کد مطلب: ۳۹۴۶۷۴
۰۵ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۵:۱۲

کشور‌ها به گسترش روابط با طالبان تمایل دارند/ اهمیت روابط با چین در حل مشکلات افغانستان

با گذشت ۱۷ ماه از روی کار آمدن طالبان در افغانستان و به رغم درخواست جامعه جهانی برای تشکیل دولت فراگیر به عنوان تنها شرط به رسمیت شناختن دولت طالبان، اما هنوز اقدام اساسی در این زمینه انجام نشده است و مسدود شدن دارایی‌ها به تشدید بحران اقتصادی در این کشور داممن زده است.

به گزارش مجله خبری نگار/الوقت: درحالی که انتظار می‌رفت با خروج نیر‌های آمریکایی افغانستان پس از بیست سال اشغالگری، آرامش و ثبات در این کشور برقرار شود، اما آمریکایی‌ها در نبودشان نیز دست از سر افغان‌ها برنداشته و با اهرم تحریم‌ها رنگ ارامش را از مردم گرفته‌اند. طالبان نیز بهانه لازم را به غربی‌ها داده تا حلقه محاصره را علیه دولت موقت این گروه تنگ‌تر کند. جامعه جهانی با طالبان اتمام حجت کرده و اکنون توپ در زمین طالبان است تا با تشکیل دولتی فراگیر که خواست همه کشورهاست افغانستان را از شرایطی که در آن گرفتار شده است، نجات دهد. برای بررسی وضعیت سیاسی حاکم بر افغانستان، با بهرام زاهدی، کارشناس مسائل افغانستان گفتگو کردیم.

پس از یک سال خروج نیرو‌های خارجی الآن وضعیت سیاسی و امنیتی افغانستان در چه شرایطی قرار دارد، آیا طالبان توانسته بر امور کشور مسلط شود؟

برای پاسخ به این سؤال بایستی ابتدا یک نگاه کلان به وضعیت افغانستان و تاریخ سیاسی معاصر این کشور انداخت و مهمترین نکته در این نگاه کلان این است که پس از چهل سال، تقریبا برای اولین بار است که یک حکومت سرتاسری در افغانستان تشکیل شده است. در دوره کمونیست‌ها، بخشی از افغانستان در اختیار شوروی و قسمت‌هایی هم دراختیار مجاهدین بود و پس از پیروزی مجاهدین برای مدت کوتاهی دولت مشترک اسلامی افغانستان شکل گرفت، ولی بلافاصله کشور وارد جنگ داخلی شد. این شرایط ادامه داشت تا اینکه طالبان به قدرت رسید و در آن زمان نیز مناطقی از شمال کشور در دست جریان مرحوم برهان‌الدین ربانی بود، ولی بیشتر مناطق در اختیار طالبان قرار داشت. پس از حمله آمریکا که حضور آن در افغانستان بیست سال طول کشید طالبان به کوهستان‌ها و منطاق دورافتاده رفتند و طی دو دهه رفته رفته مناطق تحت کنترل طالبان به حدود ۵۰ درصد کشور افزایش یافت و با خروج آمریکایی‌ها در سال گذشته، طالبان تمام کشور را به دست گرفت و یک حاکمیت سراسری را تشکیل داد.

حال ذیل این نگاه کلی می‌پردازیم به اینکه آیا در رابطه با امور سیاسی، یک ساختار اداری و نظامی واحد در کشور وجود دارد یا خیر؟ در پاسخ باید گفت که بله چنین چیزی وجود دارد و یک نظم سیاسی بر کشور حاکم است. اساسا افغانستان به هشت منطقه تقسیم می‌شود و هر کدام از آن‌ها یک مرکزیت اردو یا سپاه منطقه‌ای دارد. در مورد سایر ادارات و نهاد‌های قضایی و ... همین نظم در ولایات مختلف افغانستان وجود دارد.

اما از جهت امنیتی باید گفت که تهدید داعش بزرگترین مشکل امنیتی پیش روی طالبان به شمار می‌رود، هرچند داعش اکنون برخلاف دوره قبل زمین در اختیار ندارد. در دوره اشرف غنی، رئیس جمهور سابق افغانستان داعش چند نقطه افغانستان را تصرف کرده بود، ولی الآن داعش تنها می‌تواند فعالیت‌های تروریستی انجام دهد. کشور‌هایی مثل آمریکا هم ممکن است که از طریق واسطه‌هایی به تقویت آن کمک کنند تا افغانستان به ثبات و امنیت نرسد. پس از جهت امنیتی چنین مشکلی وجود دارد، اما این مسئله که بگوییم افغانستان در معرض جنگ داخلی و تجزیه قرار دارد در حال حاضر چنین چیزی وجود ندارد.

طالبان ادعا کرده که ده‌ها مقام سابق به افغانستان بازگشته‌اند و با دولت موقت همکاری دارند. به نظرتان چشم‌انداز دولت فراگیر چگونه خواهد بود آیا طالبان در این زمینه حاضر به امتیازدهی خواهد بود. چرا که جامعه بین‌المللی هم دولت فراگیر را شرط اصلی به رسمیت شناختن دولت موقت طالبان اعلام کرده است. به رسمیت شناختن دولت طالبان الآن در چه مرحله‌ای قرار دارد؟

اینکه تعدادی از مقامات سابق افغانستان به کشور برگشته‌اند صحت دارد، ولی این افراد عمدتا به زندگی عادی خود برگشته‌اند و اینگونه نیست که در ساختار قدرت سهیم باشند. برای برگشت هم طالبان شروطی درنظر گرفته بود افرادی که دستشان به خون مردم آغشته نباشد می‌توانند به افغانستان برگردند و شاید در آینده در دولت هم از حضور افراد فنی و ادرای و... که در دولت قبل بوده‌اند و مشکلاتی مانند مشکل فوق و نیز فساد اقتصادی نداشته باشند، استفاده شود.

درباره عبارت دولت فراگیر باید گفت که برخی چالش‌های نظری و عملی برای پیگیری آن وجود دارد. اساسا سازمان‌ها و کشور‌های مختلف تعریف روشنی از دولت فراگیر ارائه نداده‌اند و مشخص نیست که منظورشان به طور دقیق از بکار بردن این واژه چیست. اگر از منظر اقوام و مذاهب به قضیه نگاه کنیم تا حدودی این مسئله در افغانستان محقق شده است و اکنون سه معاون وزیر شیعه، دو وزیر تاجیک، یک وزیر ازبک، یک وزیر ترکمن، یک وزیر نورستانی در کنار اکثریت پشتون در دولت حضور دارند. در این مورد هم باید به دو نکته اشاره کرد، یکی اینکه پشتون‌ها در مدت بیست سال مبارزه با آمریکایی‌ها نقش اصلی را داشتند و طبیعی است که پس از پیروزی هم در ساختار حاکمیتی قدرت بیشتری در اختیار داشته باشند. دوم، خود پشتون‌ها هم قومی از اقوام ایرانی هستند و لذا نگاه جمهوری اسلامی به دولت فراگیر باید نگاه دوستانه نسبت به همه اقوام افغان باشد تا در روندی تدریجی چهره‌های سالم از همه مردم افغانستان در حاکمیت حضور داشته باشند. روی این عبارت چهره‌های سالم تأکید بیشتری می‌کنم چرا که برخی طرف‌ها (غربی ها) سعی دارند تحت پوشش عبارت دولت فراگیر چهره‌های فاسد دولت‌های قبلی را در راس امور قرار دهند و این مسئله نه صلاح و حق است و نه شدنی.

به نظر می‌رسد که الآن کشور‌های مختلف در مرحله‌ای هستند که به گسترش روابط با افغانستان علاقه دارند چرا که ثبات نسبی در آن برقرار است و از سوی دیگر واژه دولت فراگیر را هم مطرح کرده‌اند، پس در پی تعریف عملیاتی از دولت فراگیر هستند تا هم خواسته‌های خودشان محقق شود و هم اینکه در گسترش مناسبات سیاسی و اقتصادی با افغانستان با دست بازتری حرکت کنند.

در سیاست خارجی نیز چالش‌های طالبان یا به عبارت بهتر امارت اسلامی طی این مدت کم نبوده اند. در ماه‌های اخیر تنش‌های طالبان با پاکستان تشدید شده و چنیدن بار به درگیری‌های مرزی کشیده است. این تنش‌ها ناشی از چیست و چه تاثیری بر روابط دو کشور خواهد داشت. چرا که پاکستان همواره حامی طالبان بود، ولی الآن دچار شکاف شده‌اند؟

پاکستان می‌دانست که طالبان نمی‌تواند ابزاری برای آن‌ها در جهت سیطره بر افغانستان باشد. این نیروی نیابتی جلوه دادن طالبان مسئله‌ای بود که در برخی رسانه‌ها مطرح می‌شد، ولی کسانی که در حوزه افغانستان فعالیت عمیق داشتند می‌دانستند که چنین نیست و هرچند تعاملاتی بین طالبان و پاکستان وجود دارد، ولی این تعاملات به معنای گروه نیابتی بودن ایشان نیست. حتی طالبان در دولت اول خود با اصلی‌ترین خواسته پاکستان یعنی به رسمت شناختن «خط دیورند» موافقت نکردند. پاکستان منطق خود را داشت و به خصوص در دولت عمران خان حمایت بین‌المللی از دولت موقت طالبان انجام می‌دادند، اما با سقوط دولت عمران خان و روی کار آمدن شهباز شریف که گرایش بیشتری به غرب دارد این حمایت از طالبان کاهش یافت. مجموعه اتفاقاتی هم که از قبل در مرز‌های بین پاکستان و افغانستان رخ می‌داد نشان می‌داد که اگر دولت مستقلی در افغانستان باشد، دچار تنش جدی با پاکستان خواهد داشت. مثلا، برخی پاسگاه‌های پاکستان مقداری در داخل خاک افغانستان ایجاد شده بود، ولی دولت‌های قبلی افغانستان اعتراض جدی نکرده بودند، اما طالبان گفت که این پاسگاه‌ها باید به خاک پاکستان منتقل شود. همچنین نوع رفتاری که پاکستانی‌ها با مهاجران افغان در مرز‌های دو کشور داشتند موجبات ناراحتی طالبان و واکنش آن‌ها را فراهم کرد.

در این تنش‌ها دو نکته مهم دیگر هم وجود دارد، یکی اینکه آمریکا چه هدفی را دنبال می‌کند؟ این کشور تلاش می‌کند از طریق عوامل خود در پاکستان سطح تنش بین دو کشور را گسترش دهد و این مسئله به نفع آمریکا خواهد بود چرا که سبب می‌شود فضای اقتصادی و سیاسی دشوارتری در افغانستان ایجاد شود تا نشان دهد که حضور آمریکا سبب اتفاقات خوب در افغانستان بود و نبود آن موجب بروز حوادث ناگوار است.

مسئله دوم، تحریک طالبان پاکستان است که عنصر مهمی در روابط بین طالبان و پاکستان به شمار می‌رود. طالبان پاکستان در ماه‌های گذشته فعالیت رسانه‌ای و تبلیغاتی خود را افزایش داده است و پاکستان می‌گوید که این گروه در خاک افغانستان برای خود مرکزی دست و پا کرده است، هر چند دولت طالبان بار‌ها تاکید کرده که هیچ وقت از خاک افغانستان بر علیه همسایگان استفاده نخواهد شد، ولی همین مسئله می‌تواند بهانه‌ای برای دولت پاکستان باشد تا حملات نظامی را به بخش‌هایی از افغانستان انجام دهد کما اینکه سال گذشته نیز یک منطقه‌ای را در نزدیکی مرز مورد هدف قرار دادند که واکنش تند کابل را در پی داشت.

با این وجود، پاکستان و افغانستان دو جامعه درهم تنیده‌ای هستند و مشکلات زیاد در افغانستان موجب ناآرامی در پاکستان نیز خواهد شد و هیچ دولتمرد مستقلی در اسلام آباد خواستار هرج و مرج و ناامنی گسترده در افغانستان نیست، اما عوامل بیرونی ممکن است تحرکاتی را صورت دهند تا تنش‌ها بین دو کشور را تشدید کنند و طالبان هم قطعا در روابط با پاکستان و دیگر همسایگان سعی می‌کند نوعی استقلال از خود نشان دهد و مثل دولت اشرف غنی حرف شنوی از دیگران نداشته باشد پس در صورت زیاده خواهی طرف خارجی سطح تنش افزایش پیدا خواهد کرد.

یکی دیگر از مسائل برجسته مهم سیاست خارجی طالبان نزدیکی به چین بوده است. گسترش روابط با چین، چه تاثیری در افغانستان خواهد داشت؟

روابط چین و طالبان تاثیر مهمی را در داخل افغانستان و منطقه خواهد داشت. چین دنبال احداث پروژه «یک کمربند و یک جاده» است و افغانستان در این میان نقش مهمی ایفا خواهد کرد و گسترش روابط دو طرف در مناسبات جهانی هم موثر است. در منطقه هم اگر ایران بحث ریلی و تجاری خود را با افغانستان توسعه داده و به این شبکه متصل شود شاهد شکوفایی اقتصادی در منطقه خواهیم بود. در افغانستان هم مهم‌ترین مشکلی که دولت طالبان دارد، مسئله اقتصادی است و حضور گسترده تجاری چین می‌تواند بخش زیادی از مشکلات این کشور را حل کند.

از طالبان چشم به برخی پروژه‌های منطقه‌ای اقتصادی- ترانزیتی دوخته است مانند ترانس -افغان و تاپی. تحقق این طرح‌ها چه تاثیری بر وضعیت اقتصای این کشور خواهد داشت؟

تحقق این کریدور‌ها می‌تواند به شکوفایی اقتصادی افغانستان کمک زیادی کند چرا که باعث ایجاد اشتغال شده و نقش ژئوپلتیک افغانستان در منطقه را نیز تثبیت خواهد کرد. در این زمینه ما باید اظهارات اخیر آقای حسن کاظمی قمی، سفیر جدید ایران در افغانستان را هم به شکلی دقیق مدنظر قرار دهیم. کاظمی قمی گفت که افغانستان می‌تواند متحد راهبری ایران باشد و تعامل و همکاری با حاکمیت جدید افغانستان، سیاست جمهوری اسلامی است و برای تحقق واقعی این مسئله نیاز به اتصال زیرساخت‌های دو کشور است. توسعه روابط تجاری و اتصال راه‌آهن بین دو کشور در کنار حضور تجاری چین و کریدور ترانس-افغان می‌تواند برای ایران و افغانستان تاثیر زیادی داشته باشد و هر دو کشور از این برنامه‌ها نفع خواهند برد. اما اگر در مسیر ثبات و آرامش افغانستان و نیز گسترش روابط کشور‌های همسایه با کابل، سنگ اندازی شود آمریکا وارد خواهد شد و شاهد شیطنت‌های این کشور در منطقه خواهیم بود که ضرر آن نیز برای ایران و افغانستان و دیگر کشور‌های پیرامون افغانستان خواهد بود. آمریکایی‌ها و عموم غربی‌ها گفتمانی به ظاهر دلسوزانه برای مردم افغانستان مطرح می‌کنند، ولی باطن سیاست آمریکا تامین منافع امپریالیستی خودش است به هر قیمتی و در طول بیست سال گذشته نیز قیمت آن جاری شدن خون صد‌ها هزار نفر از مردم افغانستان بوده است.

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر