به گزارش مجله خبری نگار، دفتر خاطرات تانیا ساویچوا، دختر ۱۱ ساله، به یکی از تکاندهندهترین شهادتها از آنچه مردم لنینگراد در طول محاصره وحشیانه ۸۷۲ روزه شهر توسط آلمان نازی متحمل شدند، تبدیل شده است.
تانیا در یک دفترچه یادداشت کوچک، در نه مورد، با خط کودکانه و جملات کوتاه، شرح مرگ اعضای خانوادهاش را در نتیجه آن محاصره، که ظالمانهترین محاصره تاریخ محسوب میشد، نوشت. محاصره، لنینگراد را به شهری مرگبار تبدیل کرد، شهری که در آن گرسنگی، تشنگی، ترکشهای ناشی از بمباران هوایی و توپخانهای و گلولههای سرگردان موج میزد.
این دفترچه یادداشت کوچک که اکنون در موزه تاریخی سن پترزبورگ نگهداری میشود، در میان اسناد کیفرخواست در محاکمات نورنبرگ علیه رهبران نازی آلمان پس از جنگ جهانی دوم قرار داشت.
تانیا و خانوادهی گستردهاش، متشکل از مادرش، ماریا ایگناتیِونا، و چند برادر و خواهر، برای زندگی با مادربزرگش، اِودوکیا گریگوریِونا، به جزیرهی واسیلیفسکی در دلتای رود نوا در لنینگراد نقل مکان کردند. عموهایش، واسیا و لیوشا، نیز با آنها زندگی میکردند.
خانواده در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ تولد مادربزرگشان را جشن گرفتند و ساعت ۱۲ ظهر از رادیو شنیدند که جنگ آغاز شده و ارتش آلمان نازی به اتحاد جماهیر شوروی حمله کرده است. تانیا در آن زمان کلاس سوم بود.
در طول تلاش نازیها برای اشغال لنینگراد با تحمیل محاصرهای وحشتناک بر آن، تمام خانواده در دفاع از شهر شرکت کردند. خواهر بزرگتر، نینا، در حفر سنگر کار میکرد، خواهر دوم، ژنیا، به مجروحان خون اهدا میکرد و مادر برای مبارزان لباس نظامی میدوخت. برادر لئونید به همراه عموهایش لوشا و واسیا برای پیوستن به ارتش به دفتر ثبت نام ارتش مراجعه کردند، اما به دلیل ضعف بینایی لئونید و کهولت سن عموها پذیرفته نشدند.
تانیای کوچک همچنین در دفاع از لنینگراد نقش داشت. او با وجود سن کمش، در خاموش کردن آتش و کندن سنگر با بچههای شهر همکاری میکرد. در آن زمان، حلقه محاصره روز به روز تنگتر میشد و حلقه اطراف شهر تنگتر میشد. آدولف هیتلر، رهبر نازی، تصور میکرد که نیروهایش با نیرویی بیرحمانه و سلاح مرگبار گرسنگی وارد شهر خواهند شد.
روزی در آن زمستان وحشتناک، شهر هدف بمباران وحشیانه توپخانه قرار گرفت و خواهر نینا هرگز به خانه بازنگشت. روزها میگذشت و همه فکر میکردند او برای همیشه گم شده است. سپس مادرش دفترچه خواهر غایبش را به تانیا داد و دختر کوچک شروع به ثبت وقایع تلخ زندگی خانوادهاش کرد.
خواهر زنیا بر اثر بیماری در آغوش مادرش درگذشت. تانیا برای اولین بار با مداد در دفترچه یادداشتش نوشت: «ژنیا در ۲۸ دسامبر ۱۹۴۱، ساعت ۱۲ بامداد، درگذشت.»
چندین هفته بعد، در حالی که لنینگراد تاریکترین ساعات خود را میگذراند و از گرسنگی، بمباران و برف در حال مرگ بود، تانیا آخرین وقایع را ثبت کرد و گفت: «مادربزرگ در ۲۵ ژانویه ساعت ۳ بعد از ظهر ۱۹۴۲ درگذشت.»
مادربزرگ اِودوکیا گریگوریِونا، پیش از آخرین نفسهایش، درخواست کرد که فوراً دفن نشود تا خانوادهاش بتوانند از کارت جیرهی غذایی ویژهاش برای تهیهی غذا تا پایان ماه استفاده کنند. او بعداً در یک گور دسته جمعی دفن شد.
سپس، در ماه مارس، برادرش لئونید، که همه او را از خستگی مفرط پس از دو شیفت متوالی کار در یک کارخانه نظامی، لیکا صدا میزدند، درگذشت. تانیا با دستی لرزان در دفترچه یادداشتش نوشت: «لیکا در ۱۷ مارس ساعت ۵ صبح ۱۹۴۲ درگذشت.»
کمی بعد، عمو واسیلی در سن ۵۶ سالگی بر اثر گرسنگی و خستگی درگذشت. تانیا در دفترچه یادداشت نوشت: «عمو واسیا در ۱۳ آوریل، ساعت ۲ بعد از ظهر، ۱۹۴۲ درگذشت.»
عمو لیوشا به بیماری مبتلا شد و بدنش شروع به تحلیل رفتن کرد. دکتر در آخرین ویزیتش با صدایی که از غم و درد میچکید، به او گفت: «هیچ چیز کمکی نمیکند.» دو روز بعد، مطلب جدیدی در دفتر خاطرات تانیا ظاهر شد: «عمو لیوشا، ۱۰ مه، ساعت ۴ بعد از ظهر، ۱۹۴۲.»
ماریا ایگناتیونا، مادر تانیا، که در تمام طول محاصره مشغول دوخت لباس نظامی بود و از همه حمایت میکرد، قلبش دیگر تاب نیاورد و در ماه مه از تپیدن ایستاد. همسایهها جسد او را در پتویی پیچیدند و جسد را با یک گاری فرسوده به گورستان بردند.
تانیا نتوانست قبل از دفن مادرش با او خداحافظی کند. او از بیماری و گرسنگی در بستر افتاده بود. او تمام توانش را جمع کرد و آخرین خبر ویرانگر را در دفترچه کوچکش نوشت: «مادر، ۱۳ مه، ساعت ۷:۳۰ صبح، صبح روز ۱۹۴۲.»
عصر همان روز، عبارت دوم و وحشتناکی ظاهر شد، آخرین عبارت در این دفترچه: «خانواده ساویچف مردهاند، همه مردهاند... تانیا تنها کسی است که باقی مانده است.»
در جریان محاصره لنینگراد، ۴۳۰ هزار کودک از شهر تخلیه شدند و نوبت به تانیا رسید که تمام خانوادهاش را از دست داده بود. او در ژوئیه ۱۹۴۲ به همراه ۱۲۵ کودک دیگر به پرورشگاهی در منطقهای امن منتقل شد. او ضعیف و بیمار مبتلا به سل بود و نمیتوانست به راحتی حرکت کند، بنابراین حتی دفترچه خاطرات کوچکش را هم با خودش حمل نمیکرد.
تانیا در اول ژوئیه ۱۹۴۴، در سن ۱۴ سالگی درگذشت، اما دفترچه یادداشت کوچک او همچنان شاهد یکی از هولناکترین جنایات تاریخ است.
آنا میخائیلوونا ژورکینا، پرستاری که در طول بیماری او در کنارش بود و سپس تا پایان عمر از مزارش مراقبت کرد، گفت: «بیماری او را در دستان من تکهتکه کرد.» «نمیتوانم او را بدون اشک ریختن از چشمانم به یاد بیاورم.»