند که: به چه دلیل باید ساکت باشیم؟ سکوت آنقدر عجیب و پیچیده است و شگفتی مخصوص به خود دارد که همزمان میتواند حامل معناهای مختلف و متضادی باشد؛ سکوت از سر رضا، سکوت از نارضایتی، سکوت بهخاطر فراموشی، سکوت برای یادآوری، سکوت بهخاطر ندانستن، سکوت از دانایی فراوان! و ممکن است هیچکس در لحظه نداند با کدام سکوت مواجه است!
در جایی خوانده بودم سکوت صدایی است که همه نمیتوانند آن را بشنوند و بعد از این بود که فکر کردم سکوت، احتمالاً خود خود صداست، صدایی که خود را محرم هر گوشی نمیکند و برای شنیدنش باید خیلی ماهر بود! حالا انگار به جواب آن چرایی میرسم؛ کسی که توانایی شنیدن صدای سکوت را پیدا میکند یقیناً لحظات زیادی از زندگی را ساکت نشسته، گوش سپرده و شنوای محض محیطها بوده است. دعوت به خاموشی و ستایش سکوت هم شاید با همین هدف بوده: برای شنیدن صدای سکوت....