کد مطلب: ۹۱۵۵۹۲
|
|
۱۳ مهر ۱۴۰۴ - ۰۸:۵۷

سهراب سپهری، جست‌وجوگری در پی معنا

سهراب سپهری، جست‌وجوگری در پی معنا
در آستانه ۱۳ مهر، زادروز سهراب سپهری، بازخوانی زندگی و آثار وی یادآور شاعری است که نه‌تنها با واژه‌ها، بلکه با نگاه و حرکت خود، جهان را ثبت می‌کرد. سپهری تنها شاعر نبود؛ وی جست‌وجوگری بود که با جیپ ساده‌اش به دل دشت‌ها و کوه‌ها می‌زد، نقاشی بود که رنگ‌ها را در واژه‌ها حل می‌کرد و فیلسوفی بود که در هر برگ و هر قطره باران معنایی تازه می‌یافت.

به گزارش مجله خبری نگار،پیام سپهری ساده و ژرف بود، چشم‌ها را باید شستف جور دیگر باید دید. وی جهان را آهسته می‌دید، گوش می‌داد و حس می‌کرد؛ همین نگاه باعث شد سفر‌های وی زمینه‌ساز شعر‌هایی شوند که ساده، اما سرشار از معنا هستند. سپهری با خلوت و تجربه، زندگی را به شعر و نقاشی تبدیل می‌کرد و به خواننده امروز می‌آموزد که جهان را با جزئیاتش زندگی کند.

سپهری پس از تحصیل در دانشکده هنر‌های زیبای تهران، مدتی در اداره فرهنگ و هنر کاشان مشغول شد، اما کار اداری نتوانست روح آزاد وی را محدود کند. دفترچه‌ای همواره همراه داشت و ساعت‌ها کنار رودخانه‌ها، زیر سایه درختان یا در باغ‌ها می‌ایستاد و واژه‌ها را ثبت می‌کرد. حتی روایت شده است که سپهری نسخه‌ای از یکی از آثار مهم و جذابش را پس از انتشار درست وقتی به کتاب‌فروشی‌های سطح شهر رفته بود خرید و در خانه بایگانی کرد، زیرا احساس می‌کرد اثر با روحیات مخاطبانش هماهنگ نیست.

روز‌های سپهری میان نقاشی، مطالعه و سفر تقسیم می‌شد. صبح‌ها نقاشی می‌کرد، ظهر‌ها به کوچه‌ها و باغ‌ها می‌رفت و عصر‌ها دفترچه‌اش را باز می‌کرد و واژه‌ها را می‌نوشت. در سفر‌های کوتاه و بلند، طبیعت را می‌دید، صدا‌های آن را می‌شنید و تجربه‌ها را به شعر و نقاشی تبدیل می‌کرد.

وی بار‌ها به روستای گلستانه رفت؛ مکانی که برایش نماد سکوت و اصالت طبیعت بود. در کوچه‌ها و باغ‌های آن قدم می‌زد، دفترچه‌ای باز می‌کرد و واژه‌ها را ثبت می‌کرد. گاهی دفترچه‌ای پر از شعر در همان جا، جا می‌ماند تا تنها طبیعت آن را بخواند.

آرش مهرابی، شاعر در گفت‌و‌گو با درباره سهراب سپهری اظهار کرد: سپهری سفر را نه به معنای جغرافیا، بلکه به معنای تجربه و کشف معنا می‌دید. مسیر‌های خاکی، رودخانه‌ها و باغ‌ها بخشی از زندگی روزمره وی شدند و شعرهایش را شکل دادند.

وی افزود: سپهری واژه‌ها را همانند رنگ روی بوم می‌نشاند. وی به ما می‌آموزد جهان را آهسته دیدن، گوش‌دادن و لمس‌کردن چقدر اهمیت دارد. وی ساده‌ترین لحظات را به سطحی عرفانی می‌رساند و سکوتش پیام‌آور شجاعت بود.

این شاعر معاصر بیان کرد: شعر برای سپهری ادامه زیستن بود، نه جدایی از آن. وی با برگ، پرنده و آب گفت‌و‌گو می‌کرد. زیبایی را در جزئیات می‌جست؛ در صدای برگ‌ها، در جریان آب، در سکوت باد. حتی کوتاه‌ترین سفر‌های وی راهی بود به ژرفای هستی.

مهرابی توضیح می‌دهد: سپهری با تلفیق نقاشی و شعر، تجربه زیستن را به فرم بصری و زبانی تبدیل می‌کرد. نقاشی‌های وی مانند شعرهایش مینیمال و پر از سکوت بودند؛ ساده، اما سرشار از معنا. در آثارش از اضافه‌گویی پرهیز می‌کرد و با واژه همان کاری را می‌کرد که در نقاشی با رنگ.

وی خاطرنشان کرد: سپهری جهان را گشت؛ از هند و ژاپن تا پاریس و آمریکا، اما دلش همیشه به کاشان و کویر بازمی‌گشت. برای وی سکوت و اصالت طبیعت سرچشمه الهام بود. آنچه وی را متمایز می‌کرد، پیوند عمیق زندگی روزمره و شعرش بود؛ وی در کوچه‌ها و باغ‌ها قدم می‌زد، کنار رودخانه‌ها می‌ایستاد و با برگ‌ها و آب سخن می‌گفت. همین پیوند زندگی و شعر است که آثار وی را زنده و ماندگار کرده است.

سپهری در اردیبهشت ۱۳۵۹، پس از مبارزه‌ای کوتاه با بیماری سرطان خون، چشم از جهان فروبست و پیکرش در آرامگاه امامزاده سلطان علی بن محمدباقر در مشهد اردهال کاشان به خاک سپرده شد.

زادروز سپهری یادآور دعوتی است به بازگشت به ساده‌ترین و ژرف‌ترین لحظه‌های زندگی؛ به شنیدن صدای آب، لمس برگ درختان و کشف معنا در سکوت. وی با مرگ خاموش نشد، بلکه در نگاه ما، در واژه‌ها و رنگ‌ها و در تجربه زیستن جاودانه باقی ماند.

منبع: ایسنا
برچسب ها: شعر طبیعت
ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر