به گزارش مجله خبری نگار، سعید دشتی در توضیح چگونگی حضور خود در فیلم سینمایی اتاقک گلی بیان کرد: آشنایی دیرینهای از کار تئاتر با محمد عسگری کارگردان این فیلم داشتم و تقریبا ۱۲ سال بود که ایشان را میشناختم، اما با هم کار نکرده بودیم تا این که دستیار ایشان برای «اتاقک گلی» به من پیشنهاد کار داد و من به جهت شناختی که از کیفیت کار ایشان داشتم (آقای عسگری دستیار مجید مجیدی و رضا میرکریمی بود) و تئاترهایی که از وی دیده و از نتیجه خروجی و کیفیت فنی مطمئن بودم و به همین دلیل در این اثر حضور یافتم.
وی ادامه داد: من در اتاقک گلی نقش قاسم کارگر یکی از فرماندهان دوران جنگ را داشتم که نقش ویژهای در عملیات مرصاد داشته است.
بازیگر فیلم سینمایی دیدن این فیلم جرم است (رضا زهتابچیان ۱۳۹۹) در پاسخ به این سوال که چرا از کیفیت خروجی این فیلم اطمینان داشته است، گفت: وقتی فیلمنامه را بخوانید متوجه میشوید؛ سابقه بازی در تئاتر شناختی از درام به شما میدهد که وقتی فیلمنامهای سینمایی را میخوانید که مبنای اثری هنری است میتوانید یک پیش بینی انجام دهید. گاها فیلم نامهای خوب را میخوانید، اما نمیدانید که نتیجه کار چه میشود چراکه شناختی از کارگردان ندارید.
دشتی تصریح کرد: وقتی فیلمنامه را خواندم حد اولیه قواعد فیلمنامه در آن رعایت شده بود و به واسطه قصه جذابی که داشت و در کنار شناختی که از صاحب اثر داشتم متوجه شدم که دنبال فیلم قوی و کارگردان در بناکردن ستونهای قصه توانمند است.
وی افزود: نگاهی به جنگ دارم که کلی است؛ در هر جای جهان انسانی که برای مرزهای کشور و مردمانش جلوی دشمن میایستد، از خودش گذشته و به جایی متصل شده که بسیار ارزشمند است. آدمهایی که جنگیده اند برای من ورای هر اتفاقی آدمهای بسیار ارزشمند و بزرگی هستند؛ آدمهایی که فراحکومتی و فراجناحیاند و نان دل و قلب خود را میخورند و هرگز نمیشود آنان را مصادره به مطلوب کرد. به همین دلیل در این کار حضور یافتم.
بازیگر مجموعه نمایشی ابله (کمال تبریزی ۱۳۹۳) تاکید کرد: پیش از این سابقه کار جنگی نداشتم و این اولین اثر جنگی من بود. نگاه این فیلم به جنگ نگاه نویی بود و یک قصه عاشقانه را به دل جنگ برده بود و جنگ را در بستر یک قصه عاشقانه نقل میکرد.
وی ادامه داد: قبلتر از این فیلمی که دیده بودم و بسیار دوست داشتم روز سوم (محمدحسین لطیفی ۱۳۸۵) بود؛ آخرین فیلمی که نگاهی دیگر و عاشقانه به جنگ داشت. این اتفاق اینجا هم به شکل دیگری رخ میداد و قصه عاشقانهای که بین شاهو و خزال بود و به جنگ متصل میشد برایم بسیار جذاب بود. اتاقک گلی نگاه کلیشهای به آدمهای جنگ نداشت که همه حاجی و برادر باشند و آدمهای قصهاش همه عادی و معمولی بودند. در بازی هم آقای عسگری از ما خواست که اوج باورپذیری و رئالیسم را به قصه بیاوریم و این آدمها را متفاوت با مردم عادی نشان ندهیم. درست است که ایمانی قلبی و اتصال به پروردگار در آنها وجود داشت، اما همه آدم بودند با همه ویژگیهای مثبت و منفی یک آدم.
دشتی تاکید کرد: به همین دلایل در شخصیت پردازی هم ما این گونه هدایت شدیم که باورپذیری رکن اصلی کنشهایی باشد که انجام میدهیم.
بایگر مجموعه نمایشی پوست شیر (جمشید محمودی ۱۴۰۱) اظهار داشت: من بر سر سریال پوست شیر بودم که این نقش به من پیشنهاد شد و پروژه بنابود که در بازه زمانی مشخصی تمام شود، اما به جهت شرایط اجتماعی کشور در آن زمان فیلمبرداری سخت و پروژه طولانیتر شد و اکثر بخشهایی که بازی کردم در روزهای آخر فیلمبرداری و نزدیک به برگزاری جشنواره رخ داد. به همین جهت فشردگی کار را برایم سختتر میکرد و زمان کمی که داشتیم؛ مثلا ما کلا یک روز آفتابی داشتیم و باقی روزها همه بارانی بود.
دشتی گفت: ما فیلم را تابستان شروع کردیم و باید در دی ماه آن را به پایان میرساندیم. به همین جهت سکانس من را، چون در زمان پایان پروژه بود ناچار بودیم در همان یک روز آفتابی بگیریم این باعث محدودیت زمانی میشد که باید برداشتها کم میشد و این فشار مضاعفی بر من بود که باید با تمرکز کامل در آن برداشتهای کم کار را انجام دهم. به همین دلیل کار سخت بود، اما خودم راضی بودم.
وی تاکید کرد: در نهایت میتوانم بگویم هم نقشی که بازی کردم را دوست دارم و هم فیلم را و هم همکاری با محمد عسگری.
به گزارش مجله خبری نگار، اتاقک گلی فیلم ایرانی به کارگردانی محمد عسگری، تهیهکنندگی داود صبوری و نویسندگی پدرام کریمی محصول سال ۱۴۰۱ است. این فیلم در چهل و یکمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر اکران و موفق شد علاوه بر نامزدی در ۱۳ رشته سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول، جایزه ویژه هیأت داوران و جایزه شهردار تهران را دریافت کند.
اتاقک گلی روایتی ست عاشقانه که در جریان عملیات مرصاد رخ میدهد.