به گزارش مجله خبری نگار، تقسیمات استانی، تقاضایی تکراری و با سابقه طولانی بوده که هر از گاهی پررنگتر میشود. در ساختار سیاسی کشور، تقسیمات استانی از وظایف دولت محسوب میشود، اما مطالبه تقسیمات استانی بیشتر از سوی نمایندگان مجلس مطرح میشود، زیرا همیشه چنین تقاضایی در میان مردم استانها وجود دارد و نمایندهای که این مطالبه را محقق کند به قهرمان آن مردم تبدیل میشود به همین دلیل چنین تقاضایی از سوی برخی نمایندگان مخصوصا در زمان نزدیک شدن به انتخابات مجلس بیان میشود تا نماینده اگر به هدف تقسیم استانی نرسید، لااقل مطالبه مردم حوزه انتخابیه خود را از تریبون صحن مجلس فریاد زده باشند و رزومه خوبی برای انتخابات فراهم سازند.
اما هدف واقعی تقسیمات استانی، توزیع امکانات و منابع استان با توجه به جمعیت است. در عین حال تقسیمات استانی موضوعی با اهمیت به لحاظ امنیتی محسوب میشود، زیرا در سالهای گذشته طرح این مسایل و اتخاذ تصمیمات بدون توجه به شرایط استانها به ناآرامی و مشکلات امنیتی حاد منجر شده است که نمونه آن در سالهای اخیر، بروز ناآرامیها و مشکلات امنیتی در شهر کازرون بود.
در دورههای گذشته، دولتهای مختلف رویکرد متفاوتی نسبت به مسأله تقسیمات استانی داشته اند. دولتهای یازدهم و دوازدهم هیچگونه تقسیم در سطح استان انجام نداد و رسماً اعلام کرد که تصمیمی در این خصوص ندارد، اما رویکرد دولت سیزدهم متفاوت بوده و اعلام کرده تقسیم استانی در کرمان و تهران را در دست بررسی دارد. همین موضوع موجب شده که تقاضا برای سایر استانها هم دوباره مطرح شود.
یکی از استانهای که سالها مطالبه تقسیمات را داشته است، استان اصفهان بوده، اما در این بین پیشنهادی عجیبی برای حل مسایل و مشکلات استان اصفهان بیان شد. حجتالاسلام حسین میرزایی نماینده اصفهان در مجلس شورای اسلامی پیشنهاد ایجاد استانهای ساحلی را ارایه داد. او با اشاره به مشکلات استان اصفهان از جمله عدم تناسبت جمعیت با ظرفیت استان، آلودگی هوا و فرونشست زمین، گفت: «پیشنهاد ما ایجاد استان اصفهان ساحلی است و نهتنها اصفهان، بلکه هر استان دیگری که تمایل دارد میتواند گوشهای از ساحل دریا را در اختیار گیرد تا نمونهای از استان خودشان را کنار ساحل به وجود بیاورند. با ایجاد نمونه استانها در سواحل و انتقال جمعیت به این نقاط میتوان توازن جمعیت را برقرار کرد و مشکلات موجود را نیز حل کرد.»
البته میرزایی به درستی به تمرکز جمعیت در مرکز و ایجاد مشکلات در شهرهای مهمی، چون اصفهان اشاره کرده است. واقعیت هم این است که تمرکزگرایی در تصمیمات در ۶۰سال گذشته موجب شده که جمعیت و امکانات در مراکز کشور یا استانها متمرکز شود و فاصله گیری از مرکز به معنای جداشدن از امکانات باشد به گونهای که تقریبا محرومترین نقاط کشور را در مرزها میتوان یافت. صنایعی مثل فولاد که به آب زیادی نیاز دارند، با تصمیمات اشتباه به جای ایجاد در سواحل به مناطق مرکزی و کم آب کشور مستقر شده یا اینکه سی درصد صنایع کشور در استان تهران متمرکز شده اند که این صنایع موجب جذب جمعیت بیشتر شده اند. نتیجه آن هم تراکم جمعیت، کمبود امکانات نسبت به جمعیت و همچنین فشار به منابع طبیعی از جمله آب و خاک است.
راه حل فوری حل این مشکلات هم نه ایجاد استانهای ساحلی بلکه توزیع امکانات در سراسر کشور و توجه بیشتر به مناطق مرزی و محروم کشور است. به هر حال در سواحل هم استانهای مختلفی حضور دارند و انتقال یک استان به این مناطق نه تنها تصمیمی کارشناسی نیست بلکه میتواند به ایجاد مشکلات فرهنگی، اجتماعی، قومیتی و حتی مشکلات امنیتی و ناآرامی منجر شود. از سویی باید توجه داشت که اگر تقسیمات استانی براساس مصالح شخصی، گروهی یا قومیتی و بدون کار کارشناسی انجام شود، نه تنها به هدف خود نمیرسد بلکه میتواند مشکلات بیشتری را ایجاد کند.
با این حال اگر امکانات شغلی، بهداشتی و درمانی، آموزشی، تفریحی و سایر امکانات در مناطق ساحلی و مرزی بوجود آید، از مهاجرت به مناطق پرجمعیت نیز جلوگیری شده و مهاجرت معکوس هم شکل خواهد گرفت تا دیگر جمعیت فقط در مرکز کشور با مراکز استانها متمرکز نشود. البته به نظر میرسد که این ضرورت تمرکززدایی سال هاست که توسط تصمیم سازان درک و فهم شده، اما ارادهای برای حرکت به این سو دیده نمیشود.