به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: نمای اول: در اصل ۳۰ قانون اساسی میخوانیم: «دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد»؛ به تعبیر آقای سعید جلیلی نامزد جبهه انقلاب در ادوار مختلف انتخابات: «آنچه اینجا خواندیم، متن صریح اصل ۳۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است که بر مسئله آموزش رایگان، مطلوب وعادلانه تأکید دارد؛ اما گویا در این اواخر، این موارد گم گشته و به تاریخ معاصر پیوسته است تا دوباره پرسش کلیشهای علم بهتر است یا ثروت، در ظلمات ذهن تکرار شود.»
نمای دوم: چهار دهه بعد از تصویب قانون اساسی، آنقدر در حوزه «عدالت آموزشی» بد عمل شده که خودمان از آماری که نتایج عملکرد خودمان است، تعجب و بابتش اظهار تاسف میکنیم. منصور کبگانیان، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، در آغاز این هفته در یک برنامه تلویزیونی از آماری سخن گفت که نتایج آن برای نظام آموزش و پرورش کشور و بخشهای سیاستگذار فرهنگی و آموزشی در تمامی این سالها جز شرمندگی نیست. او اعلام کرد که سهم پولدارها و ثروتمندان از قبولی در کنکور و در رشتهها و دانشگاههای خوب، در رتبههای زیر ۳ هزار حدود ۸۰ درصد و سهم دهک اولیها (ضعیفترین اقشار) فقط ۲ دهم درصد است.
آیا فقط پولدارها با استعداد هستند؟
این را هم تصریح کنیم که، وقتی گفته میشود «رتبههای زیر ۳ هزار» یعنی قبولشدگان کنکور با رتبههای زیر ۳ هزار در بهترین رشتهها و دانشگاههای کشور پذیرفته شدهاند. در واقع تحصیلات این افراد در آینده، با درصد بالا بهترین مشاغل، مناصب و موقعیتهای اجتماعی را برایشان به ارمغان میآورد. البته تا این جای ماجرا، احتمالا چالشی متوجه بحث نیست، اما داستان آنجا غصه برانگیز میشود که آمار رسمی تصریح میکند که حدود ۸۰ درصد قبولیهای بهترین رشتهها و دانشگاهها ثروتمندان هستند.
با این وصف، فقط یک پرسش را میتوان مطرح کرد که:آیا فقط پولدارها مستعد قبول شدن در رشتههای خوب همچون پزشکی و مهندسی هستند؟ آیا دانش آموزانی که در دهکهای پایین اقتصادی قرار دارند، بیاستعدادند؟
یا دلایل دیگری همچون ناکارآمدی و بی تدبیری نظام آموزشی باعث این فقدان عدالت آموزشی شده است؟
حال آمارها را به روایت دکتر منصور کبگانیان، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، مرور کنیم:
دهک اول، دوم و سوم (کمبرخوردار): ۲ درصد
دهک ۸، ۹ و ۱۰ (برخوردارترین): ۸۰ درصد
دهک اول (ضعیفترین): ۲ دهم درصد
دهک دهم (ثروتمندترین): ۴۸ درصد
مدارس دولتی:۳/۲درصد
مدارس غیردولتی: ۸۰ درصد
دهک اول: ۳/۱درصد
دهک ۸ و ۹ و ۱۰: ۸۶ درصد
دهکهای ۱ و ۲ و۳ (کمبرخوردار): صفر درصد
دهک ۸، ۹ و ۱۰ (برخوردارترین): ۸۷ درصد
دهک دهم (ثروتمندترین): ۶۰ درصد
دهکهای محروم:۹/۲درصد
دهکهای برخوردار:۴/۸۰درصد
ما نمیتوانیم یک واقعیت مهم را درنظر نگیریم و آن واقعیت، یک معادله ساده است که چگونه میتوان از برخی مسئولانی که فرزندانشان طعم بیکیفیتی مدارس دولتی و سیستمهای پرحجم و فلهای آموزشی را نچشیدهاند، انتظار اقدام موثر و اصلاح امور را داشت؟ وگرنه کدام سند بالادستی در کشور وجود دارد که از الزام عدالت آموزشی سخن نگفته باشد؟ ضمن این که سند تحول بنیادین آموزش و پرورش (مصوب ۱۳۹۰) که عمل به آن سالها مورد تاکید رهبر انقلاب است، سرتاسر آن به تعالی آموزشی، انسانی و عدالتمحور تکیه دارد، اما چرا به آن عمل نمیشود؟ آیا مسئولان و متولیان آموزش و پرورش در یک بیتوجهی و فراموشکاری تاریخی فرونرفتهاند؟
ضمن اینکه رهبر انقلاب نیز بارها بر موضوع عدالت آموزشی و به طور مشخص الزام کیفیتبخشی به مدارس دولتی تاکید کردهاند. یکی از این تاکیدات، در شهریور ۱۳۹۹ مطرح شد که گفتند: «درمورد عدالت آموزشی و بهرهمندی دانشآموزان از سهم مناسب خود در همه نقاط کشور بهویژه مناطق دوردست و شناسایی و پرورش استعدادهای درخشان در مناطق محروم بارها صحبت شده است.» ایشان یکی از موارد مربوط به عدالت آموزشی را موضوع «مدارس دولتی» برشمردند و گفتند: «باید سطح و کیفیت مدارس دولتی از لحاظ آموزشی و تربیتی بهگونهای شود که دانشآموزان احساس نکنند با تحصیل در این مدارس امکان قبولی آنها در کنکور کمتر است و خانوادهها نیز تصور کنند فرزندانشان را به یک جای بیپناه میفرستند.»