به گزارش مجله خبری نگار، فصل سوم «زخم کاری؛ انتقام» در ۱۴ به پایان رسید، اما به نظر میرسد که فصل چهارم آن نیز در راه است. با غلبه «مالک» به «طلوعی»، از سر راه برداشتن دار و دسته او و پیروزی «مالک» به نظر میرسید که پرونده این سریال بسته شود، اما دوئل پایانی مالک و سمیرا بر سر قدرت نشان از ادامه موج سواری کارگردان جوان آن بر گیشه نمایش خانگی دارد. محمدحسین مهدویان در اکران سینمایی قسمت پایانی فصل سوم سریالش گفته است که منتظر فصل چهارم بمانید. سیدجواد هاشمی، از بازیگران سریال نیز با تایید سخنان مهدویان بیان کرده که یکی از ویژگیهای قسمت آخر فصل سوم زخمکاری این است که مخاطب را برای تماشای فصل چهارم ترغیب میکند.
مالک در فصل سوم با قدرت بیشتری به میدان آمد و مهدویان بنا دارد که ادامه سریال را با بازی مهره اصلی اش بسازد، او دو مهره اصلی سریال یعنی «سمیرا» و «مالک» را نگه داشته و در فصل سوم هم یک مهره جدید به اسم «سیما» را وارد بازی کرده است تا دستش در راند چهارم پر باشد، اما مسئله اینجاست که برای یک بازی خوب، صرف داشتن دست خوب کافی نیست بلکه باید بازی کردن را بلد بود، نکتهای که مهدویان در ساخت «زخم کاری» به ویژه در فصلهای دوم و سوم فراموش کرده است.
فصل اول سریال «زخم کاری» شروع خوب و جذابی داشت. سریال با اقتباس از کتاب «بیست زخم کاری» نوشته محمود حسینی زاد در سال ۱۴۰۰ ساخته شد. پس از پخش آن، حسینی زاد اعتراف کرد که وقتی محمد حسین مهدویان به او زنگ زده، این کارگردان را با سعید روستایی اشتباه گرفته و برای همین اجازه ساخت رمانش را داده است! او با گلایه از فصل دوم سریال با عنوان «زخم کاری؛ بازگشت» گفته بود که این سریال نه اقتباس هنری است، نه ادبی و نه ادامه رمانی که فصل یک را براساس آن ساختهاند. اگرچه مهدویان در فصل دوم و سوم در پیش درآمد سریال تاکید داشت که این مجموعه با اقتباس از نمایشنامه معروف ویلیام شکسپیر، «مکبث» ساخته شده است و تلاش زیادی برای ایجاد شباهت بین مالک با مکبث و سمیرا با لیدی مکبث داشت، به طوریکه قصههای هر فصل با خونریزیهای قرون وسطایی به پایان میرسید.
اگرچه فصل اول این سریال، مخاطبان زیادی پیدا کرد، اما در فصلهای دوم و سوم با ریزش تماشاگر روبرو شد. فصل اول با شروعی مهیج، قصههایی جذاب و شخصیت پردازیهای درست و بازیهای یکدست، نظر مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کرد. ریتم تند قصه در فصل اول که با مرگ قهرمان اصلی به پایان رسید، میتوانست خاطره خوش یک سریال تک فصلی را در ذهن مخاطبان به جا بگذارد، اما آمار بالای تماشاگران و رضایت مخاطبان از فصل اول، وسوسه ساخت فصل دوم را به جان کارگردان جوان آن انداخت تا با دست خالی و بدون قهرمان اصلی اش در فصل دوم قمار کند!
او در فصل دوم به شکل عجیب و محیرالعقولی، مالک را از گور بیرون کشید، اما برای اینکه مخاطب را آماده پذیرش چنین ماجرایی کند، مجبور شد که مهره اصلی اش را که برای یک پایان بندی جذاب در پایان فصل از زمین بازی بیرون گذاشته بود، به آرامی وارد بازی کند به همین خاطر با مهرههای جدیدی بازی را ادامه داد که به دلیل کم تجربگی و ناشناخته بودن آنها، چندان به مذاق مخاطبان خوش نیامد و فصل دوم با افول رضایتمندی تماشاگران به پایان رسید.
کارگردان برای ادامه بازی، چارهای جز برگرداندن مالک نداشت آن هم نه مالک ضعیف و خنثی که یک مالک قوی و انتقامجو. مالک در فصل سوم، شاهگل کارگردان بود، بار درام در فصل سوم روی دوش یک بازیگر باتجربه و محبوب بود، اما بازی خوب یک بازیکن الزاما منجر به برد نمیشود و نیاز به یک نقشه خوب و مربی ماهر در زمین بازی دارد. مهدویان، تمام بار فصل «انتقام» را روی دوش جواد عزتی گذاشت و با چینش بد اتفاقات و شخصیت پردازی ضعیف، انتظار برد داشت!
اگرچه زنده شدن مالک در شروع فصل دوم، مخاطبان را متحیر کرد، اما ورود مقتدرانه او در فصل سوم و جولان دادنش هایش بدون اینکه هزینه جنایت هایش را بدهد، سیر منقطی سریال را به قهقرا برد. تغییر ناگهانی شخصیت مالک پس از مرگ پسرش و بهبودی روانی او، چنان طوفانی رخ داد که مخاطب آمادگی پذیرش این حجم از تغییرات را نداشت.
مهدویان در فصل دوم و سوم، حذف و اضافههای زیادی در شخصیت هایش داشت. شخصیتهایی که به راحتی کشته میشدند و شخصیتهایی که به راحتی به دایره معتمدین اضافه میشدند. کارگردان «لاتاری» با به راه انداختن حمامی از خون، از شر شخصیتهایی ناپخته که در حد تیپ باقی مانده بودند خلاص شد و پای شخصیتهای جدیدی را به قصه باز کرد. طلوعی به ضدقهرمان فصل دوم و سوم بدل شد و با وجود انتقادات بسیاری که به انتخاب بازیگر بد این نقش شده بود، مهدویان از شر او در فصل سوم خلاص شد.
دستمالچی هم با بازی سید جواد هاشمی که تنها نماینده قانون در میان جنایتکاران بود، نقشی خنثی داشت و همیشه چند قدم عقبتر از مالک بود. در واقع تنها نماینده قانون در این سریال که کارش مبارزه با فساد بود آنقدر خنثی و بی اثر نشان داده شد که با وجود امکانات و اختیارات بالای امنیتی و اطلاعاتی، نتوانست مخل کارهای مالک شود و این حجم از بلاهت و کندی یک دستگاه قانونی در برابر یک شخص فاسد (مالک) عجیب و غیرمنطقی به نظر میرسید؛ گویا فیلمساز آنقدر درگیر کشتار آدمهای سریالش شده که از شخصیت پردازی دقیق و درست بازمانده است. ضمن اینکه پرونده هر شخصیتی هم با کشته شدنش بسته میشد و پلیس هیچ نقشی در واکاوی قتلهای مشکوک نداشت!
ضعف در شخصیت پردازی در فصلهای دوم و سوم این مجموعه که در سیر غیرمنطقی قصه ها، جایی برای پرداخت درست نداشتند باعث شد تا این مجنوعه به کشکولی سریالهای عاشقانه بالیوودی و سریالهای جنایی هالیوودی تبدیل شود. عشق همزمان چهار زن به مالک در فصل سوم از پانته آ و کیمیا گرفته که عشاق سابق او بودند تا سیما و سمیرا که برای به دست آوردن مالک، روبروی هم قرار گرفتند، پردهای از عشقهای مالیخولیایی را پیش روی مخاطبان آویزان کرد.
فریب دادن مخاطب در قسمتی از فصل سوم که مرگ اسپاد، تصعنی و دروغین نشان داده شد و حماقت شخصیت هایی، چون دختران طلوعی در پذیرش اتهام به قتلهای نکرده! توهین به شعور مخاطب بود.
فقر دیالوگ هم باعث شده بود تا کاراکترها در مواجهه با موقعیتها و چالشهای مختلف، حرف دندانگیری برای گفتن نداشته باشند و آن موقعیت و چالش با ارتباطات چشمی اغراق شده، جمع شود. موسیقی زیر متن هم ترجمان هر نوع نگاه بود که میتوانست خصمانه، انتقام جویانه یا کینه توزانه باشد که در کلوزآپ چهره شخصیتها در فصلهای دوم و سوم به دفعات تکرار شد؛ در واقع کلوزآپهای پی در پی نشان از فقر نماهای لانگ شات و خالی بودن صحنه داشت. بازیهای اگزجره بازیگران نیز پوششی بر ضعف فیلمنامه بود و بازیگران تلاش میکردند تا به موقعیت ها، هیجان و اضطراب ببخشند.
مهدویان که سریال اقتباسی اش از رمان «بیست زخم کاری» را به نمایشنامههای «هملت» و «مکبث» شکسپیر گره زده بود، با کشتن میثم در فصل دوم که وارث تاج و تخت پدرش بود و مرگ طلوعی به دست مالک در فصل انتقام، کارش را به پایان نرساند و سازنده «مرد بازنده» همچنان تشنه ساخت طبقات بیشتر روی پی سست بنای «زخم کاری» است، اما آنچه مهدویان از قلم انداخته، شعور و رضایت مخاطب است. او در دو فصل اخیر سریالش با حذف فیزیکی شخصیت ها، اضافه شدن ناگهانی کاراکترهای جدید و سیر غیرمنطقی اتفاقات، اعتماد و شعور مخاطبانش را نادیده گرفته است و به نظر نمیرسد که این مخاطب همراه در فصلهای بعدی به هر قیمتی حاضر به همراهی باشد.
منبع: قدس