به گزارش مجله خبری نگاربهمن هاشمی ـ مجری و صداپیشه قدیمی تلویزیون ـ معتقد است که اجراهایش بازتابی از ذات واقعی خود اوست و نقش بازی یا اجرا نمیکند.
بهمن هاشمی درخصوص شیوه اجرای برنامه هایش میگوید: در اجراهایم از شیوه خاصی استفاده نمیکنم. آنچه اجرا میکنم در واقع خود بهمن هاشمی است.
وی درباره استعدادش در حوزه اجرا میگوید: تمام اساتید من افرادی بودند که در زمینه اجرا شناخته شده بودند. البته از بدو ورود به عرصه اجرا جسارت داشتم. هر چند اضطراب در زمان اجرا یا صحبت جلوی دوربین را طبیعی میدانم. ولی من اضطرابی برای اجرا ندارم. چون از کودکی در کانون آموزش قرآن و تجوید شرکت میکردم. در آن کانون برای اعیاد اجرا داشتیم و با خواندن سرود و دکلمه، جایزه میگرفتیم. همینها باعث کسب تجربه اجرا شد. آن زمان که نمیدانستم قرار است در آینده چه کاره شوم. خداوند استعداد لازم را در نهادم قرار داد و مسیرش را از همان کودکی برایم فراهم کرد. قطعا در آن کانون آموزشهایی دیدم که از لحاظ اخلاقی، معنوی و حتی اجرا برایم تجربه آفرین شد. این آموزشها در کودکی به من جسارت داد تا در مقابل دوربین و جمعیت قرار بگیرم. در این مسیر بعضی از اساتیدم که پذیرش بالایی داشتند، توانایی ها، چهره، صدا و اجرایم را تأیید میکردند. البته کسانی بودند که رغبت چندانی برای ورود چهره جدید به عرصه اجرا نداشتند. اما تلاشم این بود که وقتی استادی نقاط ضعفم را گوشزد میکرد تا آنجا که توان داشتم بتوانم آنها را رفع کنم. این روند، بخشی از روند یادگیری من بود.
او اجراهای شاد تلویزیونی خود را مدیون کیومرث صالح نیا میداند و میگوید: در اجرا خودم را مدیون مرحوم کیومرث یا هادی صالح نیا، مدیر وقت گروه ورزش شبکه دو میدانم. آن زمان که به سازمان صداوسیما وارد شدم شبکه سه یا چهاری وجود نداشت. آقای صالح نیا برنامه «تهران ساعت ۲۰» را برای اولین بار به صورت زنده در شبکه دو مدیریت میکردند. ۵۴ شب این برنامه اجرا شد. اجرای من ما بین اجرای آقایان منوچهر نوذری و هرمز شجاعی مهر انجام میشد. زمان اجرایم ۱۰ دقیقه بود. بودن در کنار دو استاد بزرگ مانند آقای نوذری و آقای شجاعی مهر برایم قوت قلب محسوب میشد. از خودم میپرسیدم «من کجا نشستهام. سمت راستم استاد نوذری است و سمت چپم استاد شجاعی مهر ...»
وی ادامه میدهد: در شروع اجرا هم دو استاد بزرگ در کنارم بودند. آقای شجاعی مهر یکی از حامیانم بود و البته در کنار ایشان، خدا رحمت کند استاد نوذری را، ایشان در جهت رشدم معایبم را میگفتند. این دو بزرگ عرصه اجرا در کنارم بودند. یکی تاییدم میکرد و دیگری با چوب استادی معایبم را میگفت. هر دو استاد برایم انرژی بخش بودند. وقتی زنده یاد نوذری نکتهای را متذکر میشدند دقت داشتم که ایشان باتجربه هستند و باید بروم روی نکته تذکر داده شده کار کنم. البته در مسیر اجرا چالشهایی هم داشتم. زیرا برخی افراد بودند که پذیرششان برای حضورم در عرصه اجرا خیلی کم بود. نمیگویم حسادتی وجود داشت به زعم من این عدم پذیرش افراد است. نمیتوانند ببینند فرد جدیدی وارد کارشان شده، چون فکر میکنند ممکن است از میزان حضور خودشان جلوی دوربین کم خواهد شد. این استرس در خیلی افراد وجود دارد. خلاف این شرایط هم هست. من دوست دارم در را باز کنم تا همه امکان بروز استعدادشان را داشته باشند. به نظرم هر فردی در جای خود منحصربهفرد است و هیچ کس نمیتواند جای دیگری را بگیرد.
او درباره تعامل با مجریان و گویندگان تازه وارد، توضیح میدهد: هر کس از من تقاضای کمکی داشته باشد با کمال میل انجام میدهم. فرصت بخواهد، فرصت میدهم. ممکن است الان وقتی این گفتهام در رسانه منتشر شود، از این پس در خیابانها بگویند «آقا شما گفتید فرصت بخواهند... من میخواهم مجری شوم...» در حالی که منظورم افرادی هستند که در مسیر قرار گرفتهاند. یعنی در واحد مربوطه حضور دارند، توانایی دارند و به او کمتر فرصت میدهند. در این صورت کمک خواهم کرد که راه براش مهیا شود. ولی اگر نتواند یا قابلیت نداشته باشد، از دستم کاری بیش از این برنخواهد آمد.
بهمن هاشمی: نقشی که من قبول نکردم را رضا رشیدپور بازی کرد
هاشمی تاکید میکند: تنها مجری جهان هستم که نرفتم بگویم میخواهم مجری شوم. میخواهم بگویم که هیچ کس جز خداوند در این کار به من کمک نکرده است. به یاد دارم در سال ۱۳۶۰ جایی کار میکردم که متنی داده بودند برایشان بخوانم و از قضا کسی که باید متن را برایش میخواندم آقای منصور متین، گوینده معروف به متین برتون بودند که در دوبله به جای ریچارد برتون صحبت میکردند. در حین خوانش متن ایشان با صدای بمی که داشتند به من گفتند: «پسر، صدای خوبی داری.» من از او تشکر کردم و مجددا گفتند: «می دانی من کی هستم؟» پاسخ دادم: «نه.» ادامه دادند: «من متین دفتری هستم، معروف به متین برتون. همان کسی که به جای ریچارد برتون صحبت میکند.» این برای من بسیار جالب بود. لازم است بگویم، آن زمان، به خاطر انقلاب فرهنگی، دانشگاهها تعطیل بودند و من بیکار بودم. در حین صحبت هایمان، ایشان به من گفتند: «برو تلویزیون و گوینده شو.» من هم به دستورشان اقدام کردم و به تلویزیون رفتم. در سال ۶۰، وقتی به تلویزیون آمدم و تست دادم، رئیس وقت استخدام نوشتند «صدای خوبی داری، اما با لیسانس باید بیایی» من در دلم گفتم «مرد مومن من ۲۰ سال دارم. دانشگاهها هم که تعطیلاند.» هنوز آن نامه را دارم. بعد از آن دیگر دنبال ماجرا را نگرفتم. یعنی نرفتم درس بخوانم، دانشجو بشوم و بعد لیسانس بگیرم و بعد از آن هم گوینده شوم. همان دیپلم ماندم.
هاشمی درباره دوبله، این گونه ادامه داد: صبر و شکیبایی ازجمله ویژگیهای لازم در دوبله است. با صبر میتوان در دوبله به جایی رسید. برخی افراد به طور طبیعی به این کار وارد میشوند و به اصطلاح «استثنا» یا «نابغه» هستند. اما من اینگونه نبودم و مسیر خود را به تدریج طی کردم. ولی از آنجا که در عرصه اجرا بیشتر مورد استفاده قرار گرفتم کمتر زمان برای دوبله گذاشتم؛ و، چون برای دوبله کمتر زمان گذاشتم مدیران دوبلاژ به دلیل علاقه مندی و روابط و حس خوبی که به هم داشتیم، از من در بیان تیتر فیلم استفاده میکردند. مانند «هشدار برای کبری ۱۱» یا «کمیسر شهر». قبل ترها، دوبلاژ معمولاً از ۹ صبح تا ۷ شب باید یکسره انجام میشد و همه دوبلورها کنار هم کار میکردند. تا زمانی که کرونا همه گیر شد. در ایام کرونا دوبله به صورت آیتمی انجام میشد. یعنی در زمان مشخصی میآمدند رولشان را میگفتند و میرفتند. این روش زمان بندی شده باعث شده بتوانم برنامه ریزی بهتری داشته باشم و به همه اموراتم برسم. مثلا الان هفتهای دو روز مدیر دوبلاژ هستم و در باقی روزها میآیم نقشم را ایفا میکنم و برمی گردم. کسی هم نیستم که بگویم حتما باید نقش اصلی را به من بدهند. اعتقاد دارم مسیرم با توکل به خدا هموار است. خداوند است که تعیین میکند در چه جایگاهی باشم.
این مجری وصداپیشه با یادی از تازه درگذشتان حوزه دوبله عنوان کرد: زنده یادان منوچهر خان والی زاده و ایرج رضایی عزیز جز مردان مهربان بودند. اگر در مراسم پیش از تدفین فرصتی دست میداد تا پشت میکروفون قرار بگیرم و از این عزیزان خاطرهای بگویم یا توصیفشان کنم، این را میگفتم که مثلا زنده یاد والی زاده چنان روابطشان با همه خوب و مهربان بود و آنقدر تشخیصشان در ورود چهرههای جدید درست بود که افراد مستعد را با لبخند و نشاط حمایت میکرد. یا خیلی صادقانه میگفتند چرا وقتت را برای این کار میگذاری. اینقدر صادق بودند که مستقیما حقیقت را میگفتند تا کسی بیراهه نرود. باید دقت کرد که نوابغ هر حوزهای، مخصوصا این عزیزان از تجربه سرشار هستند و میدانند میتوان با صرف وقت در کار دیگری انسان ارزشمندتری شد. درست است که این علاقه مندی فراگیر است ولی ممکن است باعث هدر رفتن بخشی از عمر شود تا ببینی آیا به آن آرزو میرسی... این زمان ازدست دادن خوب نیست.
وی اضافه کرد: آقای والی زاده صادقانه همه را حمایت میکرد و با همه برخوردی پرانرژی داشتند. خدا رحمت کند آقای عرفانی هم در برخورد مثل ایشان بودند. آقای رضایی هم مردی نیک نام بودند و به جوانان فرصت رشد میدادند. چرا که دوبله میطلبد که به افراد فرصت داده شود. اگر کسی نتوانست از فرصتهایی که در اختیارش قرار میگیرد استفاده کند دیگر به قول آقای والی زاده «وقت تلف میکنی» و باید دوبله را بگذاری برای سرگرمی. چنین افرادی دوبله را نباید به چشم کار ببینند و صرف علاقه مندی در زمان فراغت باید برای آن وقت بگذارند. ابایی ندارم بگویم دوبله برای من سرگرمی است. میآِیم تیتر میگویم و میروم.
هاشمی درباره بازیگری هم میگوید: از ابتدای جوانیام تا به همین الان پیشنهادات بازیگری زیادی داشتم و دارم. اما من فقط میتوانم نقش خودم را بازی کنم. من نمیتوانم نقش فتح الله را بازی کنم. آقای نعمت الله میخواستند فیلمی به نام «بی پولی» بسازند به من گفتند بیا این نقش را بازی کن. گفتم نقشی که در نظر دارید چیست؟ گفتند کسی به نام فتح الله. گفتم من این اسم را نمیخواهم. پرسیدند چرا؟ گفتم از فردا با این نام صدایم خواهند کرد. من اسمم بهمن هاشمی است. اسم خودم را روی شخصیت بگذاری بازی میکنم. گفتند سکانسهای مربوط به این اسم را گرفتهاند. گفتم نمیتوانم بازی کنم. آقای رشیدپور رفتند در «بی پولی» و این نقش را بازی کردند.
این صداپیشه و مجری تلویزیون یادآور میشود: در کل سه فیلم بازی کردم. آن هم نمیشود گفت بازی کردم. در واقع نقش خودم را بازی کردم. یکی در پروژه «قلقلک» که آقای امکانیان کارگردانش بود. آنجا گزارشگر فوتبال هستم. جایی در «پایتخت» هم نقش خودم را ایفا کردم. آنجا یک مسابقه تلفنی اجرا میکردم. یک نقش خیلی کوتاه هم حدود سال ۷۳ یا ۷۴ جناب فتحی به من دادند که آنجا سبیل گذاشتهام و یک سکانس بازی کردهام. از آنجا که در بازی نقش خودم را بازی کردهام، بازی جلوی دوربین سینما برایم تفاوتی با دوربین اجرا نداشته. همه اش برایم یکی بوده.