به گزارش مجله خبری نگار، یک پیرمرد روستایی که جلوی دکهای فلزی ایستاده و خیلی شیرین و مسلط انگلیسی صحبت میکند؛ تسلط خوب و بیان روان او و کوهنوردانی که با چشمهای گرد دورش حلقه زده اند محتوای کلیپ پربازدید یکی دو روز اخیر در فضای مجازی را تشکیل میدهد. گشتیم و گشتیم تا آقای «مسعود بایه» را پیدا کردیم و او با مهربانی پذیرفت گپی با ما بزند و بگوید چطور این قدر خوب زبان انگلیسی را یادگرفته که با گردشگرها انگلیسی صحبت میکند. در کنار این گپ خودمانی و خواندنی، مسیرها و تجهیزات لازم برای رفتن به دماوند را برای زمانهای مختلف بررسی کردیم. یادی هم کرده ایم از عکاسی که با هنرش، شکوه دماوند را ثبت کرده است. در این پرونده خواندنی با ما باشید.
تا به حال کوهنوردان زیادی به شوق فتح دماوند، این قله را پیموده و به مقصد رسیدهاند. توصیف هرکدام از صعودکنندهها مانند مسیر رسیدن به فتح قله متفاوت است. درباره مسیرهای ۴ گانه اصلی دماوند در این مطلب بیشتر خواهید خواند.
مسیر شمالی از سختترین و پرشیبترین مسیرهای چهارگانه اصلی است. صعود از این مسیر توسط گروهها به طور معمول در قالب یک برنامه دو یا دوونیمروزه صورت میگیرد. کوهنوردها بعد از رسیدن به سنگ استراحت در ارتفاع ۲۹۰۰ متری، کولهها را به قاطرچیها میسپارند و خود را به جانپناه اول میرسانند.
کوهنوردان معتقدند جبهه جنوبی که از قدیمیترین مسیرهای فتح دماوند است جزو آسانترین راههای رسیدن به این قله به شمار میآید. برای دسترسی به این مسیر باید به پلور و رینه بروید. در اواسط راه یک مسیر را میبینید که خاکی و ناهموار به سمت شمال است و تا پایه صعود حدود ۵/۶ کیلومتر فاصله دارد.
جاده هراز، پلور و جاده سدلار؛ این نقشه راه جبهه غربی است. شیب رسیدن به قله از جبهه غربی بسیار زیاد است، اما همین قضیه شاید باعث کوتاهتر شدن مسیر شود. شما برای رسیدن به قله نیاز دارید از این شیب تند که سنگلاخ هم هست به سمت قله حرکت کنید.
جبهه شمالشرقی از دیگر مسیرها طولانیتر و بلندتر است. برای این صعود، دو مسیر متفاوت وجود دارد؛ روستای گزنه یا گزانه و روستای ناندل. البته این دو مسیر جایی به هم میرسند که به پناهگاه تخت فریدون معروف است و پس از آن صعود از جبهه شمال شرقی یک مسیر مشخص و یکسان دارد.
مروری بر تصاویر ثبتشده توسط یک عکاس که در ۱۰ سال اخیر ۱۰۰ سفر به دماوند برای ثبت نماهایی از آن در شرایط جوی گوناگون داشته است
«مجید بهزاد» را خیلیها با پروژه دماوندش میشناسند و حتما بسیاری از شما عکسهای او از دماوند را در فضایمجازی دیدهاید. او درباره این پروژه در گفتوگویی که چندی قبل داشت، گفته بود: «اولین چیزی که من را به سمت دماوند کشاند، عشق و علاقه به این پدیده زیبای کشور بود. خیلی از ما ایرانیها دماوند را به عنوان سمبل صلابت و استواری میشناسیم... ایستادن مقابل آن عظمت و شکوه بیشک باید حس ویژهای به آدم بدهد. واقعیت مشخص این است که بعضی حسها را به هیچ شکل نمیتوان به گفتار درآورد. میتوانم بگویم لحظاتی چنان تحت تاثیر این عظمت بودهام که دیگر عکاسی مسئلهام نبود، بعضی تصاویر هیچوقت و به هیچ نحو از ذهنم پاک نمیشود. لحظاتی که اشک بر چشمانم جاری شده و فقط ایستادهام و آن شکوه منحصر به فرد را تماشا کرده ام. من خوشحال هستم اگر فقط قسمتی از این احساس را توانسته باشم با ثبت عکس به مخاطبانی که دسترسی به دماوند ندارند منتقل و در این شور و شکوه سهیمشان کرده باشم.»
او که در سالهای اخیر بیش از ۱۰۰ سفر به دماوند داشته، درباره حسوحالش از دیدن چندین باره دماوند میگوید: «قطعا علاقه من به این قله تمام نخواهد شد. من کلا آدم شهرنشینی نیستم و هر موقع دلم میگیرد سمت دامنههای البرز و دماوند میروم تا حالوهوایم عوض شود». در ادامه، چند عکس بینظیر را که از دماوند گرفته، خواهیم دید.
بهترین فصل صعود به دماوند، ماههای تیر و مرداد است، اما میتوان در فصول دیگر هم به این قله صعود کرد. وسایل ضروری برای صعود به این منطقه با توجه به تعداد روزها و آب و هوا متفاوت است.
اگر قصد دارید در فصلهای نیمه اول سال و به ویژه تابستان، سفری یک روزه به دماوند داشتهباشید، به شما همراه داشتن این وسایل را توصیه میکنیم: پیراهن یا لباس آستین بلند، کاپشن بادگیر، کلاه، کفش مناسب کوهنوردی، عصای کوهنوردی، هدلامپ یا چراغسر، کرم ضدآفتاب، عینکآفتابی، وسایل کمکهای اولیه، آب به مقدار کافی و مواد غذایی سبک و مناسب.
سفر در فصول سرد به دلیل طغیان رودخانهها و توفان در این مناطق نیازمند توجه بیشتری به وسایل است و این موارد عبارت اند از: کاپشن تک پوش نیمه سنگین، کاپشن و شلوار بادگیر، لایه گرمایی مناسب برای دمای منفی ۲۰ درجه سانتیگراد، عینک و کلاه مناسب برای کولاک، دستکش پشمی یا پلار، روکش ضد باد و ضد آب، فلاسک آب و چای، مواد غذایی به مقدار کافی و مغذی.
اگر قصد دارید بیشتر از یک روز برای صعود به قله دماوند بروید، بهتر است پیش از رفتن از شرایط آب و هوایی منطقه مطلع و حتما با گروههای کوهنوردی همراه شوید. اما وسایل مهم و ضروری عبارت اند از: کفش مناسب کوهنوردی، کاپشن و شلوار بادگیر، لایه عایق گرمایی ذخیره مناسب با فصل، عینک آفتابی، کیف کمری، کلاه مناسب با فصل، روکش ضد آب و ضد باد، وسایل کمکهای اولیه، هدلامپ به همراه باتری اضافه، کیسه خواب صفر درجه، زیر انداز ضدآب، فلاسک و لوازم مناسب برای شبماندن در کوه نظیر اجاق گاز مناسب کوهنوردی و ظروف برای غذا.
گفتگو با «مسعود بایه» که در مسیر قله دماوند قاطر اجاره میدهد و ویدئوی انگلیسی صحبتکردنش در شبکههایاجتماعی پربازدید شد
یکی از پربازدیدترین ویدئوهای چند روز اخیر مربوط به انگلیسی صحبتکردن مردی است که گفتهشده در مسیر قله دماوند، قاطر اجاره میدهد. او در بخشهایی از این ویدئو به مشتریاش که آن طرف خط تلفن است، میگوید: «its not good for me»، «Faster, quick»، «i wating for you,by by». کاربران زیادی هم درباره این ویدئو، کامنتهای شوخی و جدی گذاشتند. مثلا کاربری نوشت: «جالبیاش این جاست که فن مذاکره هم بلده. گفت، چون دیر کردی سری دوم میبرمت، پول بیشتری هم باید بدی یعنی منت هم سرش گذاشت!» در مینی پرونده امروز زندگیسلام با «مسعود بایه» درباره این ویدئو، شغلش و این که چطور زبانانگلیسی را یاد گرفته، صحبت خواهیم کرد.
هرسال گردشگران داخلیوخارجی زیادی برای صعود به دماوند زیبا و باشکوه، مسیر جاده هراز، روستای پلور، رینه و گوسفندسرا را انتخاب میکنند. دکه «مسعود بایه» در گوسفندسراست. او راهنمای مشهور کوهستان در مسیر جنوبی دماوند است که مجوز حملونقل بار با قاطر به بارگاه سوم دماوند یا همان پناهگاه فدراسیون در ارتفاع ۴۲۰۰ متر را دارد. این مرد خوشبرخورد به محض این که تماس ما را پاسخ میدهد، با یک صدای پرانرژی میگوید: «سلام، جان دلم، درخدمتم.» او درباره خودش میگوید: «۵۹ ساله هستم و بومی شهر رینه. از سالها پیش در این جا دکه دارم و مشغول به کار هستم. برادرم هم با من کار میکند.»
از او میپرسم ویدئویی که در شبکههای اجتماعی پربازدید شده را دیده یا نه که میگوید: «یس، یس! البته من کاری نکردم. سالهاست همینطوری صحبت میکنم. نمیدانم چه کسی از من فیلم گرفته و در شبکههای اجتماعی منتشر کرده است. آن موقع داشتم با یک گردشگر صربستانی صحبت میکردم. آنها در راه بودند، قرار بود ساعت ۸ صبح بیایند تا بارشان را برایشان ببرم بالا. ساعت ۸ نیامدند، ۹ نیامدند و ۱۰ هم نیامدند. بیش از هزار کوهنورد در آن جا بودند و من قاطرهایم را، چون به آن گردشگر قول داده بودم، بسته بودم و منتظرشان بودم تا بیایند و کار آنها را راه بیندازم. گفتم حالا که آنها به من ایمیل زدند و من هم قول دادم، باید سر حرفم بمانم. میدانستم که آنها ۱۵ نفر هستند. اما خیلی دیر کردند و آن ویدئویی که در شبکههایاجتماعی منتشر شده، مربوط به زمانی است که به آنها میگفتم خیلی منتظرتان ماندم، تا چه زمانی میرسید؟ و .... بالاخره ساعت یک ظهر آمدند، بارشان را روی قاطرها گذاشتم و برایشان بردم بالا.»
او درباره این که چطور اینقدر سلیس زبانانگلیسی را یاد گرفته و آیا کلاس رفته یا نه، میگوید: «انگلیسی را در همین ایستگاه و زمانی که کار میکنم، به مرور یاد گرفتم. چون مشتری خارجی زیاد دارم، کلمات مهمی را که باید برای ارتباط با آنها بلد باشم، بهصورت تجربی یاد گرفتم و میگویند لهجهام هم شبیه آنها شده است. برای یادگیری زبان، کلاس نرفتم. سال ۶۰، زمانی که کلاس نهم بودم، ترک تحصیل کردم و دیگر بعد از آن سر هیچ کلاسی نرفتم و اینها را فقط از حرفزدن با گردشگران خارجی یاد گرفتم.»
از او میپرسم شغلش دقیقا چیست که میگوید: «من ۳۵ سال است که در دماوند کار میکنم. مشغول باربری با قاطر در دماوند و راهنمای کوهستان هستم و در خدمت مردم. پنج قاطر هم دارم. این را هم بگویم هر زمان که با گردشگرهای خارجی، انگلیسی صحبت میکنم، مشتریهایم تعجب میکنند که این قدر مسلط هستم.»
از او درباره شرایطش بعد از انتشار این ویدئوی پربازدید میپرسم که میگوید: «بعد از انتشار آن ویدئو، فقط امروز نزدیک ۱۰۰ نفر آمدند و میگویند که ما میخواهیم با تو عکس یادگاری بگیریم! سرم خیلی شلوغ شده. از صداوسیما و محیطزیست و کوهنوردی و ... در چند ساعت گذشته به من زنگ زدند و قرار است فردا بیایند این جا. راستش را بخواهید به آنها گفتم که من فردا نیستم و در این موقع از سال، معمولا سرم خیلی شلوغ است. الان هوا برای کوهنوردی خیلی عالی است و بالای هزار یا ۱۵۰۰ نفر فقط امروز برای صعود به دماوند به اینجا آمدند.»
بسیاری از کاربران شبکههایاجتماعی که او را میشناسند، کامنتهای جالبی درباره رفتارهای تحسینبرانگیزش نوشتند. مثلا کاربری نوشته: «به یاد دارم که در بمباران شهر کرمانشاه در زمان جنگتحمیلی با عراق، تلگرافی از طرف این خانواده محترم «بایه» برای من آمد که در صورت تخلیه شهر، این جا برای شما و خانواده و آشنایان، محلی را در نظر گرفتهایم و آماده پذیرش شما هستیم که همین صفت جوانمردی ما را دلگرم و امیدوار کرد و دانستیم که همچنان هستند کسانی که به یاد موقعیت وخیم و خطرناک دیگران هستند، گرچه خودشان در امان بودند.» از او درباره این ماجرا میپرسم که میگوید: «بله، یادم هست. من در خدمت مردم هستم. اگر یادتان باشد یک هواپیما هم دو یا سه سال پیش در بیابانهای اطراف همین منطقه سقوط کرد، من کارم را تعطیل کردم و با قاطرهایم برای کمک به آنجا رفتم. آن قدری هم که از دستم برمیآمد، کمک کردم.»
منبع: خراسان