به گزارش مجله خبری نگار، «بار، هرچه سنگینتر باشد، زندگی ما به زمین نزدیکتر، واقعیتر و حقیقیتر است. در عوض، فقدان کامل بار، موجب میشود که انسان از هوا سبکتر شود به پرواز درآید، از زمین و انسان زمینی دور شود، بهصورت یک موجود نیمه واقعی درآید و حرکاتش، هم آزاد و هم بیمعنا شود.» این سطرها بخشی از رمان مشهور میلان کوندرا، نویسنده اهل جمهوری چک است. نویسندهای که به دلیل تفکرات سیاسیاش از سال ۱۹۷۵ به فرانسه تبعید شد و سال ۱۹۸۱ به تابعیت آن کشور درآمد. کوندرا خود را نویسندهای فرانسوی میدانست و کتابهای زیادی به زبان فرانسه نوشت. شاهکار او یعنی کتاب «سبکی تحملناپذیر هستی» در زبان فارسی با نام «بار هستی» ترجمهشده است.
کوندرا در رمان «سبکی تحملناپذیر هستی» با در هم تنیدن مضامین عشق، تبعید، سیاست و روایتهای شخصی، تحسین منتقدان را برانگیخت. سال ۱۹۸۹ وقتی او در تبعید بود، انقلاب مخملی در کشور چک، کمونیستها را از قدرت بیرون راند. همزمان با این اتفاق، میلان کوندرا در آپارتمان زیرشیروانی خود در ساحل جنوبی رودخانه سن در پاریس، دور از کشورش زندگی تازهای برای خودش دستوپا کرده بود. او که در تمامی این سالها در فرانسه زندگی میکرد، پس از سقوط پرده آهنین (بخشبندی مرزی اروپا پس از جنگ جهانی دوم) بهصورت ناشناس به جمهوری چک بازگشت. اگرچه پس از بازگشت کوندرا تعدادی از آثار او به زبان مردم کشورش برگردانده شد، ولی آخرین آثار این نویسنده که به زبان فرانسه نوشتهشده بود هیچگاه به زبان مردم چک ترجمه نشد.
کوندرا بهشدت از فناوری جدید دوری میکرد. به همین دلیل همسرش، «ورا» همواره برای این نویسنده گوشهنشین همراهی ضروری، مترجم، مسئول برنامهریزی امور اجتماعی و درنهایت سپرمحکمی در برابر دنیای بیرون بود.
رمان سبکی تحملناپذیر هستی اولین بار، سال ۱۹۸۴ در پاریس و نیویورک منتشر شد. این اثر داستانی، رمانی غنی، پیچیده، عاشقانه و دارای ویژگیهای یک رساله متافیزیکی، تفسیرهای عمیق سیاسی، مطالعات روانشناختی و درسی است. از دیگر ویژگیهای منحصربهفرد کتاب، پیوند آن با موسیقی است بهطوریکه این کتاب درواقع، ترکیبی موسیقایی در کلمات، کاوشی زیباشناختی و مراقبه در وجود انسان است. کوندرا بهعنوان نویسنده چکسلواکی خارج از کشورش، از تجربه دستاول خود از بهار پراگ ۱۹۶۸ و متعاقب آن اشغال کشورش توسط شوروی استفاده کرد تا پسزمینه داستان ۴ نفر را فراهم کند که زندگی آنها بهطور جدانشدنی درهمپیچیده است.
ازآنجاکه این رمان بسیار پیچیده است، مضامین بسیاری وجود دارد که در سراسر رمان درهمتنیده شدهاند. همانطور که موضوعی در یک ترکیب موسیقی معرفی میشود تا بعدها در یک آوای متفاوت دوباره ظاهر شود. درواقع چندین منتقد وجود دارند که تمام تحلیل خود را روی روشی که کوندرا از ساختار موسیقی برای چیدمان رمانش استفاده میکند، متمرکز کردهاند. رمان سبکی تحمل ناپذیر هستی درباره ابهامات و پارادوکسهای وجود انسان است، زیرا هر فرد بین بیوزنی و وزن سرگردان است. سرگردانی اینچنینی در فضا این باور را به مخاطب منتقل میکند که همه چیز دارای بازگشتی ابدی است.
منابع: ایندیپندنت و نیویورکر