به گزارش مجله خبری نگار/ایران: بگذریم از همه این حواشی و صحبتهای کلیشهای که «کتابخوانها معمولاً از قشر متوسط و روبهپایین جامعه هستند» و صحبتهایی از این دست. این حرف در درون خودش این گزاره را به همراه دارد که اگر مخاطب ثروتمندی وجود داشته باشد، گرانی کتاب مقولهای است معمول و پذیرفتنی و با توجه به اینکه این موضوع اساساً این شکلی نیست و گرانی هر محصول غیر لوکسی از بیخ و بن مذموم و ناپسند است من هم کلاً آن صحبتهای کلیشهای را دور میریزم و یک راست میروم سر اصل مطلب که بررسی وضعیت کتاب است در سالی که گذشت. چیزی فراتر از یک فاجعه فرهنگی بزرگ، چیزی خیلی خیلی غیر قابل پذیرش. همراه باشید.
ماجرای قیمت کتاب سر دراز دارد و درازای سرش به همان وقتی برمیگردد که یارانه کاغذ حذف شد. کاغذ حمایتی البته گوشهای از بازار کتاب را پوشش داد، اما این شروع ماجرای تقریباً پانزده ساله ناشر است با مخاطبین. یک طرف مخاطبین ایستادهاند که معتقدند قیمت کتاب زیادی گران است و طرف دیگر ناشرین که میگویند هزینههای نشر آنچنان بالاست که این قیمتها حداقل قیمتی است که میتوان روی کتاب گذاشت.
این ماجرا از حوالی پاییز ۹۷ و شوک قیمتی که ایجاد کرد شروع شد و تا همین حالا به شکل غیرقابل مهاری ادامه دارد. در آن برهه قیمت کتاب مرز صفحهای صد تومان را رد کرد و به جایی بین عدد ۱۲۰ الی ۱۵۰ تومان برای هر صفحه بود که ناشرین معمولاً برای کتاب خود لحاظ میکردند، زمستان ۹۷، بهار و تمام سال ۹۸ قیمت به ازای هر صفحه به مرز ۲۰۰ تومان رسید و این عدد تا پایان سال ۹۹ به حوالی صفحهای ۲۵۰ تومان رسید. این عدد به رقمی نزدیک به ۳۰۰ الی ۳۵۰ تومان در انتهای سال ۱۴۰۰ جهش کرد. بازاری که در کمتر از ۱۰۰۰ روز افزایشی بیش از سه برابری را رودرروی خودش میدید. اما ماجرا در سال ۱۴۰۱ حتی از این هم عجیبتر شد...
قیمت کتاب در بهار ۱۴۰۱ با همان عدد ۳۵۰ تومان به ازای هر صفحه در حال حرکت بود. این عدد اندکی بعد به نزدیکی ۴۰۰ تومان رسید. یعنی مخاطب باید برای یک کتاب ۲۵۰ صفحهای که در بهار ۹۷ با قیمت ۲۰ هزار تومان در دسترس بود، ۱۰۰ هزار تومان هزینه میکرد. این عدد برای کتابهای با قطع بزرگتر حداقل ۵۰ تومان به ازای هر صفحه گرانتر بود و اگر ناشری - مثلاً نشر کارنامه - تمرکز ویژهای روی کتابپردازی داشت حتی امکان قیمتگذاری یک کتاب گالینگور با قطع وزیری بر اساس صفحهای ۶۰۰ تومان هم مقوله دور از ذهنی نبود.
بازار - به معنای دقیق کلمه هر بازاری که حتی ذرهای با دلار در ارتباط بود - طی بهار و تابستان ۱۴۰۱ بشدت به هر اتفاق سیاسی واکنش نشان میداد و بازار نحیف و بدون جان ناشرین هم از این طوفان در امان نماند. در این میان البته ذکر این نکته ضروری است که تقریباً تمام ملزومات تولید کتاب وارداتی هستند. نه تنها کاغذ بلکه جوهر و فیلم و زینک و ادوات چاپخانه و ... از جمله مواردی هستند که تولیدشان در ایران یا کافی نیست یا اصلاً تولید نمیشوند و این یعنی ناشر با هر شوک به بازار خواه ناخواه مجبور به تغییرات قیمتی خواهد شد. در چنین فضایی است که کتاب صفحهای ۴۰۰ تومان قیمت خودش را قطعی و فیکس میکند.
پاییز و زمستان سال ۱۴۰۱ اتفاق خاصی در نشر آثار جدید نیفتاد. ناشرین متأثر از فضای ملتهب این دوران مانند بسیاری دیگر از تولیدکنندگان و فعالان فرهنگی در فترتی موقت به سر میبردند. هر چه به آخر سال نزدیک شدیم ناشرین کمکم فعالتر شدند. حالا، بازار که تازه به قیمت انتهای تابستان ۱۴۰۱ عادت کرده باید با هیولای جدید روبهرو شود.
صفحهای ۶۰۰ تومان. این معدل قیمت کتاب در سایز رقعی و با جلد شومیز است برای کتابی که در اسفند ۱۴۰۱ به بازار آمده. این عدد برای کتابهای چاپ اولی که هزینههای تولید دارند ممکن است کمی بالاتر باشد و در کتابهای تجدید چاپ به ازای هر صفحه قیمت تا حدود ۵۵۰ تومان هم ممکن است پایین بیاید. البته نباید از سیل کتابهایی گذشت که قیمتهایی واقعاً بالاتر از این عدد را میدیدند. بازار انتهای سال ۱۴۰۱ پر است از کتابهایی در حوزه عمومی، کاغذ معمولی، قطع رقعی و جلد نرم که حتی تا صفحهای ۱۰۰۰ تومان هم قیمت خوردهاند. بازار در انتهای زمستان ۱۴۰۱ پذیرفته است که برای یک کتاب ۲۵۰ صفحهای قیمت ۱۵۰ هزار تومان قیمتی است معقول.
در ابتدای تابستان سال گذشته با برخی از نویسندگان، ناشرین و دیگر فعالان در این بازار در مورد قیمت کتاب صحبت کردم. کمابیش همگی با هم معتقد بودند که قیمت این محصول فرهنگی تا پایان سال ۱۴۰۱ به صفحهای ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ تومان خواهد رسید. کف پیشبینی آنها با اندکی خطا در اسفند ۱۴۰۱ به وقوع پیوست و با توجه به التهابی که من در این بازار حس میکنم رسیدن به قیمت صفحهای ۱۰۰۰ تومان اصلاً دور از ذهن نیست.
نمیدانم! بازار نشر علاوه بر نحیف بودن، بسیار تغییرناپذیر و مقاوم هم نشان میدهد بنابراین امید بستن به اینکه عمده ناشرین دنبال راههایی بروند که قیمت تمام شده را برای آنها کمتر از این کند عقلانی نیست.
ناشرین ما بر همان استانداردی که سالهاست رعایت میکنند پایبندند و نهایت تلاششان بر تغییر جنس برخی مواد اولیه برای ارزانتر شدن کتاب متمرکز است. از آن سمت من فکر نمیکنم نهادهای حکومتی و دولتی مرتبط عزمی برای مداخله مثبت و جدی در این وضعیت داشته باشند.
به طور تاریخی مداخله این دستگاهها در بازار نشر منجر به بدترشدن شرایط شده است، بنابراین دست به عصا بودن این نهادها غیرمنطقی نیست.
البته مداخله به شکل یارانه فرهنگی به مخاطبین - با استفاده از تجربه کشورهای پیشرفته در این زمینه - ممکن است بخشی از آلام ناشر و مخاطب را تسکین دهد. با این حال حل ریشهای این مشکل گرو در مدیریت بسیار بهتر کاغذ وارداتی، سرمایهگذاری بالا در تولید کاغذ و دیگر مواد اولیه و صنعتی دخیل در تولید کتاب، حمایت از ناشرین با سابقه و جدی بدون تبعیض و پایین آوردن وابستگی بازار نشر به دلار قرار
دارد.
در این وضعیت نمیتوان یک مقصر معرفی کرد و نمیتوان وجود منفعتطلبیها و سوءاستفاده در بین تمامی اضلاع درگیر را نادیده گرفت. با این حال این مسیر به سمت نابودی تدریجی ناشرین خواهد رفت و این یعنی نابودی مهمترین سنگر فرهنگی ایرانی یعنی ادبیات نوشتاری. بهتر است تا دیر نشده کاری کنیم.