کد مطلب: ۳۳۰۵۹۳
۰۵ شهريور ۱۴۰۱ - ۰۶:۵۱

معجزه پرسشگری از «چرا» به «چگونه»

معجزه پرسشگری از «چرا» به «چگونه»

به گزارش مجله خبری نگار/ایران: انسان نتیجه انتخاب‌های خویش است. در واقع سعادتمندی و خسران انسان انعکاس چهارچوب‌های فکری و نظری‌اش است. ادموند هوسرل جامعه‌شناس و بنیانگذار مکتب پدیدارشناسی معتقد است که مشکلات و رنج‌های بشر از نوع پرسشگری‌اش آغاز می‌شود. وقتی ما پرسش‌های‌مان را با «چرا» می‌آغازیم در بهترین تحلیل، دلایل ناتوانی و ناکامی‌های‌مان را بیان می‌کنیم، اما کاربست پرسش‌هایی که با «چگونه» آغاز می‌شود ما را به راه‌های توانستن و برون‌رفت از وضعیت موجود رهنمون می‌کند.

ما نمی‌توانیم با استفاده از چرایی یک مسأله، به درک عمیقی از آن برسیم، زیرا کاربرد «چرا» ما را با دلیل مسأله آشنا می‌کند، اما وقتی پرسش‌های‌مان را با «چگونه» آغاز می‌کنیم علاوه بر دلایل، بر عوامل تأثیر‌گذار و روند تشکیل آن پدیده نیز آگاهی پیدا می‌کنیم. در واقع گستره سؤال از «چگونگی» محیط بر «چرایی» آن است؛ به عبارتی پرسش از «چگونگی»، فهم «چرایی» آن را نیز به همراه دارد و ما می‌توانیم نتیجه‌گیری و تصمیم گیری‌های بهتری داشته باشیم.

در جنگ دوم جهانی کشور‌هایی همچون آلمان و ژاپن تمامی زیرساخت‌های‌شان نابود شد، اما حداکثر بعد از سه دهه، جزو پیشرفته‌ترین کشور‌های جهان شدند، زیرا به جای طرح پرسش‌های انفعالی که چرا این بلا‌ها به سرمان آمد؟ چرا در جنگ شکست خوردیم؟ چرا فرماندهان جنگی خیانت کردند؟ و هزاران چرای بی‌پاسخ دیگر، با الهام از تئوری هوسرل، با پرسشگری عملگرایانه، ترمیم وضعیت موجود را آغاز کردند.

به‌طور مثال: ما «چگونه» می‌توانیم از این وضعیت مسأله‌وار رهایی یابیم؟ ما «چگونه» می‌توانیم دنیای بهتری بسازیم؟ ما «چگونه» می‌توانیم ویرانی موجود را برطرف کنیم؟ و در نهایت ما «چگونه» می‌توانیم زیست جهانی، به‌دور از هرگونه تبعیض و نابرابری مهیا سازیم. بر‌اساس این چهارچوب نظری، تک‌تک شهروندان به‌عنوان بخشی از راه‌حل مسأله، به تحقق آرمان‌های‌شان کمک کردند. می‌توان با تغییر چهارچوب‌های فکری از «چرایی» به «چگونگی»، لااقل زندگی بهتری را برای آیندگان رقم بزنیم، زیرا با مطالعه تاریخ آموخته‌ایم که با مقدمات غلط نتیجه درستی حاصل نخواهد شد. وقتی ما پرسش‌های‌مان را با «چگونه» آغاز می‌کنیم به‌جای ملامت و توبیخ خود و یا دیگران، به‌دنبال راه چاره‌ای برای برون‌رفت از وضعیت فعلی می‌گردیم که قطعاً دستاورد‌های فراوانی را بدست خواهیم آورد.

متأسفانه جامعه ما دچار ناکارآمدی ساختاری در برخی حوزه‌هاست. (در ابعاد فردی نیز می‌تواند این مشکل را یافت)، زیرا چهارچوب‌های نظری‌مان بر اساس «چرا»‌ها شکل گرفته است. غافل از آن که چهارچوب‌های نظری و مدل‌های علمی نقشه راهی است که به‌عنوان سنگ بنای حرکت انتخاب می‌شود. در ابعاد اجتماعی برای همین است که نیازمند نظریه‌پرداز هستیم چرا که به شخصی نمی‌توان گفت حرکت کن بدون اینکه به او بگوییم کجا باید برود که با این فرض این شخص از ناکجا‌آباد سردر می‌آورد. حال اگر نقشه راه اشتباه باشد به این معناست که شخصی قصد رفتن به شرق را دارد، اما آدرس غرب را به او بدهند. وقتی ما چه در ابعاد اجتماعی و چه فردی به نتیجه نمی‌رسیم باید بازگردیم و به چهارچوب‌ها نگاه کنیم به چرا‌ها و چگونه‌ها.

باید معجزه تغییر سؤال را باور داشت و بر این مبنا به تربیت نسلی همت گماشت که روحیه پرسشگری و مطالبه‌گری داشته باشد. نسل آینده باید بتواند از مرحله «چرا» عبور کند و پرسش‌های خود را با «چگونه» آغاز کند.

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر