به گزارش مجله خبری نگار، بحران میانسالی که در جامعه با نام «یائسگی» نیز شناخته میشود، هم مردان و هم زنان را تحت تأثیر قرار میدهد. این بحران میتواند باعث استرس روانی شود و گاهی اوقات منجر به جدایی زوجین میشود، مگر اینکه آنها آگاهانه و با دانش عمیق به این موضوع بپردازند.
باور غالب این است که بحران میانسالی فقط توسط زنان تجربه میشود، زیرا با تغییرات هورمونی، پایان باروری و یائسگی مرتبط است. با این حال، روانشناسان ثابت کردهاند که مردان نیز به همان میزان مستعد ابتلا به این بحران هستند.
علائم رایج آن چیست؟ و چگونه میتوانیم با آن به گونهای برخورد کنیم که بر سلامت، روان و زندگی اجتماعی ما تأثیر منفی نگذارد؟
دکتر اسامه سعید ابو حمار، روانپزشک مشاور و متخصص مغز و اعصاب در بریتانیا، در مصاحبهای در مورد این موضوع گفت:
«این یک مرحله گذار طبیعی است که با تغییراتی مرتبط است که ممکن است بیولوژیکی یا هورمونی باشند و اکثر مردم آن را تجربه میکنند. این دوره از ۴۰ تا ۶۰ سالگی ادامه دارد و اثرات آن به شخصیت فرد، تربیت، ماهیت کار، محیط اطراف و اینکه آیا از بیماری خاصی رنج میبرند یا خیر، بستگی دارد. علائم همراه ممکن است از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد، از جمله فقدان ثبات عاطفی و روانی که با تغییرات هورمونی همراه است. شدت علائم به میزان رضایت روانی و عاطفی فرد از دوران کودکی و توانایی او در رسیدن به خودشکوفایی بستگی دارد.
او معتقد است که در این مرحله از زندگی، فرد شروع به ارزیابی دستاوردهای زندگی خود و بررسی اشتباهاتی که در برابر دیگران مرتکب شده است، میکند. آنها ممکن است طیف وسیعی از احساسات و عواطف ناپایدار را تجربه کنند، سبک زندگی عادی خود را رد کنند و هیچ تغییری را برای بهتر شدن نبینند که منجر به اضطراب، افسردگی و عدم اعتماد به نفس میشود.
دکتر ابو حمار معتقد است که تغییرات در ظاهر بیرونی، مانند ریزش مو، طاسی، چین و چروک، افزایش وزن و موارد دیگر، زنان یا مردان را به سمت شورش و سرزنش افراد خاص در زندگی خود سوق میدهد و آنها را عامل تغییراتی میداند که تجربه میکنند. در نتیجه، برخی تصمیم میگیرند تجربیات جدید و غیرمعمولی در زندگی خود مانند سیگار کشیدن، تغییر سبک لباس پوشیدن، خرید اقلام غیرضروری و رفتار بیسابقه را آغاز کنند.
او در مورد علل بحران میانسالی میگوید: «دلیل اصلی، ترسی است که افراد، به ویژه افرادی که از بیماریهایی مانند دیابت یا فشار خون بالا رنج میبرند، تجربه میکنند، یا این باور که از نظر جنسی ضعیف، غیرجذاب، غیرمولد میشوند و از طرد شدن توسط دیگران رنج میبرند، علاوه بر ترس از مرگ.»
در مورد زنان، او اشاره میکند که آنها معمولاً بیشتر از مردان مضطرب هستند. آنها از امنیت مالی و از دست دادن شوهرانشان میترسند، یا اینکه به دلیل یائسگی و کاهش میل جنسی به آنها خیانت کنند یا با زن دیگری ازدواج کنند. این احساسات ممکن است آنها را به مراقبت از خود وادار کند تا ثابت کنند که هنوز مطلوب هستند. آنها ممکن است شروع به تقلید از دیگران کنند، به خصوص از آنجایی که به دلیل باورهای نادرست ارثی، معتقدند که وقتی به چهل سالگی برسند، دیگر نمیتوانند بچهدار شوند.
مرد دورهای از غم و اندوه را پشت سر میگذارد و همسرش را به خاطر این موضوع سرزنش میکند. همسرش به او فرصتی برای موفقیت در زندگیاش نمیدهد و دلیل شکست او در کار، مشغولیت او با خواستههای بیپایان همسرش است، در حالی که او همه گزینهها را پیش روی خود داشت.
او ادامه میدهد: «هر دو طرف، مرد و زن، در این مرحله به دلیل کسالت به دنبال تغییر اساسی هستند و ممکن است خیانت یا طلاق رخ دهد.»
او در مورد اهمیت مراجعه به روانپزشک پاسخ داد: «مراجعه به پزشک زمانی ضروری است که احساس استرس مداوم شود، پایان زندگی قریبالوقوع به نظر برسد و توانایی یادگیری چیزهای جدید به دلیل یکنواختی زندگی، به ویژه در رابطه با دلتنگی، پشیمانی و احساس بیعدالتی، کاهش یابد. علائم افسردگی و استرس شروع به ظاهر شدن میکنند. از جمله تغییراتی که در این مرحله رخ میدهد، چیزی است که «نوجوانی دوم» نامیده میشود، که در آن فرد به سمت تغییر کامل ظاهر بیرونی خود سوق داده میشود. رابطه او با همسرش یکنواخت میشود و از طلاق عاطفی رنج میبرد که منجر به اسکیزوفرنی روانی میشود.»
دکتر ابو حمار تأکید میکند که پذیرش این مرحله از زندگی و تغییرات طبیعی که در زندگی فرد رخ میدهد، ضروری است. ما باید با خودمان در صلح باشیم. هر کسی که بافرهنگ و آگاه باشد، خواهد دید که این مرحلهای است که پایان خواهد یافت. با این حال، وقتی فردی قادر به کنار آمدن با این شرایط نیست، بهتر است با یک پزشک متخصص مشورت کند که میتواند او را در مورد راهحلهایی که به او کمک میکند تا با خیال راحت بر آن غلبه کند، راهنمایی کند.
دکتر سحر عبدالرحمن عوضالله، متخصص پزشکی خانواده و سلامت زنان در شفیلد، بریتانیا، گفت: «من ترجیح نمیدهم آن را بحران میانسالی بنامم. بلکه این یک مرحله طبیعی برای زنان است. برخی بینظمیها در چرخه قاعدگی نشان میدهد که این چرخه متوقف خواهد شد.
همه ما میدانیم که چرخه قاعدگی به تنظیم هورمونها کمک میکند، اما استروژن پس از ۴۰ سالگی کاهش مییابد. در نتیجه، علائم بینظمی، اضطراب، افسردگی، گرگرفتگی، تعریق شبانه، پوکی استخوان و بیماری قلبی ظاهر میشود.»
او اشاره میکند که در ۴۵ سالگی، برخی از زنان دچار تعریق شبانه و گرگرفتگی میشوند و در ۵۲ سالگی، یائسگی رخ میدهد که آنها را علاوه بر از دست دادن بینایی، مستعد ابتلا به بیماریهای پوستی مانند زونا میکند.
او اضافه میکند: «شانس بچهدار شدن کاهش مییابد و بحران زنان در جوامع شرقی ما در همین نهفته است. من معتقدم که در این سن، زنان از نظر ذهنی بالغتر و در کار و خانواده خود پایدارتر میشوند. این مرحله زیبایی است و تقویت خود به آنها امکان میدهد تا با خیال راحت بر آن غلبه کنند.
دانش و درک مراحل زندگی و یادگیری از تجربیات دیگران ضروری است و بحرانها باید به فرصتهایی برای بازیابی اعتماد به نفس و لذت بردن از زندگی تبدیل شوند.»