به گزارش مجله خبری نگار،شهادت سردار سلیمانی که در زمان «دونالد ترامپ» صورت گرفت اینک در حال بازنمایی به طور عمیقتر در دکترین سیاسی نظامی آمریکاییها در منطقه خاورمیانه است.
همان مولفهها نیز حالا به طور قابل تاملی در حال الگوسازی و تقسیم وظایف توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی است. «جنون و ترور» تار و پود و مصالح این دکترین را میسازند تا کاخ سفید با کم هزینهترین روش ممکن اقدام به حذف مهرههای شاخص محور مقاومت کند.
طی همین امر نقش جنونزدگی و دیوانگی ترامپی به «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی محول شده است و ترور که از گذشته دور تا امروز با راهبرد «هزار خنجر» صهیونیستها اجرا میشد نیز به اسم تل آویو تمام میشود، اما در این بین وظیفه اطلاعاتی و تجهیزات و تسلیحات و هماهنگیها با آمریکاییهاست.
ضمن این همدستی شاهد حمایت سیاسی آمریکا و غرب از صهیونیستها هستیم چنان چه «جو بایدن» رییس جمهوری آمریکا ترور «سید حسن نصرالله» را به عنوان اقدام دفاعی اسرائیل مورد تایید قرار داد و هنچنین ترور «اسماعیل هنیه» را با نقشه دروغین صلح پوشش داد. وتو هر نوع قطعنامهای علیه اسرائیل در شورای امنیت و فضاسازی برای حضور نتانیاهو برای خونشویی رژیم صهیونیستی در مجمع عمومی سازمان ملل و سخنرانی وی در این جایگاه از جمله موارد مختلف حمایتهای سیاسی است.
جالب است که پس از این ترورها برای توقف واکنشها آمریکاییها مطرح میکنند که باید صلح شود. موضوعی که بایدن پس از شهادت سید حسن نصرالله نیز عنوان کرد.
جالب است که چه آمریکا و چه اتحادیه اروپا با دادن نقش جنون به رژیم صهیونیستی اعلام میکنند که توانایی کنترل نتانیاهو را ندارند، اما از این رژیم نهایت حمایت را میکنند.
الگوی عملیات تروریستی «سیاستمدار مجنون» با نقش آفرینی ترامپ در به شهادت رساندن «شهید سپهبد قاسم سلیمانی» اجرا شد و با حذف رهبران مقاومت به دکترینی برای مقابله با این محور تبدیل شده است. دکترینی برای فریب چند وجهی که تقسیم کار و نقشهای مختلف در آن صورت گرفته و به باور بسیاری از ناظران بین المللی سایه آمریکاییها در پشت آن مشهود است.
با درک و دریافت چنین راهبردی بایستی نسبت به اقدامات دشمن و فضای جنگهای جدید در محور مقاومت برنامهریزی کرد. آمریکا و اسرائیل سعی دارند با ایجاد یک فضای آنارشیستی با حذف نیروهای کلیدی نظم جدید خود را در خاورمیانه طرح ریزی کنند.
تل آویو در میدان به دستاوردی نرسیده است و سعی دارد با ترور برای خود دستاوردسازی کند، اما در این حوزه با برنامهریزی جدیدی با هدایت آمریکا به میدان آمده است. نبرد در میدان جنگ جای خود را به بمباران هوایی مخرب و ویرانهسازی آخر الزمانی و ترور رهبران داده است تا نظم نیروهای مقاومت را بهم بریزد. موضوعی که درباره حماس با جایگزینی مناسب به شکست منجر شد و وضعیت را برای صهیونیستها با آمدن «یحیی سنوار» بغرنجتر کرد.
با عملکرد درست و ترمیم ساختار اطلاعاتی حزب الله نیز میتواند به خوبی این حربه آمریکایی و صهیونیستی را خنثی کرد، اما مهمتر از آن باید نسبت به فضای جدید جنگی در مواجهه با غرب و اسرائیل بینش جدیدی تولید شود و در فضای پس از شهادت سید حسن نصرالله بازسازی جدیدی صورت گیرد.