به گزارش مجله خبری نگار، تحلیلی انگلیسی، هرچه اسرائیل بیشتر مانند یک امپراتوری منطقهای عمل کند، خاورمیانه بیش از پیش آن را یک استعمارگر میانگارد.
این رسانه مستقر در لندن، با اشاره به جدیدترین حملات رژیم صهیونیستی به سوریه، این تهاجم را نه یک حمله هوایی بلکه یک دکترین در حال انجام دانست و نوشت: جنگندههای اسرائیلی روز چهارشنبه، نه خطوط مقدم که وزارت دفاع سوریه، ستادهای نظامی و نزدیکیهای کاخ ریاست جمهوری و به عبارتی قلب نمادین دمشق را هدف قرار دادند.
تحلیلگر میدل ایست آی، تلاش رژیم صهیونیستی در حمایت از اقلیت دروزی سوری را برای توجیه این تهاجم، «بهانهای ناچیز» خواند و استدلال کرد: پشت این حمله، تلاش تلآویو برای نمایش قدرت و تکبرش قرار دارد.
از نقطه نظر نویسنده این مطلب، دلیل این حمله تحمیل دکترین دیرینه اسرائیل بوده که هدف آن تجزیه منطقهای است که از ویرانههای غرق به خون در غزه تا وزارتخانههای بمباران شده در دمشق و بیثبات کردن کل کشورها امتداد دارد. اسرائیل که تاکنون جان بیش از ۶۰ هزار فلسطینی را گرفته و در حال ساخت بزرگترین اردوگاه کار اجباری روباز جهان است، از گرسنگی به عنوان سلاح استفاده میکند، در کرانه باختری اشغالی دست به آپارتاید میزند و تبعیض در قانون اساسی آن گنجانده شده، نمیتواند ادعای اخلاقیات داشته باشد.
نگارنده با تاکید بر این نکته که اسرائیل هیچ جایگاه اخلاقی ندارد، خاطرنشان کرده است که صهیونیستها نمیتوانند تظاهر به نگرانی در مورد دروزیهای سوریه کنند و از بهانه دفاع از آنها برای پنهان کردن نیات شیطانی خود استفاده میکند.
در بخش دیگری از این گزارش آمده است: رژیم صهیونیستی از زمان سقوط حکومت بشار اسد تاکنون زیرساختهای نظامی سوریه را به صورت سیستماتیک نابود کرده، صدها حمله انجام داده و اشغال مناطق راهبردی، از جمله رشته کوههای مهم جنوب سوریه را شدت بخشیده است.
نویسنده سپس با بیان آنکه حملات اسرائیل به سوریه اکنون به امری عادی و حتی پیش پا افتاده تبدیل شده است، آن را در راستای دکترین تل آویو دانسته و به اظهارات برخی مقامات صهیونیست از جمله گیدئون سعار وزیر امورخارجه کابینه نتانیاهو اشاره کرده است که یک روز پس از خروج اسد از قدرت، «ایده یک سوریه مستقل و واحد را غیرواقعی دانست».
بتسالل اسموتریچ وزیر دارایی کابینه اسرائیل نیز در بیانیهای به صراحت اعلام کرده است: «جنگ تا زمانی که صدها هزار نفر از مردم غزه آنجا را ترک نکنند و سوریه تجزیه نشود، پایان نخواهد یافت.»
تحلیلگر این پایگاه خبری- تحلیلی با بیان اینکه سوریه به دلیل آنکه پرجمعیتترین کشور عربی همسایه فلسطین است، همچنان در مرکز راهبرد تجزیه طلبی اسرائیل قرار دارد، یادآور شده است که سوریها فلسطین را نه یک آرمان خارجی، بلکه بخشی از قلمرو تاریخی، جغرافیایی و معنوی خود یعنی همان بلاد شام میبینند. این یک خاطره مشترک است و به همین دلیل ساده اسرائیل سرزمین سوریه را اشغال کرده است.
از نقطه نظر نویسنده، از همین رو اسرائیل دهه گذشته را صرف ایجاد روابط با جوامع کرد و دروزی در سوریه کرده تا در آینده از آنها به عنوان اهرمی برای تجزیه این کشور استفاده کند.
در این گزارش هدف «پیمان ابراهیم» نه برقراری صلح که ابزاری برای عادیسازی جاهطلبی رژیم صهیونیستی اعلام شده که به دنبال آن است اسرائیل را به قطب اقتصادی، امنیتی و فناوری منطقه تبدیل کند.
مقامات اسرائیلی به تازگی نیز آشکارا در همین خصوص اظهارنظر کردهاند؛ از جمله اسموتریچ که چشماندازی از اسرائیل در قلب یک نظم منطقهای جدید ترسیم کرد و مدعی شد کشورهای عرب منطقه باید به خاطر نقش اسرائیل در محافظت از آنها در برابر تهدیداتی مانند ایران و حماس، به آن بپیوندند. دواقع اسرائیل با خشونت پیش میرود و همسایگان باید باج دهند؛ این نه یک همکاری که سلطهای است در قالب دیپلماسی.
استیون ویتکاف فرستاده ویژه دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا در امور خاورمیانه نیز همین خواسته را با لحنی آرامتر آشکارار بر زبان آورد و گفت: «اگر همه این کشورها با هم کار میکردند، خاورمیانه میتوانست از اروپا بزرگتر باشد. آنها در همه حوزهها هوش مصنوعی، رباتیک، بلاک چین حضور دارند. همه آنجا اهل تجارت هستند.»
در ادامه این تحلیل دکترین اسرائیل را شامل بر یک خطای مرگبار دانسته که هرچه بیشتر به دنبال پیشروی باشد، دشمنان بیشتری برای خود ایجاد میکند و سبب اتحاد رقبای منطقهای میشود.
نویسنده سپس به نزدیک شدن ایران، پاکستان و ترکیه به نوان رقبای قبلی اشاره کرده که اکنون اسرائیل را نه فقط یک مزاحم، بلکه تهدیدی مستقیم میبینند. نسلکشی اسرائیل در غزه، هتک حرمت دمشق، حملات آن به بیروت، صنعا و تهران، قلبها را چنان متحد کرده که هیچ نشست و اجلاسی نمیتوانست؛ بنابراین هرچه اسرائیل بیشتر مانند یک امپراتوری منطقهای عمل کند، کشورها بیش از پیش آن را استعمارگر میبیند. تجارب تاریخی هم ثابت کردهاند که استعمارگر دوام نمیآورد. این دکترین برخلاف موشکهایی که اسرائیل امروز شلیک میکند بیپاسخ نخواهد ماند؛ لذا آیندهای که اسرائیل در سر میپروراند که شامل سلطه و تسلیم است چیزی نیست که خاورمیانه اجازه آن را بدهد. زیرا مردم این منطقه پیش از اسرائیل در اینجا حضور داشتهاند و از سلطه امپراتوریهای بسیاری جان سالم به در بردهاند. آنها از جنگهای صلیبی، استعمارگران و مستبدان رهایی یافته و آموختهاند تنها دکترینی که ارزش دنبال کردن دارد، آنی است که پیوند دهنده باشد، نه تفرقه افکن.
نویسنده در پایان تاکید کرده است که اسرائیل شاید بتواند نقشههای سرزمینی را از نو ترسیم، از اقلیتها سوءاستفاده، پایتختها را بمباران کند و کودکان را از گرسنگی بکشد، اما نمیتواند از این مسیر راه خود را به سوی بقا باز کند. قادر نیست یک منطقه را برای همیشه خاموش کند و آیندهاش را بر فراز ویرانههای دیگران بسازد، زیرا مردم این خرابهها را در حافظه سپردهاند و این حافظه نه زخم که یک سلاح است.