به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: اینها بخشی از اظهارات نوجوان ۱۶ سالهای است که به اتهام تخریب یک دستگاه خودروی پراید توسط نیروهای گشت کلانتری معراج مشهد دستگیر شده است. این نوجوان که مدعی بود به قرصهای روان گردان اعتیاد دارد، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: پدرم به مواد مخدر اعتیاد دارد و مادرم نیز خانه دار است، اما پدرم در یکی از شرکتهای پیمانکاری مرتبط با ادارات شهری کار میکند و با درآمدش هزینهها و مخارج خانواده را میپردازد من هم که اولین فرزند خانواده هستم تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواندم و بعد از آن به امید این که بتوانم درآمدی برای خودم داشته باشم، درس و مدرسه را رها کردم، ولی چون سن کمی داشتم کسی به من کار نمیداد تا این که حدود دو سال قبل و با سنگینتر شدن اجاره منازل، پدرم مجبور شد، خانه کوچکی را در انتهای یکی از محلات بولوار توس اجاره کند. در همان روز اول که به این محله نقل مکان کردیم من از خانه بیرون آمدم تا به مغازه بروم.
در بین راه با جوانی بزرگتر از خودم آشنا شدم. او که موتورسیکلت داشت خودش را «سامان» معرفی کرد و بدین ترتیب رفاقت من و او در حالی شروع شد که من عاشق موتورسیکلت بودم و خیلی دوست داشتم با او همراه شوم.
سامان هم گاهی مرا سوار موتورسیکلت میکرد و از داخل منازل مردم لوازمی را بیرون میآورد و به من میداد که ترک نشین موتورسیکلت بودم. این کارهای سامان ادامه داشت تا این که روزی ماموران انتظامی ما را دستگیر کردند و مشخص شد که «سامان» یک سارق حرفهای است و از خانههای مردم دزدی میکند، اما به دلیل این که من یک نوجوان بودم و از کارهای «سامان» اطلاعی نداشتم شاکی پرونده رضایت داد و قاضی هم مرا آزاد کرد و تحویل پدرم داد، ولی «سامان» به زندان افتاد.
او بعد از شش ماه دوباره از زندان آزاد شد و باز هم به سراغ من آمد. این گونه بود که بر اثر معاشرت با «سامان» به مصرف قرصهای روان گردان آلوده شدم چرا که او ادعا میکرد مصرف این قرصها به انسان دل و جرئت میدهد و از چیزی نمیترسد.
من هم که خیلی دوست داشتم دیگران از من در محله حساب ببرند و بچههای همسن و سالم به حرف هایم گوش کنند با توصیه او از آن قرصها مصرف میکردم، ولی دیگر چیزی نمیفهمیدم و متوجه رفتارهای زشت خودم نبودم. امروز هم درحالی که از همان قرصها خورده بودم قمهای را از خانه برداشتم و به خیابان آمدم. در این هنگام چشمم به یک دستگاه پراید نقرهای رنگ افتاد که در یکی از کوچههای محله پارک بود. در یک لحظه قمه را بیرون کشیدم و خودرو را فریادزنان تخریب کردم. مالک خودرو که این صحنه را دید بدون آن که به من نزدیک شود با پلیس ۱۱۰ تماس گرفته بود که ناگهان خودروی پلیس از راه رسید و مرا دستگیر کردند.
این گزارش حاکی است، نوجوان ۱۶ ساله پس از انجام اقدامات مشاورهای و روان شناختی و در حالی که از رفتارهایش ابراز پشیمانی میکرد با صدور دستوری از سوی سرگرد امیررضا فعال (رئیس کلانتری معراج مشهد) به شعبه ویژه اطفال در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد معرفی شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی