به گزارش مجله خبری نگار،قبولی در دانشگاه یکی از بزرگترین آرزوهای دانشآموزان ایرانی است که برای رسیدن به آن چیزی نزدیک به چهار یا حتی ۵ سال از بهترین زمان زندگی هر فرد را به خود اختصاص میدهد. زمانی که تکرار آن برای هیچ کس امکان پذیر نیست و این اتفاق در حالی رخ میدهد که آنچه در نمای ظاهری کنکور نمایانده میشود با آن چه که در پس پرده این سد بزرگ وجود دارد، فرسنگها فاصله است.
این چیزی است که متاسفانه نظام آموزش و پرورش هم به شکلی جدی به آن دامن زده و به نوبه خود در ایجاد چنین صحنه هولناک و پر استرسی برای جوانان ایرانی سهم بسزایی دارد. اما آنچه که در ورای قدرت و هدف نظام آموزشی ایران قرار دارد، وجود مافیای بزرگی است که با تشدید این استرس ارتزاق خوبی کرده و همچنان بر این طبل مخوف ناعادلانه میکوبد.
«اگر در دانشگاه دولتی قبول بشوم، اولین شخصی خواهم بود که در کل فامیل موفق به عبور از این سد بزرگ شده است»، «همه اطرافیان سعی داشتند تا اگر کسی سطح درسی ضعیفتری دارد، با آن شخص یا خانوادهاش ارتباط کمتری داشته باشند تا مبادا این ضعیف بودن بر نحوه درس خواندن دانشآموزشان تاثیر بگذارد» و ...، اینها جملاتی هستند که این روزها از زبان بسیاری از داوطلبان کنکور شنیده میشود.
ایجاد فاصله بین تعداد زیادی از افراد جامعه، که این جدایی یکی از بزرگترین معضلات کنکور هم هست، میتواند تا سالیان طولانی و حتی تا پایان عمر برای فردی ادامه داشته باشد. فاصله ناخواستهای که تبعات آن با گذشت چند دهه از ابتدای دهه هفتاد یعنی دورانی که ورود به دانشگاه در اولویت بسیاری از خانوادهها و نظام آموزشی بود، هر روز بیشتر شده و انزوای اجتماعی زیادی را به همراه داشته است. بسیاری از ما با حضور در کلاس درس و با نزدیک شدن به پایان تحصیلات متوسطه، هر روز با سدی محکم به نام کنکور روبرو میشدیم که عبور از آن به طور جد تلاش شبانهروزی و مداومی را برای چند سال میطلبید. اما نکته اینجاست که تمام همت نظام آموزش و پرورش هم آماده کردن و فرستادن این دانشآموزان به دانشگاه و ورود به عرصه تحصیلات عالی بوده است، بدون این که هیچ توجهی به نیازهای جامعه و بازار کار بسیاری از رشتههای تحصیلی داشته باشد.
هرچند جامعه بسیار تغییر کرده و تخصصی شدن بسیاری از امور امری اجتنابناپذیر و تحصیلات عالیه برای ادامه حیات جامعه بسیار ضروری است، اما این بهانه خوبی برای شانه خالی کردن آموزش و پرورش و مدرسه از بار تربیت یک «شهروند مسوول» نیست. تا اوایل دهه هفتاد و در نظام قدیم آموزشی، برای همه رشتههای تحصیلی دبیرستان موضوعی به نام «طرح کاد» وجود داشت که در فاصله تابستان تا سال تحصیلی بعد، فرصت جدی برای آماده شدن فرد به بازار کار بود. اما با تغییرات جدی در این نظام آموزشی طرح مربوطه به کل از مدارس حذف شد و دیگر دانشآموز نمیدانست برای چه و به چه دلیل باید درس خوانده و وارد دانشگاه بشود. بسیاری از افراد هماکنون و بعد از فراغت از تحصیل دوره دانشگاه به ویژه در مقطع کارشناسی، در مشاغلی کاملاً غیر مرتبط با رشته تحصیلی مشغول به کار هستند که همین امر مصداقی بر بیتوجهی نظام آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی بر این موضوع است.
دعوای نظام آموزش پرورش و آموزش عالی هم را به جایی نمیبرد، اما به هر تقدیر آنچه که بسیار مهم جلوه میکند، نقش هر دوی این نظامها در بروز چنین فاجعهای و ایجاد فرصت مناسبی برای سودجویان است که این روزها به عنوان «مافیای کنکور» هم شناخته میشوند.
برای نخستین بار است که یک سال تحصیلی در ایران به صورت غیرحضوری و آنلاین برگزار شد و برای بسیاری از دانشآموزان بیانگر فضایی بود که بدون حضور دوستان و همسالان، فضای پشت کنکور را ترسیم کرد. جالب اینجاست که این فشار پشت کنکور ماندن، سال به سال بیشتر شده و با برگزاری هرچه سختتر سوالات و مفاهیم کنکور، این فشار به سالهای قبلتر یعنی سالهای هفتم و هشتم هم تسری مییابد؛ بنابراین عجیب نیست که کسی از مقطع راهنمایی یا همان کلاس ششم به بعد به فکر کنکور و شرکت در کلاسهای آموزشی باشد.
شرایط کنونی کنکور هم به شدت با سالهای قبل متفاوت شده و همین باعث شده تا کنکوریهای سابق هم درک درستی از فضای کنکوریهای جدید نداشته باشند. شرایط حتی بین آزمون سال ۹۹ و ۱۴۰۰ هم بسیار متفاوت بوده و همین موجب رشد اعتراضات فراوانی برای سوالات کنکور امسال در فضای رسانه و فضای اجتماعی بود.
رشته تجربی در دوره متوسطه همچنان به عنوان پرطرفدارترین رشته برای داوطلبان کنکور بوده و این امر به دلیل وجود رشتههایی مانند پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی است که آینده شغلی خوبی برای فارغالتحصیلان فراهم میکند. در آزمون امسال نزدیک به ۱میلیون و ۳۷۰ هزار نفر شرکت کردند که از این تعداد تقریباً، ۵۵۴ هزا نفر در رشته تجربی، ۱۴۲ هزار نفر در رشته ریاضی، ۳۷۰ هزار نفر علوم انسانی، ۱۲۵ هزار نفر هنر و ۱۷۵ هزار نفر در رشته زبانهای خارجی شرکت کردند.
سهم بزرگ رشته تجربی هم نشان میدهد که این رشته همچنان در بین داوطلبان پرطرفدار است. این در حالیست که رشتههای پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی زیر ۹ هزار نفر در دانشگاههای سراسر کشور پذیرش دارند و کل ظرفیت دانشگاهها برای رشته علوم تجربی نزدیک به ۵۵ هزار نفر است که خود بیانگر رقابتی نفسگیر برای داوطلبان این رشته است. چیزی که به دست آوردن آن زمانی قریب به ۵ یا حتی ۶ سال تلاش برای شرکت در آزمون سراسری را به خود اختصاص میدهد. به عبارتی از هر ۱۰ نفر داوطلب این رشته تنها یک نفر مجوز ورود به دانشگاه را داشته و بهطور کل برای متقاضیان سه رشته پرطرفدار تجربی در دانشگاه، به ازای تقریبا هر ۶۱ نفر، تنها یک نفر میتواند به یکی از رشتههای داروسازی، پزشکی و دندانپزشکی ورود پیدا کند.
اما نکته دیگر هم درصد قبولی دانشآموزان از مدارسی نظیر «سمپاد»، «غیرانتفاعی» و بسیاری از مدارس به اصطلاح پولی است که به بهترین دانشگاههای کشور وارد میشوند. به عبارتی با ایجاد چنین فضایی و وجود امکانات برتر برای برخی مدارس، تنها دانشآموزان برخوردار از این امکانات توانایی عبور از سد کنکور را دارند. به تبع این مهم، کیفیت تدریس و آموزش در مدارس دولتی هم افت کرده است. هم اکنون بیش از ۹۰ درصد از قبولیهای کنکور در سالهای گذشته مربوط به مدارس غیر دولتی و ۸۰ درصد کل قبولیهای کنکور نیز مربوط به ۶ استان است. نکتهای که باز هم فاصله بین افراد و طبقه اجتماعی و اقتصادی آنها را برجسته کرده و انگیزه دانشآموزان مدارس معمولی و دولتی را بسیار کم کرده چرا که رقابت بسیار ناعادلانه و نابرابر شده است. اما سخن اصلی اینجاست که کنکور یک ماراتن بسیار طولانی است که برنده آن، نفر اول و رتبه یک کنکور نیست! برنده آن کسی است که بعد از جلسه کنکور، سلامت فکری – روانی و جسمی خود را به طور کامل داشته باشد.
این دقیقا همان نکتهای است که چندین دهه قبل در کشورهای توسعه یافته مانند سوئد به آن توجه شده و هر مانعی را که موجب ایجاد نابرابری در امر آموزش میشده است را برداشتند. در این کشورها مدارسی تحت عنوان غیرانتفاعی و سمپاد وجود خارجی ندارند و هرکس از امکانات برابر برای ورود به دانشگاه برخوردار است. چیزی که میتواند نمونه مناسبی برای ایران هم به شمار بیاید.