به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: تازهترین بررسیهای مرکز پژوهشهای مجلس ضمن نشان دادن تشدید فقر، حاکی از تلاش خانوارها برای حفظ سنگر «خوراک و مسکن» به قیمت کاستن از سهم دیگر هزینههای رفاهی غیر ضروری است و در عین حال، از افت ۶۰ درصدی سهم آموزش از کل هزینهها و پیدایش تهدید فقر بین نسلی حکایت دارد.
اولین نکتهای که در گزارش مرکز پژوهشها به آن اشاره شده، نزول ایران در رده بندی درآمدی کشورهای جهان است. بر این اساس در دهه ۹۰ و به مدد یک دهه تورم بالا (به جز سالهای ۹۴ تا ۹۶)، رشد اقتصادی پایین و منفی و در نتیجه کاهش درآمد سرانه، جایگاه ایران از میان کشورهای با درآمد بالاتر از متوسط به کشورهای با درآمد پایینتر از متوسط (نسبت به میانگین جهانی) تغییر یافت.
طبق این گزارش، در سال ۱۴۰۰، خط فقر سرانه کشوری با رشد حدود ۵۰ درصد نسبت به سال ۱۳۹۹ به حدود یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان رسیده است. در عین حال این میزان برای یک خانوار ۴ نفره حدود ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان بوده و پیش بینی میشود که تا نیمه سال گذشته این رقم به ۷ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان رسیده باشد. این گزارش تاکید میکند که به طور کلی اعداد خط فقر از شهر تهران تا نقاط روستایی شهرستان ها، پراکندگی زیادی دارد. همچنین منظور از خط فقر این است که با هزینههای کمتر از این، نگرانیهایی درخصوص سوء تغذیه برای افراد وجود خواهد داشت.
نرخ فقر، درصدی از جمعیت را نشان میدهد که زیر خط فقر زندگی میکنند و به عبارتی مجموع هزینه هایشان کمتر از عدد خط فقر مطلق است. با این اوصاف، دادهها نشان میدهد که به طور کلی در دهه ۹۰، نرخ فقر جهش بیش از ۱.۵ برابری پیدا کرده و از ۱۹.۴ درصد در سال ۹۰ به ۳۰.۴ درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است. معادل این اعداد از منظر جمعیت به این صورت خواهد بود که در دهه ۹۰، حدود ۱۱ میلیون نفر به جمعیت زیر خط فقر اضافه شده و این میزان از حدود ۱۴ میلیون نفر در سال ۱۳۹۰ به ۲۵.۶ میلیون نفر در سال ۱۴۰۰ رسیده است.
شاخص مهم دیگری که ابعاد فقر را در ایران نشان میدهد، شکاف فقر است. طبق تعریف، شکاف فقر به میانگین فاصله درآمد هر فرد فقیر با خط فقر، نسبت به خط فقر گفته میشود. درحقیقت شکاف فقر بررسی میکند که افراد فقیر تا چه حد فقیرتر شده اند و امکان مقایسه دو عدد نرخ فقر مساوی را با هم فراهم میکند. در نتیجه هر چه شکاف فقر بیشتر و به یک (یا ۱۰۰) نزدیکتر باشد به این معناست که افراد فقیر فاصله بیشتری با خط فقر دارند و برعکس. با این اوصاف، دادهها نشان میدهد در یک دهه گذشته شکاف فقر از حدود ۲۴ درصد (در سال ۱۳۹۰) به بیش از ۲۷ درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است.
هر چند شاید در ابتدا عبارت بالا کمی ترسناک به نظر برسد، اما در کلیت ماجرا دادهها نشان میدهد که شرایط بد اقتصادی، در طول یک دهه، دامنگیر قشرهایی که بالای خط فقر بوده اند هم شده به طوری که فاصله آنها با خط فقر دایم کاهش یافته و از ۱۵۵ درصد به کمتر از ۹۵ درصد رسیده است. این مسئله یک نکته مهم دیگر را نیز آشکار میکند. به این صورت که کاهش فاصله غیر فقرا با خط فقر موجب شده خانوارهای نزدیک به خط فقر نیز تفاوت چندانی با فقرا به لحاظ معیشتی نداشته باشند. یعنی مقدار اندکی افزایش در خط فقر موجب میشود تا جمعیت زیادی به فقرا افزوده شوند. برای مثال، محاسبات نشان میدهد اگر خط فقر در سال ۱۴۰۰، ۵ درصد افزایش یابد، بیش از ۲.۸۵ میلیون نفر به جمعیت زیر خط فقر اضافه میکند. در نتیجه باید گفت، تنها جمعیت ۳۰ درصدی زیر خط فقر هم اینک به حمایت نیاز ندارند و این حمایتها باید شامل دهکهای بالاتر نیز باشد.
در بررسی شاخصهای رفاهی خانوار، خوراک یکی از عوامل تعیین کننده است به طوری که در سطوح پایین درآمد، سهم آن از هزینههای خانوار بالا میرود و خانوارها به قیمت کاستن از مصرف دیگر اقلام، سعی میکنند این خاکریز معیشتی را تا حد امکان حفظ کنند. در این خصوص، بررسی دادههای مربوط به تغییرات مصرف اقلام اساسی خانوار از جمله گوشت، مرغ، تخم مرغ، شیر، برنج و کالری دریافتی و هزینه حقیقی خانوار سه واقعیت را در طول یک دهه گذشته نشان میدهد:
۱-سهم بیشتری از هزینههای خانوار به خوراک اختصاص داده شده است.
۲-علاوه بر سهم بیشتر خوراک در هزینه خانوار، از میزان خوراک خانوار نیز کاسته شده است.
۳-کاهش رفاه خانوار به قدری بوده که حتی با اختصاص سهم بیشتری از هزینهها به خوراک و کاهش کالری دریافتی، باز هم خانوار مجبور شده کیفیت کالری دریافتی خود را کاهش دهد.
بر این اساس، مشاهده میشود در دهه ۹۰، مصرف کالاهای اساسی کاهش یافته و بیشترین کاهش مصرف در گوشت قرمز و شیر اتفاق افتاده است. به طور همزمان، خانوار سیاست جایگزینی مصرف کالاهای جانشین را در پیش گرفته، به طور مثال، مصرف تخم مرغ را جایگزین تامین پروتئین ناشی از گوشت قرمز کرده است.
گفتنی است این تغییرات در حالی در طول یک دهه رخ داده که بررسی دیگر اقلام رفاهی خانوارها نظیر هتل، تفریح و رستوران افت شدیدی را نشان میدهد. همچنین افزایش فقر و کاهش سهم دیگر هزینهها به جز خوراک و مسکن تنها معطوف به کاهش هزینههای رفاهی نیست و میتواند پیامدهای جبران ناپذیری برای خانوار داشته باشد و موجب فقر بین نسلی شود. به عنوان مثال سهم آموزش از کل هزینههای خانوار در دهه ۹۰، در حدود ۶۰ درصد کاهش یافته است.