کد مطلب: ۶۸۱۴۷۳
۰۸ شهريور ۱۴۰۳ - ۰۶:۲۱

بروبیای آدم‌ها در این اتاق‌های متفاوت میدان راه‌آهن

در مسافرخانه‌های نوستالژیک میدان راه‌آهن چه می‌گذرد؟

به گزارش مجله خبری نگار، آدم‌های قصه‌های اینجا جورواجورند: یکی شبیه مدینه، همسر دوم جهان است که در همان اتاقک مسافرخانه بلبل هم به اندازه دوران کارخانه‌داری‌اش رفتار می‌کرد و یکی مثل نمکی فیلم سینمایی مسافرخانه مهتاب است که مهربانی، صبر و تحملش زود تمام می‌شود.... قصه‌های این آدم‌ها هم با هم فرق می‌کند: کارخانه تولید کفش آقا فضل‌الله مثل کارخانه آقا جهان مرحوم آنقدر‌ها پربروبیا نبوده، ولی او هم مثل مدینه از اسب افتاده و حالا از اینجا سردرآورده است. پسر ابواحمد هم مثل نمکی خوش‌قلب و مهربان است، اما دردی که از پارسال به جانش آمده، در هرمزگان درمان نشده و برای دوا و دکتر او، گذر ابواحمد به یکی از اتاقک‌های دنج کنج میدان راه‌آهن افتاده است.... مسافرخانه‌ها هم به اندازه آدم‌هایش با هم فرق دارند. امکانات یکی به اندازه دم و دستگاه لوکیشن فیلم مسافران مهتاب است و صاحب مسافرخانه دیگری برای مسافرانش سنگ‌تمام گذاشته و علاوه بر حمام آب گرم، آشپزخانه‌ای اشتراکی و ظرف و ظروفی به قدر درست کردن دم‌پختک و نیمرو هم مهیا کرده است.

بعضی‌از این مسافرخانه‌ها لااقل از ۸۰ سال پیش همین جا، دور میدان راه‌آهن، جاخوش کرده‌اند و تماشاچی بروبیای آدم‌های دارا و ندار بوده‌اند، اما آدم‌هایی که آنها را اداره می‌کنند گاهی مثل بلبل مسافرخانه‌چی پخته و دنیا دیده‌اند و گاهی هم جوانند و روز‌های کبکبه و دبدبه این ساختمان‌های پرقصه را به‌خاطر ندارند.

اتاق ویژه و مسافر خاص

حیاطش بزرگ و درندشت است، ولی مساحت اتاق‌هایی که دورتادور حیاط پهلو به پهلوی هم نشسته‌اند به زحمت به ۱۰ متر می‌رسد. فقط اتاقی که آقا فضل‌الله کرایه کرده، بزرگ‌تر از ۱۰ متر است. کولر آبی این اتاق هم روبه‌راه‌تر و نونوارتر است و تنها اتاقی است که روی دیوار چرک‌تابش تلویزیون ال‌ای‌دی ۴۳ اینچی چسبانده‌اند. آقا سعید با آنکه سن و سال چندانی ندارد، بامرام و باصفاست و خوب می‌داند

آقا فضل‌الله را که در روز‌های کارخانه‌داری‌اش مشتری هتل‌های لوکس ۷ ستاره بوده، لااقل باید به اندازه سکونت در بزرگ‌ترین اتاق مسافرخانه تحویل بگیرد. وقتی شریک آقافضل‌الله کارخانه را از چنگش درآورد، ۲ پسر و تنها دخترش هم تتمه دارایی او را بین خودشان قسمت کردند و آقا فضل‌الله ماند با آب باریکه‌ای که از عایدی زمین کشاورزی پدری برایش باقی مانده بود. حالا هر وقت از روستای طامه راهی تهران می‌شود تا به مزار همسر مرحومش سری بزند و شکایتش برای پس گرفتن کارخانه را پیگیری کند، مهمان آقا سعید می‌شود. قبل از راه افتادن از روستا هم به او خبر می‌دهد که اتاق بزرگ ته حیاط را آب و جارو کند.

مدیریت به سبک عمو

آقا سعید تا ۵ سال پیش حقوق‌بگیر شرکتی بزرگ بود، اما وقتی مدیران جدید شرکت عذر او و ۲۰ کارمند دیگر را خواستند ناچار شد پیشنهاد عمویش برای اداره مسافرخانه او را بپذیرد. سعید کم خوابی را به‌سختی طاقت می‌آورد و در ۴ شبانه‌روز هفته که باید مسافرخانه را بچرخاند، کم‌خواب‌بودن گاهی خلقش را تنگ می‌کند. در این مواقع اگر مشتری برای بموقع تحویل دادن اتاق اذیت کند یا برخلاف مقررات آنجا اهل دود و دم از آب درآید صدای سعید زود بالا می‌رود. در عوض عمو حسابی خوددار و صبور است و خوب می‌داند چطور با مسافر تا کند که هم حرف او را زمین نیندازد و هم مشتری بماند.

ساختمان سالخورده مسافرخانه لااقل ۵۰ سالی از عمو پرعمر‌تر است و درز و ترک‌های فراوان دیوار تگری‌پوش آن پیرمرد را دلواپس می‌کند که مبادا شب و نیمه‌شبی به بازیگوشی ناغافل زمین این ترک‌ها راه بگیرند و دیوار قاچ شود، ولی اگر هم خدا پول و پله‌ای برای نونوارکردن ملک برساند، بعد از ساخت‌وساز وسع بسیاری از مشتریان ثابتش به پرداخت هزینه اجاره هیچ‌یک از ۲۸ اتاق یک تخته و دوتخته مسافرخانه نمی‌رسد.

حمام آب گرم داریم

مسافرخانه آقا سیامک روبه‌روی ساختمان بلندبالای ایستگاه راه‌آهن و بین چند هتل شیک قرار گرفته و روی در شیشه‌ای آن با خطوط رنگی درشت نوشته شده: حمام آب گرم موجود است... مجهز به شارژر، کولر، تختخواب و.... هر کس هم از پس پرداخت قیمت‌های تند هتل‌ها برنمی‌آید، راهش را به طرف مسافرخانه او کج می‌کند. راهروی باریک مسافرخانه سیامک به لابی‌های آراسته هتل‌های ستاره‌دار همسایه‌اش شباهتی ندارند، تخت‌های پایه فلزی و تشک‌های پشم‌شیشه‌اش هم دیگر عمر خودشان را کرده‌اند و باید عوض شوند، ولی اتاق‌های هر دو طبقه مسافرخانه به سبک اتاق‌های هتل‌ها منظم و کنار هم ردیف شده‌اند و پنجره‌هایی نورگیر دارند. سیامک با مشتری خوب راه می‌آید و اگر مردان مجرد به اجاره تخت تک‌نفره رضایت دهند، هزینه ۴۰۰ هزار تومانی یک اتاق دوتخته را از ۲ نفر می‌گیرد.

بروبیای آدم‌ها در این اتاق‌های متفاوت میدان راه‌آهن

مهمانان غریب

بسیاری از همکاران سیامک نه به تهرانی‌ها اتاق می‌دهند و نه به اتباع، ولی او مسافرانی را که مدارک درست و حسابی داشته باشند، رد نمی‌کند. تا حالا هم هیچ‌کدام ناجنس از آب درنیامده‌اند و برایش دردسر درست نکرده‌اند. اغلب مهمانان آقا سیامک دل و دماغ رفت‌وآمد با غریبه‌ها را ندارند و سرشان به‌کار و گرفتاری خودشان گرم است، اما گاهی که همسایگی‌شان به رفت‌وآمد و شب‌نشینی می‌رسد، آقا سیامک باید قوانین مسافرخانه را به آنها تذکر دهد تا بدانند مهمان آوردن به اتاق‌های مسافرخانه ممنوع است. بسیاری از مهمانان آقا سیامک از راه دور به تهران می‌آیند و شب‌ها از پشت هر اتاق مسافرخانه صدای اختلاط مردمانی با لهجه‌های بلوچی، خراسانی، کرمانی و... به گوش می‌رسد.

بروبیای آدم‌ها در این اتاق‌های متفاوت میدان راه‌آهن

رفاقت و سفر

آقا سیامک عادت ندارد با مشتری گرم بگیرد، ولی حساب ابواحمد از باقی مسافران جداست. از پارسال که درد سرطان سراغ تنها پسر ابواحمد آمده، او یک پایش تهران است و یک پایش هرمزگان. هیچ وقت هم دست خالی نمی‌آید و به اندازه یکی دو کیلو خرما یا میوه سوغات می‌آورد. ابواحمد مرد دریاست و خوب دل و جرأت دارد. یک‌بار که یکی از مشتریان می‌خواست پنهان از چشم آقا سیامک روی پیک‌نیک دمپختک بار بگذارد، اتاق را به آتش کشید و اگر ابواحمد به دادشان نمی‌رسید نمی‌توانستند به آسانی آتش را خاموش کنند.

منبع: همشهری

برچسب ها: تهران مسافر
ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر