به گزارش مجله خبری نگار، نشست علمی «روششناسی انتقادی ایده رهاییبخشی هشام شرابی از منظر جهان اجتماعی صدرایی»، به همت گروه غربشناسی و گروه فرهنگپژوهی پژوهشگاه برگزار شد. در این نشست، حجتالاسلام دکتر محمد وحید سهیلی، عضو هیأت علمی گروه غربشناسی پژوهشگاه، به ارائه دیدگاههای خود پرداخت.
وی در ابتدای سخنان خود با تأکید بر اهمیت بازخوانی اندیشه هشام شرابی در شرایط کنونی جهان اسلام و محور مقاومت گفت: گفتوگو و نقد انتقادی اندیشه شرابی در پرتو وضعیت امروز جوامع اسلامی و نسبت آن با نظام سلطه جهانی میتواند درک تاریخی و اجتماعی ما را از مسیر رهایی و بازسازی تمدنی تعمیق بخشد.
سهیلی در تشریح اندیشه شرابی بیان کرد که او، یکی از مهمترین متفکران فلسطینی قرن بیستم، پس از شکست اعراب در جنگ ۱۹۶۷ و تحولات فکری دهه ۱۹۶۰، از کنش سیاسی بهنقد فرهنگی روی آورد و تحتتأثیر مارکسیسم، فرویدیسم و جامعهشناسی و بری، به واکاوی ریشههای بحران جوامع عربی پرداخت.
از دید شرابی، مدرنیته در جهان عرب «برونزا» و «تقلیدی» است و بهجای نوسازی واقعی، نوعی «مدرنیته وارونه» پدید آورده که در آن، نهادهای مدرن بر بستر فرهنگ سنتی و پدرسالارانه شکلگرفتهاند. او این وضعیت را با مفهوم «پدرسالاری جدید» تحلیل میکند؛ ساختاری سهلایه که در سطح روانی، اجتماعی و فرهنگی، اطاعت و سلطه را در ناخودآگاه جمعی بازتولید میکند.
شرابی بر این باور است که رهایی جوامع عربی نه از مسیر تغییر دولتها، بلکه از طریق دگرگونی درونی در فرهنگ اطاعت و خودآگاهی تاریخی انتقادی حاصل میشود. او روشنفکران عرب را به خروج از وضعیت تقلید از غرب و حرکت بهسوی تولید فرهنگی اصیل فرا میخواند. با این حال، دکتر سهیلی سه کاستی اساسی را در اندیشه شرابی برشمرد: غلبه وجه سلبی رهایی و فقدان طرح ایجابی برای بازسازی تمدنی، بیتوجهی به سلطه نظام سرمایهداری جهانی و قدرتهای استعمارگر، چون آمریکا و اسرائیل، و گسست میان نظر و عمل در طرح او.
وی در ادامه، برای نقد درونگفتمانی اندیشه شرابی، از چارچوب حکمت متعالیه صدرایی بهره گرفت و نشان داد که نظریه جهانهای اجتماعی، برگرفته از مبانی ملاصدرا، میتواند بدیلی عمیقتر برای تبیین رهاییبخشی ارائه کند.
در این چارچوب، جامعه و تاریخ نه صرفاً پدیدههایی قراردادی، بلکه ساحتی از مراتب وجود تلقی میشوند. تحول اجتماعی، حرکتی در افق حقیقت و معناست و رهایی نیز فرایندی وجودی-تاریخی است که با بازگشت به فطرت الهی انسان، تعادل میان طبیعت و عقل قدسی، و تحقق ولایت و عدالت معنا مییابد.
به گفته سهیلی، در فلسفه صدرایی، ولایت استمرار عقل قدسی در تاریخ است و آزادی حقیقی در پیوند با ولایت الهی و عدالت اجتماعی تحقق مییابد. بدین معنا، آزادی بهمعنای رهایی از سلطه طاغوت و اتصال به اراده الهی است، نه گسستن از هر اقتدار.
او سپس سه محور نقد تطبیقی میان اندیشه شرابی و حکمت متعالیه را تبیین کرد: ضعف مبنای وجودی در اندیشه شرابی: ۱. رهایی در سطح آگاهی باقی میماند و فاقد بنیان هستیشناختی است، در حالیکه در حکمت متعالیه، آزادی و رهایی بهمراتب وجودی انسان و جامعه گره خوردهاست. ۲. فقدان امکان نهادی و تمدنی رهایی: شرابی طرحی برای تحقق نهادی آزادی ارائه نمیدهد، اما در دستگاه صدرایی، ولایت و عدالت ترجمان اجتماعی عقلانیت متعالیاند. ۳. بنیان سکولاریستی اندیشه شرابی: به سبب تکیهبر منابع مارکسی-فرویدی-وبری، امر متعالی و الهی در نظریه او غایب است و این امر باعث میشود از ظرفیتهای الهیات و فرهنگی تمدن اسلامی غفلت شود.
در پایان، سهیلی نتیجه گرفت که بازخوانی اندیشه رهاییبخش در پرتو جهان اجتماعی صدرایی، امکان عبور از گفتمانهای مدرن سکولار را فراهم میآورد و راه را برای رهاییبخشی مبتنی بر عقلانیت توحیدی و تمدن اسلامی هموار میسازد.
گفتنی است، این نشست با حضور اساتید و پژوهشگران حوزه فلسفه، اندیشه سیاسی و تمدن اسلامی در پژوهشگاه برگزار شد.