به گزارش مجله خبری نگار، صورتهایشان رنگپریده و لبهایشان کبود است و لباسهای تیرهشان را با زیورآلات فلزی و چرمی عموما ترسناک تزیین میکنند؛ صحبت از گریم شخصیتهای یک فیلم آخرالزمانی نیست، درباره طرفداران «گاثاستایل» حرف میزنیم. جوانها و نوجوانهایی که در همهجای جهان و ازجمله ایران، با درآمدن به شکلوشمایلی خاص قصد دارند تعلق خود را به گروهی نشان بدهند که هنجارهای اجتماعی را نمیپذیرد و از نمایش وجه تاریک زندگی ابایی ندارد.
«گاثاستایل» که «گاثیک»، «گوتیک» و گاهی بهاختصار «گاث» هم نامیده میشود، با تمایل به رنگهای تیره و المانهای مرموز و وحشتآور، راه خود را از کسانی که از اصول جامعه پیروی میکنند، جدا میکند و تمایزش را به رخ میکشد. خواندن داستانهای هراسآور، اعتقاد به نیروهای متافیزیکی و بهچالش کشیدن باورهای بنیادین و قواعد پذیرفتهشده، بعضی از مشخصههای این سبک زندگی است که البته شاید بین نوجوانان ایرانی بیشتر محدود به ظاهر باشد تا نوعی نگاه به زندگی. رد جنبش گوتیک را باید در قرنهای ۱۸ و ۱۹ پی گرفت؛ وقتی که ژانر گوتیک-راک در موسیقی انگلستان مشهور شد و آنقدر طرفدار پیدا کرد که چند دهه بعد راهش را به سینما، در آثار کسانی مثل تیم برتون، عکاسی و مد هم باز کرد. گوتیک کمکم از ژانر فراتر رفت و به خردهفرهنگ بدل شد؛ خردهفرهنگی که بر مفاهیمی، چون مرگ، درد و رنج تمرکز میکند. این خردهفرهنگ چطور برخی از نوجوانهای ایرانی را با خود همراه کردهاست؟ آیا پیروی نوجوانان از این سبک پوشش تیره، نگرانکننده است؟
گاث صرفا یک سبک لباسپوشیدن نیست و مظاهر آن را در شاخههای مختلف فرهنگ میشود پیداکرد. مشخصههای گوتیک، صرفنظر از تقدم و تأخر زمانی، در همه انواع هنر کم وبیش یکسان است؛ عکاسان پیرو سبک گوتیک اغلب شیفته ثبت کردن تصاویری از قبرستانها، بناهای سنگی دلهرهآور و عمارتهای ویران هستند. داستانهای گوتیک، دلهره و تمایل بشر به شر را بازتاب میدهند. برانگیختن ترس و تعلیق در خواننده و توسل به متافیزیک از اصلیترین ترفندهای نویسندگان گوتیک برای جذب مخاطب است؛ مراسم تدفین، معجونهای شیطانی و سوسو زدن شمع در تاریکی وهمناک شب، موتیفهای محبوب این نویسندگان است و عمدتا از عناصر تداعیکننده معماری گوتیک در آثارشان استفاده میکنند همانطور که در معماری گوتیک از حجاریها، قوسهای نوکتیز، طاقها و شکافها برای نشان دادن سایه استفاده میشود، ادبیات گوتیک هم رمزوراز، سایهها و تاریکیهای زندگی را هدف میگیرد.
اکنون که حالوهوای گوتیک را شناختید، برگردیم به «گاثاستایل» تا با جزئیات بیشتری از این سبک آشنا شویم. گفته میشود جزئیات این استایل از فرهنگ عزاداری ویکتوریایی اقتباس شدهاست. در آن دوره زنها با دامنهای پفی گیپور، حجمدار و مشکی در عزاداریها ظاهر میشدند. کلاههای بزرگی داشتند و آرایش مو و صورتشان تیره بود. آرایش غلیظ و اسموکی از عناصر مهم استایل گوتیک بهشمار میآید و پیرسینگ و تتو از الزامات آن است. اکسسوری شامل کلاه، چوکر (نوعی گردنبند)، جورابهای فیشنت، جمجمه و استخوانهای حیوانات است. مشکی، پرکاربردترین رنگ در استایل موردبحث، نماد مویه و عزاداری برای زندگی سراسر درد و رنج است. اما این استایل چطور وارد زندگی نوجوانهای ایرانی شد؟ حدود سال ۲۰۰۰، گوتیک بهعنوان یک ترند به فشنشوها راه پیداکرد و توانست در دورههای مختلف با ایجاد تغییراتی باب طبع دنیای مد تا امروز به حیاتش ادامه دهد. خوانندهها، مدلها و هنرپیشهها در محبوب کردن این ترند نقش ویژهای دارند؛ آنها در مراسم فرش قرمز، موزیکویدئوها و مصاحبههای مطبوعاتی، گاث را به هوادارانشان نه صرفا بهعنوان یک سبک لباس پوشیدن بلکه در قالب نوعی سبک زندگی میشناسانند و همین موضوع نگرانیهای بیشتری را درباره جذب نوجوانان ایرانی به این تیپ ایجاد کردهاست.
ساینا ۲۰ ساله است، دانشجوی زبانایتالیایی و ساکن اهواز. با او در گروه تلگرامی هواداران گاث آشنا میشوم. ساینا تنها کسی است که حاضر به گفتگو میشود، دلیلش را درخلال مصاحبه میفهمم؛ قضاوتها و بازخوردهای منفی دیگران درباره استایلش. استایلی که چنین تعریفش میکند: زیبایی، تفاوت، آزادی.
از اواسط دوران دبستان، بهواسطه چند آرتیست و گروه موسیقی با گاثاستایل آشنا شدم البته آن موقع آشناییام صرفا از جنبه ظاهری بود و نمیدانستم «گاث» دقیقا چیست.
گاث، ترکیبی است از زیبایی و تیرگی. درواقع بهمعنی زیبا دانستن تاریکی است، برخلاف تصور عموم که سیاهی را منفی و زشت میدانند، البته این نگرش در همه هواداران گاث وجود ندارد، بعضیها صرفا دوست دارند ظاهر گاثیک داشتهباشند، اما برای من چیزی فراتر از پوشش است. من سبک موسیقی ویژه این استایل یعنی راک و متال را دنبال میکنم، شاخهای از هنر نقاشی را میپسندم که دارک باشد و در محیط زندگیام هم لوازم دکوری و رنگبندی تیره را بهکار میبرم.
این استایل من را انعطافپذیرتر کردهاست؛ راحتتر میتوانم انسانهای مختلف، با طرز پوشش و تفکر متفاوت را درک کنم. یکی از دلایلش شاید این باشد که خودم واکنشهای منفی زیادی از دیگران دریافت کردهام، برای همین یاد گرفتهام که به پوششها و طرزفکرهایی که شبیه خودم نیستند، احترام بگذارم، اما اگر منظورتان تغییر رفتار منفی است، باید بگویم نه، چنین تغییری در من ایجاد نشدهاست. خیلیها تصور میکنند استایل گاث مساوی با انزوا و اجتماعگریزی است، اما من اینطوری نیستم. بهنظرم این تصور بیشتر کلیشه است تا واقعیت. اگرچه ممکن است عدهای از گاثاستایلها چنین ویژگیهایی داشتهباشند، اما یک قاعده و قانون نیست.
راستش بیشتر واکنشها منفی است؛ «شیطانپرستی؟»، «سیاه پوشیدی! مگه عزاداریه؟»، «چقدر ترسناکی!»؛ نظر خانواده هم درباره استایل موردعلاقه من چندان مثبت نیست. البته مخالفتشان را خیلی شدید مطرح نمیکنند، مثلا میگویند اگر اینطوری آرایش نکنی، خوشگلتری!
در دوره نوجوانی هر نسلی یک سبک ویژه و متفاوت پیدا میشود -در موسیقی، پوشش، آرایش، لحن و گفتار و... - طبیعی هم هست که شباهت ظاهری یک نوجوان به بعضی گروههای نامتعارف خارجی میتواند
برای خانواده نگران کننده باشد، اما واکنش درست چیست؟ اولین و رایجترین واکنش خیلی از بزرگترها چه والدین و چه اولیای آموزشی، برخورد قهری و ضربتی است؛ تنبیه و ایجاد محدودیت و تمسخر و توهین. رفتار رایج بعدی، انکار و نادیده انگاشتن است، به این امید که موج تازه همانطور که بیسروصدا و خزنده وارد زندگی نوجوان شدهاست، ساکت و بیتأثیر راهش را بکشد و برود. اما تجربه نشان میدهد که برخورد پلیسمآبانه و بگیروببند تأثیری در تغییر رویه ندارد، جز واداشتن نوجوان به پنهان کاری؛ ازسوی دیگر موجهای پرشتابی که زندگی نوجوان را به تلاطم وامیدارند اگرچه عموما زودگذرند، اما گاهی میتوانند تأثیرات طولانیمدت در فرد ایجاد کنند و نادیده گرفتنشان با اینکه تعارض و تنش را دور نگه میدارد، اما لزوما راهکار خوبی نیست. در ستون کنار، روانشناس توضیح داد که دلایل روی آوردن نوجوانها به استایلهای خاص و واکنش بزرگترها به آن چه میتواند باشد. در ادامه با نگاهی به حرفهای ساینا سعی داریم نکات تکمیلی را درارتباط با نوجوانها بیاموزیم.
وقتی تیتر پرونده را خواندید: «پشت پرده گاثاستایل» احتمالا در اولین مواجهه با این واژه، درکی از معنای آن نداشتید، اما بهمرور اطلاعاتی دربارهاش بهدست آوردید. تعریفش را خواندید، با کارکردش آشنا شدید، تاریخچهاش را شناختید و متوجه شدید از کجا وارد زندگی نوجوانها شدهاست. موضوعی که نقاط ابهام زیادی دارد و ترس ایجاد میکند، اما وقتی برای شناخت آن تلاش میکنید، از موضع انفعال بیرون میآیید. این همان کاری است که توصیه میشود در مواجهه با پدیدههای نوجوانانه پیش بگیرید.
حرفهای ساینا را دوباره بخوانید، آنجا که میگوید گاث را چطور شناخته و نفوذش در زندگی تا کجاها پیش رفتهاست. طبیعی است که در تلاشهای اولیه برای حرف زدن، همه آنچه را که لازم دارید بدانید از زبان نوجوان نشنوید، اما وقتی شنونده خوبی باشید و درجا حکم صادر نکنید، بهمرور بستر اعتمادی میسازید که نقاط تاریک و تهدیدآمیز احتمالی هم خودشان را نشان میدهند.
چنین رفتارهایی یک دوره گذار دارد و نوجوان عموماً بعد از مدتی از این فضا عبور میکند، مهم است خانواده دغدغهاش را بهجای چالشهای مستقیم و بحث و مجادله، در دل دوستی و رفاقت بروز دهد تا حلقه دوستی و ارتباط نوجوان با خانواده برقرار باشد.
دکتر مهدی سودآوری | روانشناس
در دوران نوجوانی، فرد بهدنبال اثبات استقلال و عاملیت خود در زندگیاش است. او دغدغه بزرگ و مستقل شدن دارد درحالیکه ورود به بزرگ سالی هنوز اتفاق نیفتاده و نوجوان در مرز بین کودکی و بزرگ سالی است. نیمی از رفتارهایش کودکانه است و نیمی، بزرگ سالانه. این مسئله هم خود نوجوان و هم بزرگ سالان درارتباط با او را دچار تعارض میکند. نوجوان دوست دارد در زندگیاش عامل و فاعل باشد، اما درعینحال توجهطلب است؛ دوست دارد دیده و تأیید شود، اما درعینحال دلش نمیخواهد کسی کاری به او داشتهباشد و مثلا درباره نحوه پوشش و محدوده رفتوآمدش از اول سوالوجواب کند. با این مقدمه برسیم به استایل گوتیک. استایلی که در معماری محرابها و کلیساهای قرن هجدهم ریشه دارد و قرار بوده که تیرگیاش نمودی باشد از دوزخی و موردنفرین بودن گناهکاران در این جهان و جهان بعدی. در دنیای مدرن، اما گوتیک دیگر جنبه مذهبی ندارد و صرفا تلاشی است برای ابراز تفاوت. حالا سوال پیش میآید که انتخاب این سبک پوشش ازسوی نوجوان، چه دلایلی میتواند داشتهباشد؟
نمیتوانیم بگوییم نوجوانهای علاقهمند به استایل گوتیک لزوما دچار اختلالات روانشناختی هستند، اما میتوانیم این نکته را مطرح کنیم که احتمالا نوجوانانِ دچار اضطراب و افسردگی، تمایل بیشتری به انتخاب این سبک دارند. پس این استایل باید یک علامت سوال در ذهن والدین، معلمها و متخصصان سلامت ایجاد کند. سیستم روانی نوجوان هنوز بهطور کامل شکل نگرفتهاست بنابراین فرد نمیتواند احساساتش را بهراحتی شناسایی و بیان کند. او ممکن است ناراحتیهایش را بهشیوههای دیگری مثل خودزنی، زخم کردن بدن و انتخاب پوشش و دکوراسیون تیره و غمگین نشان بدهد.
یکی دیگر از دلایل تمایل نوجوانان به رفتارهای افراطی ازجمله سبکهای نامتعارف در پوشش و آرایش، تقابل با منابع قدرت است. نوجوانان دوست دارند اقتدار بالادستیها را بشکنند. این بالادستی شامل هر صاحب قدرتی میشود؛ والدین، دولت، قانون، معلم و.... نوجوان میداند که والدینش برای مثال از فلان سبک پوشش خوششان نمیآید، پس عمدا آن را انتخاب میکند تا اقتدار آنها را زیرسوال ببرد. یکی دیگر از دلایلی که میتوان برای موضوع موردبحث برشمرد، تأثیر دوستان و گروه هم سالان است. نوجوان بیشتر از خانواده، به گروههای دوستانه و دریافت تأیید و پذیرش آنها وابسته است؛ بنابراین برای ورود به این گروهها هرکاری ممکن است انجام بدهد؛ حتی کارهای پرخطر. از آنجاییکه مرکز تصمیمات منطقی مغز، «لوب فرونتال»، در این دوره هنوز کامل نشدهاست، نوجوان از گرفتن تصمیمات بیفکر و کارهای پرخطر ابایی ندارد؛ بنابراین وقتی گروههای دوستانه سبک خاصی از زندگی و رفتار را دارند، نوجوان میل دارد هم رنگ آنها شود.
بالاتر گفتیم یکی از دلایل روی آوردن نوجوان به سبکهای نامتعارف، درآوردن حرص والدین است. پس اگر واکنش بزرگترها به این انتخاب، ممنوعیت و محدودیت شدید باشد، نوجوان به هدفش رسیدهاست. یکی دیگر از اقتضائات نوجوانی، میل به جلب توجه است. وقتی این توجه به رفتار مد نظر –چه مثبت و چه منفی- وجود نداشتهباشد، آن رفتار کنار گذاشته میشود. البته این بیتوجهی فقط در حوزههایی مثل انتخاب نوع پوشش، موسیقی و امثال آن مجاز است نه درارتباط با مسائل شخصیتی و سلامت روان نوجوان. وقتی نوجوان لباس تیره پوشیده و گردنبند جمجمه به گردن انداختهاست، نه به او میگوییم که چقدر زیبا شدهاست و نه واکنش عکس نشان میدهیم. اما در یک فرصت مناسب که آمادگی حرف زدن دارد، بدون اشاره به سبک پوشش، درباره حالواحوال و نگرانیها و اضطرابهایش با او صحبت میکنیم.
نوجوان سرشار از نگرانی است؛ نگرانی بابت پذیرفتهشدن، زیبا بودن، باهوش و توانمندبودن، آینده و.... او باید مطمئن باشد که میتواند با والدینش درباره این نگرانیها صحبت کند. والدینی که پذیرا، حمایتگر و باثبات هستند. اگر چیزی را منع میکنند، برایش دلیل دارند و از ممنوعیتشان کوتاه نمیآیند. به فرزندشان این پیام را میدهند که در هر شرایطی دوستش دارند، علاقهشان به او مشروط به کارها و انتخاباتش نیست و بابت رفتارهایش به او انگ نمیزنند. درباره سوژه موردبحث یکی از انگهایی که ممکن است بزرگترها به نوجوانان بچسبانند، برچسب شیطانپرستی است. قبلا گفتیم که نوجوان دچار ابهام است و نمیداند چه مسیری را انتخاب کند. فرض کنید منِ والد به او برچسب شیطانپرستی بزنم. با این کار یک مسیر برایش مشخص میکنم، چون وارد مسیری ناخوشایندشدن بار روانی کمتری از ابهام دارد. وقتی به نوجوان دچار بحران انتخاب انگ «ناباب»، «بچه بد» و... میزنیم، مسیری را که خواهدرفت، برایش تعیین میکنیم.
منبع: خراسان