کد مطلب: ۵۹۸۷۶۴
۰۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۸:۵۱
در فیلم سینمایی «آبی روشن» مخاطب پابه‌پای حاج‌یونس و ستاره به دنبال ایوب می‌رود که یک عمر خطا کرده و با قمار، زندگی خودش و خانواده‌اش را نابوده کرده است.

به گزارش مجله خبری نگار، «آبی روشن» یکی از فیلم‌های اخلاق‌گرای چهل و دومین جشنوارهٔ فیلم فجر است که حال و هوای امام رضایی دارد و به اهمیت حق‌الناس و ادای آن می‌پردازد. در این گزارش «آبی روشن» را از نگاه «زندگی» بررسی می‌کنیم.

دو نکتهٔ مهمی که در نظر داریم

مطابق قول و قرار همیشگی‌مان در نوشتن از فیلم‌ها، همان قدری از روایت داستان و پایان آن می‌گوییم که سازندگان آن در مصاحبه‌ها و نشست خبری فیلم خود گفته‌اند، مگر در پرداختن به جزئیاتی که از نگاه «زندگی» اهمیت دارند، اما داستان و پایان فیلم را لو نمی‌دهند. ضمن اینکه بررسی نکات فنی فیلم را بر عهدهٔ دوستان سینمایی می‌گذاریم و تنها به تحلیل محتوای آن می‌پردازیم.

«آبی روشن» و ضامنی که دست همه را می‌گیرد!

حاج‌یونس آبروی یک شهر است

حاج‌یونس شخصیت محوری فیلم، فردی معتمد و آبرومند است که همشهری‌ها به اسمش قسم می‌خورند و حرفش را زمین نمی‌اندازند. او انسانی بااخلاق و معتقد است و از لحظه‌ای که با ستاره (همسر عطا) در یک مسیر قرار می‌گیرد، پدرانه از او مراقبت می‌کند تا نگاه بدی به او نشود و خطری تهدیدش نکند.

در عین حال در برخورد با او حیا را رعایت می‌کند. مثلاً وقتی زمان تزریق انسولین می‌رسد، به دختر می‌گوید آن طرف را نگاه کند. بلافاصله به دختر که سرنگ را در دست حاج‌یونس دیده و کمی گیج شده می‌گوید «انسولین است» تا طبق توصیهٔ دین، خودش را در موضع تهمت قرار ندهد.

او دلسوز است و با عاقبت‌اندیشی سرباز را از تصمیم عجولانه‌اش منصرف می‌کند تا یک عمر عواقب آن تصمیم غلط گریبان‌گیرش نشود و آبرو و اعتبارش را به باد ندهد. در بخشی از فیلم هم یکی از شخصیت‌ها را به خاطر رها کردن همسر و فرزندش توبیخ می‌کند و این کار را دور از جوانمردی می‌داند.

«آبی روشن» و ضامنی که دست همه را می‌گیرد!

دست خدا با جماعت است

یکی از جلوه‌های روشن فرهنگ کمک به هم‌نوع در «آبی روشن»، آنجاست که کسبه و ریش‌سفیدان شهر دسته‌جمعی برای گرفتن رضایت از خانوادهٔ مقتول به خانهٔ او می‌روند و با همراه داشتن پرچم متبرک حرم امام رضا علیه‌السلام، ایشان را واسطه قرار می‌دهند تا برای مجرم رضایت بگیرند.

گویی اجتماع‌گریزی و فردگرایی عصر مدرن، هنوز در مردم این شهر راه نیافته. چون این تنها دورهمی پرجمعیت در روایت فیلم نیست. گروه پرتعدادی هم برای تبریک قدم نورسیده و اعلام اسم او در خانهٔ حاج‌یونس جمع می‌شوند و جشن می‌گیرند.

ستاره، دختری با ویژگی‌های نسل جدید

ستاره هم شخصیت مهمی در فیلم دارد. او با وجود مخالفت خانواده‌اش با عطا ازدواج کرده است. در غیاب عطا و ایوب (پدر عطا)، ستاره از مادر عطا که بیمار و زمین‌گیر نگهداری می‌کند. اگرچه کمی سبک‌سر و بی‌پروا به نظر می‌رسد، اما عزت‌نفس دارد و نمی‌خواهد حتی زیر بار منت حاج‌یونس که معتمد و آبرومند شهر است، برود.

او ذاتاً دختری دلسوز و خوش‌قلب است. اما مهربانی‌های بی‌جای او در چند نقطه از فیلم باعث دردسر دیگران می‌شود که خودش به این موضوع پی می‌برد و سعی می‌کند اشتباهش را جبران کند.

«آبی روشن» و ضامنی که دست همه را می‌گیرد!

«آبی روشن» با طعم یاد امام رضا علیه‌السلام

در «آبی روشن» مخاطب پابه‌پای حاج‌یونس و ستاره به دنبال ایوب می‌رود که یک عمر خطا کرده و با قمار، زندگی خودش و خانواده‌اش را نابوده کرده است. اما در همین ردگیری با تغییرات مثبت ایوب و به راه آمدن او مواجه می‌شود. یکی از زیباترین صحنه‌های فیلم جایی است که حاج‌یونس آهوی گرفتار در تله را با چاقوی ایوب آزاد می‌کند؛ چاقویی که ایوب بعد از تغییر کردنش از آن دل کنده و در محل کار آخرش جا گذاشته است.

عشق و ارادت به امام رضا علیه‌السلام در شخصیت‌های مختلف فیلم به تصویر کشیده می‌شود. حاج‌یونس تصمیم دارد قیمتی‌ترین سنگ فیروزهٔ معدنش را به حرم اهدا کند. از وقتی قرار است خادم حرم شود، احترام مردم به او بیشتر شده و عریضه و پول به او می‌سپارند تا در ضریح بیندازد. ایوب هم با آنکه سال‌ها قمار کرده، بعد از تمام حرف‌ها و گلایه‌هایش به یونس می‌گوید «من و پسرم از امام رضا (ع) دزدی نمی‌کنیم.».

«آبی روشن» و ضامنی که دست همه را می‌گیرد!

حس خوب قصه

در جلسهٔ رضایت، فرزند قاتل و فرزند مقتول بی‌خبر از ماجرای دردناک اتفاق‌افتاده و مناسبات تلخ بین دو خانواده، با لبخند به هم چشمک می‌زنند و سادگی و معصومیت کودکان را به تصویر می‌کشند.
در سراسر فیلم «آبی روشن» طبیعت زیبای کشورمان را می‌بینیم.

در قسمتی از فیلم حاج‌یونس و ستاره راه‌شان را گم می‌کنند که باعث خیر می‌شود. بعد از نجات دادن بچه‌آهوی گرفتار، حاج‌یونس بوته‌ای تمشک می‌بیند و با محبتی پدرانه برای ستاره که از هر دست‌فروشی سراغ تمشک را می‌گرفت، می‌چیند.

یکی از تأثیرگذارترین دیالوگ‌های فیلم جمله‌ای است که ایوب با گریه و گلایه به حاج‌یونس می‌گوید: «اون امام رضایی که تو قراره خادمش بشی، بین من قمارباز و تو فرق نمی‌ذاره. دست منو هم می‌گیره.».

حرف حساب فیلم چیست؟

در «آبی روشن» می‌بینیم که قمار چطور زندگی آدم‌ها را متلاشی می‌کند، آن‌ها را تغییر می‌دهد و روابط‌شان را به چالش می‌کشد. اما وقتی یک عمر برای مردم خوب بخواهی و به آن‌ها خیر برسانی، با قدرشناسی محبتت را جبران می‌کنند.

به لزوم تذکر، یادآوری و گفتگو هم اشاره می‌شود. یونس در ابتدا اصلاً باور ندارد که حقی به گردنش هست. وقتی با برادرش روبه‌رو و گذشته برایش مرور می‌شود، تازه می‌فهمد چه کرده و تلاش برای جبران را آغاز می‌کند. این یعنی باید با هم حرف بزنیم و حل مسائل را به گذر زمان نسپریم. گاهی یک عمر در این میان می‌گذرد و چند زندگی می‌سوزد. از طرفی یونس متوجه می‌شود قبل از خادم شدن باید حق‌الناس را ادا کند.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر