به گزارش مجله خبری نگار/رکنا:مرد جوان که ابتدا ادعا کرده بود در جریان درگیری با همسرش سر او به دیوار خورده و به قتل رسیده در آخرین اعتراف خود پرده از حقیقت برداشت و گفت که همسرش را خفه کرده بود.
همچنین مشخص شد او جسد را در چاه باغ خود در کردان انداخته که بعد از ۲ روز تلاش ماموران پلیس آگاهی جسد در عمق ۱۴ متری کشف شد.
ولوله گم شدن مهناز در خانواده راه افتاده بود. هر کس، هر جایی را که به فکرش میرسید میگشت و سراغ زن جوان را از هرجایی که احتمال داشت به آنجا سر بزند میگرفتند، اما انگار مهناز آب شده و در زمین فرو رفته بود.
راه دیگری جز اینکه موضوع به پلیس اطلاع داده شود وجود نداشت.
برادر مهناز با مراجعه به پلیس آگاهی مفقود شدن خواهرش را اعلام کرد و سپس رسیدگی به موضوع در دستور کار محمد وهابی بازپرس شعبه یازدهم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت.
اولین کسی که در جریان تحقیقات قرار گرفت کسی نبود جز همسر مهناز.
این مرد ۵۰ ساله در ابتدا ادعا کرد که همسرش بی خبر از او از خانه بیرون نرفته و بازنگشته است و نسبت به سرنوشت او اظهار بی اطلاعی کرد. اما زمانی که ضد و نقیض گوییهای او شک ماموران جنایی رابرانگیخت، بازجوییها ادامه پیدا کرد تا اینکه بالاخره شهر مهناز راهی جز افشای حقیقت برایش باقی نماند.
سر همسرم به دیوار خورد
این مرد د راعتراف به قتل زن خود به بازپرس پرونده گفت: «حدود ۲۰ سالی میشد که من و همسرم با همدیگر ازدواج کرده بودیم و ۲ پسر ۱۰ و ۱۵ ساله داریم. من از همان ابتدای ازدواجمان تا به حال مکانیک بودم و وضع زندگی مان خوب بود و دستمان به دهانمان میرسید.
از چند سال قبل اختلافاتی بین و مهناز شروع شد. او به من شک داشت و میگفت تو به من خیانت میکنی. هر کاری برای جلب اعتماد او میکردم فایدهای نداشت و نمیدانم چرا چنین فکری درباره من میکرد. این شک به حدی در وجودش ریشه دوانده بود که حتی چندین بار تقاضای طلاق کرد و میگفت دیگر نمیخواهد با من زندگی کند. اما من میگفتم که راضی به طلاق نیستم، چون بچه هایمان آسیب میدیدند.»
متهم در ادامه گفت: «مدتی بود که من هم به رفتارهای مهناز مشکوک شده بودم. ما فقط زیر یک سقف زندگی میکردیم و او هر روز سردتر میشد و اصلا با من حرفی نمیزد. با خودم فکر میکردم که دیگر در دل او جایی ندارم و شاید دلش با کس دیگری است.»
شوهر مهناز در مورد روز حادثه گفت: «روز حادثه زودتر از همیشه به خانه مان واقع در محله فردوس رسیدم. یکی از پسرهایمان به کلاس رفته بود و پسر دیگرم هم در باشگاه مشغول ورزش بود. وقتی به خانه رسیدم دیدم که مرد غریبهای از خانه مان خارج شد. به حدی عصبانی شده بودم که دیگر چیزی جلودار من نبود. وارد خانه شدم و شروع کردم به دعواا و داد و بیداد با مهناز. میخواستم برگردم و دنبال آن بروم، اما مهناز میگفت آبروریزی نکن، کسی داخل خانه ما نبوده است. با همسرم درگیر شدم و در جریان درگیری او را هل دادم که سرش با شدت به طاقچه روی دیوار برخورد کرد. به خاطر ضربه شدید همسرم به زمین افتاد و از سرش خون میآمد. خیلی ترسیده بودم و نمیدانستم چه کار کنم. مهناز نفس نمیکشید و من متوجه شدم که او فوت کرده است. هر لحظه ممکن بود بچهها به خانه بیایند برای همین جسد همسرم را داخل یک پتو پیچیدم. داخل صندوق عقب خودرو گذاشتم. وقتی هوا تاریک شد جسد را به جای خلوت و تاریکی در اطراف شهریار برده و همان جا رهایش کردم.»
در حالی که بعد از تحقیقات مشخص شد این ادعای ابتدایی دروغ بوده است، متهم لب به اعتراف گشود و جای اصلی جسد را فاش کرد. سپس مشخص شد او در جریان درگیی زنش را با دستان خود خفه کرده بود.
بنا بر این گزارش تحقیقات برای روشن شدن راز ماجرا ادامه دارد.