به گزارش مجله خبری نگار/ایران: با پیروزی انقلاب اسلامی و با هدف براندازی نظام، غائلههای قومی در برخی مناطق کشور ایجاد شد که این موضوع در کردستان تحت هدایت استکبار و مجریگری گروهکهای ضدانقلاب کومله، دموکرات، رزگاری و... پررنگتر از سایر نقاط کشور بود. زنده به گور کردن شهیده ناهید فاتحیکرجو، بریدن سر شهیده فرشته باخویشی، شهادت ملاحیدر فهیم و ملامحمد ذبیحی به شیوهای غیرانسانی و شهادت برادران نمکی در نهایت قساوت قلب، زنده به گورکردن شهیده فاطمه اسدی و... تنها نمونههای کوچکی از جنایتهای بزرگ گروهکهای تروریستی و ملحد کومله و دموکرات در کردستان است.
در این میان دفاع از دین، تمامیت ارضی ایران در مقابله با نقشه شوم دشمنان برای تجزیهطلبی، جبهه علمای اهل سنت را به یکی از محورهای مهم مبارزه با گروهکها تبدیل کرد. استان کردستان بیش از ۵۴۰۰ شهید تقدیم انقلاب کرده که ۵۴ نفر آنان ماموستاهای دینی بودند و به جرم روشنگری جنایات گروهکهای ضدانقلاب، همکاری با انقلاب اسلامی و دفاع از کشور و نهضت اسلامی توسط گروهکهای کومله و دموکرات با فجیعترین شیوهها به شهادت رسیدند. خبرگزاری فارس در گزارشی به نحوه به شهادت رسیدن چند تن از ماموستاهای اهل سنت به دست گروهک کومله پرداخته است.
۱- «سیدطاها مشایخی» هفتم مرداد ماه ۱۳۲۱ در روستای دادانه سنندج چشم به جهان گشود. او بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور درآمد و به نشر عقاید اسلامی پرداخت. هویت شوم گروهکهای مختلف را برای مردم آشکار میکرد و مردم را از افتادن به دام و دامن آن ملحدان بر حذر میداشت.
تهدیدهای این گروهکها نتوانست سیدطاها را از مبارزه منصرف کند، چند بار او را به اسارت بردند، اما با فشار و تهدید و شکنجه نیز نتوانستند او را وادار به تسلیم کنند و هر بار با اصرار مردم مجبور میشدند او را آزاد کنند.
سیدطاها به دلیل همکاری با نیروهای انقلاب اسلامی و روشنگری اذهان مردم در شناساندن ریشههای ناپاک گروهکها و افراد ضدانقلاب، در شب ۲۴ مهرماه ۶۶ با شلیک چند گلوله گروهک کومله در خانهاش به شهادت رسید و مردم پیکرش را در همان روستا به خاک سپردند.
۲- ماموستا «ملامحمد ذبیحی» یکی دیگر از شهدایی است که جان خود را در راه دفاع از اسلام و نظام فدا کرد. او در روز ۲۶ دی ماه ۱۳۶۰ نماز صبح را در مسجد اقامه کرد سپس راهی منزل شد، در بین راه متوجه شد برخی افراد ضدانقلاب از گروهک کومله در تعقیب او هستند به همین دلیل مسیرش را به سمت منزل یکی از بستگانش تغییر داد، اما منافقین او را تعقیب و دستگیر کردند و به رگبار بستند، یکی از عوامل ضد انقلاب قساوت را از حد گذراند و بر پیکر نیمه جان این شهید بزرگوار رحم نکرد و سرنیزهای در سینهاش فرو کرد.
شهید ملامحمد در ۲۵ دی ماه ۱۳۶۰ یکروز پیش از شهادتش و در آخرین خطبه نماز جمعه خود در جمع نمازگزاران چنین گفت: «من کشته میشوم و با شما خداحافظی میکنم، اما دینتان را حفظ کنید، شهادت من حتمی است، اما شما هوشیار باشید! دین خود را حفظ کنید و از تهدید سرسپردگان اجنبی نترسید! بالاخره روزی جمهوری اسلامی میآید و بر تمام منطقه حاکمیت مییابد و شما را از بند کفر و نفاق نجات خواهد بخشید.»
۳- «ملاعلی بیارهای» دیگر ماموستای شهید، سال ۱۳۱۶ در روستای «لیو پایین» از توابع شهرستان مریوان دیده به جهان گشود. وی از سوی قرارگاه رمضان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در داخل خاک عراق به نبرد با دشمنان خدا میپرداخت که در نهایت در نوزدهم اسفند ۱۳۶۳ در نوار مرزی شهرستان پاوه بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید و پیکر پاکش در بهشت محمدی سنندج به خاک سپرده شد.
۴- شهید دیگر «ملامصطفی مردوخی» بود که در ۲۵ فروردین ماه ۱۳۳۵ در روستای دزلی سروآباد دیده به جهان گشود. ملامصطفی فرمانده گردان پیشمرگان کرد مسلمان بود، چند روز بیشتر از ازدواجش نگذشته بود که از کرمانشاه به سنندج آمد. شبی در منزل یکی از اقوامش میهمان بود که گروهکهای ضدانقلاب او را شناسایی کرده بودند. خانه میزبان توسط ۲۸ نفر از اعضای گروهک ضدانقلاب کومله محاصره میشود و تهدید آتشزدن منزل سبب شد تا ملامصطفی برای جلوگیری از آسیب دیدن افراد آن منزل، خود را تسلیم کند. هرچند عمق کینه ضدانقلاب نسبت به خود را میدانست و مطمئن بود رفتنش بیبازگشت خواهد بود، اما برای حفظ جان دیگران شجاعانه تسلیم شد.
افراد کومله وی را همراه با مدارک و اسلحهاش اسیر کردند و هشت شبانهروز او را زیر شکنجه و سختترین فشارها گذاشتند. ضدانقلاب از بیم مردم و یارانش دائم از نقطهای به نقطهای دیگر نقل مکان میکردند. ۲۶ مهرماه ۵۸، مردم جسد سوخته و شکنجهشدهاش را نزدیک پل سُنته در مسیر سقز - دیواندره یافتند و پیکر این شهید بزرگوار را به زادگاهش «دزلی» بازگردانده و به خاک سپردند.