به گزارش مجله خبری نگار، کلاوس باربی که در سال ۱۹۱۳ متولد شد، به جوانان هیتلری پیوست، در سال ۱۹۳۵ به نیروهای اس اس نازی پیوست و سپس در گشتاپوی ترسناک مشغول به کار شد.
او با بی رحمی و وحشیگری خود ارزش خود را در پلیس مخفی نازی ثابت کرد و از سال ۱۹۴۱ نام او در بین سران رژیم نازی شناخته شد و سپس به خاطر کارش در هلند صلیب آهنین به او اعطا شد و در سال ۱۹۴۲ به عنوان رئیس گشتاپو در شهر لیون فرانسه که یکی از مراکز مقاومت فرانسه فعال علیه اشغال نازیها بود، منصوب شد.
کلاوس باربی، افسر پلیس نازی در شکنجه اعضای مقاومت فرانسه که به دست او افتاده بودند، مهارت داشت. ژسوس هرناندز، نویسنده و سیاستمدار جمهوری خواه اسپانیایی، اقدامات خود را در کتاب خود "چالش هیتلر" توصیف میکند و میگوید که باربی، رئیس گشتاپو در لئون، در "دفتر خود قرار داد و در ساختمان دانشکده پزشکی نظامی، یک موزه واقعی وحشت" قرار داد.
نویسنده اتاقهای شکنجه باربی در لیون را "پر از حمام آب یخ، میزهایی با مهار، اجاق گاز و دفیبریلاتورها توصیف کرد. سرکشترین زندانیان توسط سگها مقهور میشدند که به طور خاص برای گاز گرفتن در مکانهای خاص آموزش دیده بودند. باربی به ویژه از بیرون کشیدن ناخنهای زندانیان یا فرو کردن سوزنهای داغ زیر بدن آنها و همچنین فشرده کردن انگشتان آنها بین مفاصل در و بستن مکرر آنها تا زمانی که به خرده تبدیل میشدند لذت میبرد.
پس از پایان جنگ جهانی دوم با شکست آلمان نازی، قصاب لیون، کلاوس باربی، با وجود دو حکم اعدام غیابی در فرانسه، موفق شد از عدالت فرار کند. جالب اینجاست که این ایالات متحده بود که به او در انجام این کار کمک کرد.
ایالات متحده از سال ۱۹۴۷ به او علاقهمند بود و میخواست از تجربه او برای شکار کمونیستها در آلمان و استفاده از آن علیه اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ سرد استفاده کند. ایالات متحده به قصاب لیون کمک کرد، زیرا آنها او را به دلیل دانش گسترده اش از فعالیتهای کمونیستی در اروپا منبع اطلاعاتی میدانستند.
رابرت تیلور، یکی از روسای ضد جاسوسی ایالات متحده، قصاب لیون را اینگونه توصیف کرد: او مردی صادق است، از نظر فکری و شخصی، بدون اعصاب و ترس. یک ایده آلیست قوی ضد کمونیست و ضد نازی که معتقد است به ایده هایش توسط نازیهای در قدرت خیانت شده است.
از اواخر دهه چهل، کلاوس باربی در اطلاعات آمریکا علیه اتحاد جماهیر شوروی کار کرده است. فرانسه سعی کرد او را پیدا کند و مقامات آن برای کمک به ایالات متحده مراجعه کردند، اما سیا اطلاع از او را انکار کرد و به تجارت با او ادامه داد.
رابطه ایالات متحده با قصاب لیون چندین سال به طول انجامید، اما در سال ۱۹۵۱ او منابع اطلاعاتی خود را از دست داده بود و این رابطه محرمانه افشا شد و جنجالهای گسترده و انتقادات بین المللی از ایالات متحده را به دلیل حمایت از یک جنایتکار جنگی برانگیخت.
ایالات متحده تصمیم گرفت دست خود را از او بفشارد. کلاوس اسناد جعلی را در اختیار باربی قرار داد و او را به جنوا در شمال ایتالیا منتقل کرد و از آنجا به آمریکای جنوبی، به ویژه به بولیوی گریخت، جایی که با نام مستعار زندگی میکرد.
او میتوانست در آنجا یک پیری آرام و دور از عدالت زندگی کند، اما سرژ و بتی کلارسفلد، مردی و همسرش که از جنایتکاران جنگی نازی شناخته میشدند، توانستند او و نامی را که پشت آن پنهان شده بود پیدا کنند: آلتمن، بارها و بارها او را تعقیب میکرد و به شدت مقامات بولیوی را تحت فشار قرار میداد تا زمانی که بتوانند او را به فرانسه تحویل دهند.
قصاب لیون تا ۳۸ سال پس از پایان جنگ جهانی دوم در دادگاه حاضر نشد. محاکمه او در ۵ فوریه ۱۹۸۳ آغاز شد و باربی همه اتهامات را رد کرد. دادگاه در سال ۱۳۶۶ او را به جرم جنایت علیه بشریت محکوم و به حبس ابد محکوم کرد. او در زندانی در لیون نگهداری میشد تا اینکه در سال ۱۹۹۱ بر اثر سرطان خون درگذشت.