به گزارش مجله خبری نگار، خودگویی همان است فرد احساس میکند شخصی درونش با او در حال گفتوگو است به عبارت دیگر میتوانیم بگوییم گفتگوی درونی همان باورها، افکار آگاهانه و ناخودآگاه است که به صورت ندایی درونی مکالمهای را شکل میدهند مهم است که در مورد منشأ آنها آگاهی ایجاد کنیم و بدانیم این گفتوگوهای درونی چه هستند و از کجا میآیند؟
افکار ما در مورد اینکه چه کسی هستیم و چه کارهایی میتوانیم انجام دهیم، زندگی ما را شکل میدهند. وقتی افکارمان ما را از دستیابی به اهدافمان باز میدارند، مهم است که در مورد منشأ آنها آگاهی ایجاد کنیم.
ما باید باورها، نقشهها و طرحوارههای اصلی خود را بررسی کنیم. ما باید فراتر از افکار منفی و زبالههای عاطفی خود حرکت کنیم تا زندگی مورد نظر خود را بسازیم.
افکار ما در مورد اینکه چه کسی هستیم، چه کارهایی میتوانیم انجام دهیم، چگونه با دیگران رفتار میکنیم و تعامل میکنیم، چه کسی باید باشیم و لایق چه چیزی هستیم (چه مثبت و چه منفی) زندگی ما را شکل میدهند. وقتی هویت، احساس عزت نفس، شایستگیها و قابلیتهای ما از ما حمایت میکنند و ما را وادار میکنند برای آنچه در زندگی میخواهیم تلاش کنیم، همه چیز عالی است.
اما وقتی افکار ما از ترس، تردید و ناامیدی پر میشود، انتخابهایمان محدود شده و ما از رسیدن به اهدافمان و زندگی کردن به سبکی که میخواهیم باز میمانیم. برای پرداختن به افکاری که ما را عقب نگه میدارند، مهم است که بدانیم افکار منفی ما از کجا میآیند.
ما تنها به دنیا میآییم و تنها میمیریم، اما در خانوادههایی متولد میشویم که از اوایل کودکی الگوی رفتاری والدین، خواهران و برادران و مراقبان خود را جذب میکنیم. ما تماشا میکنیم، گوش میدهیم، تعامل میکنیم و همه آنها را جذب میکنیم. خانواده، جایی است که باورها و نقشه اصلی مسیر زندگی ما از آن سرچشمه میگیرد (تجربیات اولیه کودکی، اغلب قبل از ۱۰ سالگی).
واقعیت این است که باورهای اصلی ما لزوما دقیق یا واقعی نیستند. وقتی باورهای اصلی ما شامل این است که ما به اندازه کافی باهوش نیستیم و لایق و یا قادر به دستیابی به آنچه در زندگی میخواهیم نیستیم، این باورها یا افکار میتوانند منجر به کاهش کیفیت زندگی شوند. در این مورد، مهم است که نسبت به خود و آنچه تجربه کردهایم دلسوزی داشته باشیم و گامهای مثبتی برای رسیدگی به افکاری که مانع ما میشوند، برداریم.
از سنین پایین، هر بار که در معرض محیط جدیدی قرار میگیریم، چیز جدیدی یاد میگیریم ویا کار یا تجربه جدیدی را بر عهده میگیریم، طرحوارهای از آن ایجاد میکنیم.
ژان پیاژه، روانشناس پیشگام کودک که اصطلاح طرحواره را معرفی کرد دو موضوع را توصیف میکند: سازماندهی حجم عظیمی از اطلاعات و نقشههایی که از یادگیریها و تجربیات ایجاد میکنیم به ما امکان میدهد جهان را درک کنیم و حرکت کنیم. ما بدون اینکه آگاه باشیم، دائماً در حال سازماندهی و پیاده سازی از روی طرحوارهها یا نقشههایی هستیم که در ذهن خود ایجاد میکنیم. این نقشهها برای کمک به ما در جهت یابی در دنیای پیرامون و مرتب سازی حجم عظیمی از اطلاعات بسیار مفید هستند.
در حالی که طرحوارههای ما به ما کمک میکنند تا سریعاً با محیطهای جدید سازگار شویم و با سهولت نسبی در آنها حرکت کنیم، اما جنبه منفی نیز دارند. هنگامی که ما آسیب، مشکلات یا سوء استفاده را تجربه میکنیم، این تجربیات منفی میتوانند تقریباً بر هر جنبهای از زندگی ما تأثیر بگذارند و سایه بیاندازند. چنین تجربیاتی میتوانند منبعی برای طرحوارههای منفی اولیه در مورد خشم، ابراز وجود، تعصبات، کمال گرایی، سوء استفاده یا نحوه کارکرد روابط باشند.
واقعیت این است که زندگی مجموعهای از تجربیات است که ما آنها را مثبت یا منفی مینامیم. در نتیجه یک تجربه ناخوشایند یا منفی، میتوانیم با بقایای عاطفی مواجه شویم که میتواند بر طرحوارههای ما (نقشههای ما) تأثیر بگذارد و منجر به اتخاذ اقدامات احتیاطی اغلب غیرضروری (معمولاً خود محدود کننده) شود
ادغام رفتارهای ایمن میتواند جنبههای منفی بیشتری به همراه داشته باشد. وقتی چنین رفتارهایی را اتخاذ میکنیم، دچار ترس میشویم که بدون آنها نمیتوانیم با آنچه پیش میآید کنار بیاییم و دنیا مکانی ناامن خواهد شد. هنگامی که ما به عنوان یک واقعیت در نظر میگیریم که جهان مکانی ناامن و خطرناک است، شروع به شک به خود و دیگران میکنیم، فاجعه سازی میکنیم و بدترین سناریوها را تصور میکنیم.
در مورد آن فکر کنید. وقتی نوبت به افکارمان میرسد، باید در مورد اینکه تردیدها، ترسها و احساس ناامیدی ما از کجا میآیند، آگاهی ایجاد کنیم. افکار ما در مورد اینکه چه کسی هستیم، جهان چگونه کار میکند، مردم چگونه باید با یکدیگر رفتار کنند و اینکه ما لایق زندگی هستیم، اهمیت دارد. آنها گفتگوی درونی ما را تعیین میکنند و بر عزت نفس ما تأثیر میگذارند.
واقعیت این است که وقتی منشأ افکار منفی خود را درک میکنیم، میتوانیم شروع به بررسی، به چالش کشیدن و جایگزینی آنها با روشهای درست و سالمتری از تفکر کنیم که با شخصیت ما و آنچه میخواهیم در دنیا به دست آوریم همسو باشد. سپس میتوانیم بهعنوان قویترین و بهترین خودمان به جلو برویم و زندگی واقعی داشته باشیم.
منبع: عصر ایران