به گزارش مجله خبری نگار/ایران: افزایش نرخ دلار پس از سه ماه اغتشاشات در کشور فرصت مناسبی شد تا رسانههای جریان غربگرا بتوانند همزمانی که غرب کشور را تحت فشار قرار داده است، پروژههای مخالفت با دولت را تشدید کنند. اما این افزایش قیمت ارز نهتنها پس از آشوبهای ۱۴۰۱ که بعد از خروج امریکا از برجام و پیش از آن، در پی اعمال بستههای تحریمی از سوی امریکا در سال ۹۰ نیز با شدت بیشتری بهوجود آمد.
تحریمهایی که بلافاصله پس از قطعی شدن شکست پروژه فتنه ۸۸ در براندازی نظام اعمال و آغازگر فصل تازهای از چالشهای میان ایران و امریکا در چهارچوب یک جنگ اقتصادی تمامعیار شد؛ جنگ تمامعیاری که اوباما آغاز کرد، ترامپ ادامه داد و در نهایت بایدن نیز همان مسیر را درپی گرفت. حال، اما در ورای یک مواجهه کلان، ریزنقشی برخی رسانههای غربگرا در جهت امتداد مسیر مطلوب در پروژههای ضدایرانی جای تأمل و واکاوی دارد. در ادامه پس از ذکر مقدمه به مصادیقی از این خدمات متقابل جریان غربگرا و جریان غرب اشاره خواهد شد.
پس از ناکامی حمایتهای چندین ماهه غرب از جریان برانداز داخلی که در قالب «اعتراضات انتخاباتی» خود را وانمایی میکرد، جنگ اقتصادی و اعمال تحریمهای اولیه و ثانویه به بهانه فعالیتهای هستهای کشورمان در دستور کار و سرلوحه برنامه مقابله امریکا با ایران قرار گرفت. مسألهای که دامنه آن تا انتخابات ۹۲ امتداد پیدا کرد و در نهایت جریان غربگرا با شعار «یا مذاکره یا جنگ» و «وخیمنمایی اوضاع کشور» توانست گفتمان برجامخواهی را وارد معادلات اقتصادی کشور کند. گفتمانی که در آخر نهتنها تحریمها را لغو نکرد بلکه باعث شد تحریمها دو برابر شود. شکست در اجرای ضعیف پروژه برجام که از دید بسیاری از ناصحان و ناظران سیاسی محتمل بود، خود به عاملی برای تشدید اوضاع بد اقتصادی تبدیل شد. از یکسو ناکارآمدی مفرط در مدیریت کلان دولت و نادیده گرفتن ظرفیتهای بالقوه تجاری بویژه با همسایگان و کشورهای آسیایی و از سوی دیگر اعمال سیاستهای غلطی همچون ارز ترجیحی و ماجرای آبان ۹۸، ابعاد بیشتری را به نفع غرب رقم زد.
اما با روی کارآمدن دولت سیزدهم مهمترین اتفاقی که در کشور رقم خورد، تغییر ریل در سیاستگذاریها بود. فعال کردن ظرفیتهای سرمایهگذاری در حوزههای استراتژیک، توجه به فرصتهای ژئوپلتیکی نظیر کریدورهای کلیدی حملونقل در سراسر کشور، افزایش تعاملات تجارت خارجی بویژه با همسایگان، خروج از مسیر بهانهجویی به سمت عملگرایی در سیاست خارجی ازجمله این اتفاقات بود. در نتیجه، آلترناتیوهای ضدتحریمی بویژه با «قراردادهای بلند مدت همکاری» میان ایران و کشورهای برتر اقتصادی ازجمله چین و روسیه و کنشگری فعالانه تجاری با سایر کشورهای منطقه، زنگ خطر را برای غرب به صدا درآورد.
اعلام نگرانیهای پیدرپی مقامات دولت امریکا از افزایش تعاملات جمهوری اسلامی با کشورهای مختلف، موضوعی نبود که صرفاً از سوی رسانههای حامی دولت بیان شود. اعلام شکست «فشار حداکثری» از سوی دولت جو بایدن نیز به اعترافی تاریخی بدل شد. پس از شروع روند خروج امریکا از منطقه، غرب نیازمند این بود تا با «بازآفرینی ابزارهای فشار در حوزه نرم» در مقابل مسیر آلترناتیوهای ایران اخلال ایجاد کند.
با ابراز نگرانی غربیها از مسیر جدید در ایران که در زمینههای هستهای، تنوعبخشی به همکاران تجاری و توسعه فعالیتهای منطقهای صورت گرفت، طبیعتاً پروژههای نرم نیز به صورت پدافندی علیه ایران فعال شد. «ادعای مشارکت ایران در جنگ اوکراین»، «نگرانی از همگرایی ایران، چین و روسیه»، «ایرانهراسی در میان اعراب منطقه» و دست آخر «حمایت از اغتشاشات به بهانه نقض حقوق بشر» ازجمله این پروژهها بود؛ بهانههایی که به محور جدید مشارکت کشورهای همپیمان امریکا علیه برنامههای ضد ایرانی تبدیل شد.
در واقع همانطور که پیش از این «برجام» به پروژه «مهار» ایران تبدیل شده بود و خروج از آن توانست ضربه بیشتری به اقتصاد ایران وارد کند، حال همان راهبرد با رویکردهای جدید در حال اجراست. اما همگرایی برخی رسانههای غربگرای داخلی و همچنین برخی عناصر باقیمانده از دولت قبل با خط ترسیمی غربیها قابل توجه است.
یکم؛ روزنامه اصلاحطلب اعتماد و تعداد دیگر از روزنامههای زنجیرهای پس از آنکه نتوانستند «اغتشاشگران» آشوبهای اخیر را همچون غربیها، «معترض» جا بزنند، به حمایت ضمنی از جریان ناامنکننده ایران که اهداف ضدمعیشتی آن اظهرمنالشمس است، روی آوردند. برای مثال اعتماد در آخرین تلاشهای خود برای جلوگیری یا تخفیف مجازات آشوبگرانی که به جرمهای سنگینی، چون قتل مبادرت کردند، خط ترحمطلبی را دنبال کرده است. این رسانه در شماره روز گذشته خود با یکسان خواندن جایگاه خانواده شهید عجمیان و خانواده یکی از جنایتکارانی که دستش به خون این شهید آلوده است، همان مسیر احساساتی رسانههای بیگانه در انتشــــار ویدیوهای اغتـــــشاشگران حوادث اخیر را پیگیری کرده است.
دوم؛ روزنامه اصلاحطلب آرمان در مصاحبهای با یک کارشناس اقتصادی مدعی شده است که «چین پشت ایران را خالی کرده است». این روزنامه و سایر اصلاحطلبان حامی برجام که طی هشت سال دولتهای یازدهم و دوازدهم مانع پیگیری منافع کشور در به نتیجه رساندن قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین شدند و در قالب برجام، منافع غرب را تبلیغ میکردند، حال به فرصت جدیدی برای تخریب رابطه استراتژیک، ضدامریکایی و ضدتحریمی «ایران و چین» دست یافتند؛ مسألهای که، اما نه در سطح رسانهای بلکه در سطوح سیاسی از سوی برخی چهرههای باقیمانده از دولتهای غربگرا در بدنه تصمیمساز کشور نیز دنبال میشود؛ موضوعی که هوشیاری دولتمردان در ممانعت از تخریب منافع ملی را میطلبد.
این در حالی است که مواضع شفاف آیتالله رئیسی در خصوص بیانیه ادعایی مشترک میان چین و کشورهای حاشیه خلیج فارس همزمان با تفاهم بر ۱۶ محور در اجرای قرارداد فیمابین نشان داد که در هر حال، «منافع ملی» و نه جناحی، حرف اول را میزند.
سوم؛ بنبست نمایی، رویکردی جدی در پروژههای پروپاگاندای غرب علیه ایران است. مواضعی که همواره تحت گزارههایی، چون «انزوای ایران»، «دو قطبی شدن جامعه»، «عدم درک متقابل حاکمیت و جوانان نسل جدید»، «به صفر رسیدن فروش نفت» و... در رسانههای غربگرا از زبان افراد مختلف واگویه میشود، همواره قابل مشاهده است. «استدلالات استقرایی» و نتیجهگیری کلی از مصادیق معین همواره بهعنوان دستورکار سیاهنمایی قرار گرفته است.
در عین حال سانسور نقاط مثبت و پیشرفت در کشور نیز از سوی این رسانهها به چشم میخورد. چه آنکه پروژههای عظیم آبرسانی به خوزستان یا سنندج یا احیای کارخانههایی که در جریان عمل به شعار «هم چرخ سانتریفیوژ هم چرخ کارخانه» از بین رفتند، جایی در عکسها، تیترها و یادداشتهای برخی از این رسانهها ندارد.
چهارم و آخر؛ پروژههای مذکور دیر یا زود جای خود را به پروژههای دیگری خواهند داد. آنچه مهم است، اجرای فعالیتهای ایجابی در جهت ممانعت از تأثیر منفی القائات جریان غربگرا در مسیر کلان کشور است. چه در جریان مواجهه با آشوبها که اقدامات بازدارنده، اجتماعی و... به منظور حفظ ارکان امنیت و چه در جریان بهبود وضعیت معیشتی نباید افکار عمومی را تنها گذاشت.
همانطور که شعارهای خوش رنگ و لعاب در سال ۹۲ منجر به آوار مشکلات اقتصاد و سیاسی و اجتماعی در کشور شد، کمکاری در تبیین واقعیتهای تلخ و شیرین پیشروی کشور، سرعت این آواربرداری را کم خواهد کرد.