به گزارش مجله خبری نگار، خاطرتان است که دورهای در تلویزیون، مخصوصاً در میانبرنامههای کودک، چه موجی از تبلیغات خاصی پخش میشد. موضوع: «بچهها! چرخگوشت خطرناک است و مبادا دستتان را در آن فرو کنید!» تصاویر دلخراش از بچههایی که در اتاق عمل، پزشکان در حال کار روی دست آنها بودند و...
سؤال اینجاست که چه جریانی در میان کودکان آن سن ایجاد شده بود که ارزشش را داشت تا این حجم از تبلیغ و تکیه روی امری جزئی اتفاق بیفتد؟ آیا مثلاً برای موضوعات مشابه مثل بازی با چاقو، مصرف داور و خیلی اتفاقات خطرناکتری که ممکن بود به مرگ کودکان زیادی هم منجر شده باشد پویشهای تبلیغی مشابهی طراحی شد؟ مدعی نیستم که این مسئله اهمیتی نداشت، بلکه چقدر «اولویت» داشت؟ چرا که در عرصه سیاستگذاری - چه مدیریت عمومی کشور و چه سیاست رسانهای - اولویت گرفتن یک مسئله یا موضوع، لاجرم به معنای نادیدهگرفتن، یا در بهترین شرایط، اولویت پایینتر دادن به موضوعات دیگر است.
اولویتگذاری مسائل در ذهن سیاستمداران است که تعیین میکند چقدر بودجه کشور به کدام موضوع پرداخت شود و کدام موضوعات در اولویتهای بعدی قرار گیرند. اگر ذهنیت سیاستگذار به واسطه خطاهای شناختی مختلف (مثلاً خطای هالهای به معنای تعمیمدادن کل کشور به اطرافیان خود) نسبت به واقعیت جامعه سوگیری پیدا کند، خروجی آن گاهی صرفاً اتلاف منابع کشور و گاهی زیانهای بزرگتر است. چنانکه به وقتش برخی دادهها نشاندهنده آن بود که پخش سری مستندهای «شوک» با موضوع «شیطانپرستی»، اتفاقاً منجر به ترویج بیشتر آن شد!
متأسفانه، باید بهصورت رسمی اعلام کنیم که موضوع گروههای موسیقی پاپ کرهای هم دقیقاً چنین اتفاقی افتاده است. در چند سال گذشته، این گروه کوچک، اما متراکم از هواداران پرتعصب گروههای پاپ کرهای (به قول خودشان آرمیها)، با فعالیت شدید در فضای مجازی و تلاش برای ترند کردن هشتگهایی مانند BTS# و EXO# موفق شدند خود را به صدر مسائل اولویتدار در ذهن سیاستگذاران و فعالان حوزه نوجوان تبدیل کنند. شرکت دادهکاو «داتک» در تحلیل کلاندادههای توییتر فارسی گزارش داده است که این هشتگها در سال ۲۰۲۱ دومین موضوع پرتکرار در شبکه ایکس (توییتر) فارسی بوده است. این ارقام بیانگر قدرت ترندینگ کیپاپ است؛ البته آمارهای همان پژوهش نشان میدهد که این موج چندان پایدار نبوده است. تعداد توییتهای ایرانی درباره BTS در سه سال متوالی از ۳۹ هزار و ۲۳۷ در سال ۲۰۲۱ به ۲۳ هزار و ۶۹۷ در ۲۰۲۲ و سپس به ۹ هزار و ۲۱۵ تا سال ۲۰۲۳ کاهش یافته است؛ اما ترند پرداخت علمی، پژوهشی و سیاستگذاری کاهشی یا به تعبیری مطابق با واقعیت موجود نبوده است! (شاهقاسمی، ۱۴۰۳)
درعینحال، از منظر مطالعات فرهنگی نباید کیپاپ را صرفاً یک ترند گذرا تلقی کرد. نظریهپردازانی مانند هبدایج و استوارت هال نشان دادهاند که خردهفرهنگها از طریق سبکهای خاص در موسیقی، لباس و زبان برای مقاومت نمادین در برابر ارزشهای غالب جامعه عمل میکنند. در ایران نیز این پدیده در بسترهای بومی و دیجیتالی بررسی شده است. پژوهشها نشان میدهند که عضویت در خردهفرهنگ دیجیتالی کیپاپ میتواند بر سبک زندگی نوجوانان تأثیر بگذارد، از جمله تغییر در اولویتهای فرهنگی و اخلاقی. فلذا آیا مصرف و تعصب و هواداری این گروهها در میان نوجوانان وجود ندارد؟ قطعاً وجود دارد و به آن التفات داریم، اما از سوی دیگر اولویتدادن به آن، پرداخت در پژوهشها، نشستهای علمی، حتی ساخت فیلم سینمایی (چشمبادومی) نشان از آن دارد که این مسئله برای فعالان فرهنگی و سیاستگذاران به نحوی نامتوازن اهمیت یافته است. درنتیجه باید در کنار این تحلیلهای فرهنگی دادههای آماری و واقعیتهای کمی را نیز در نظر گرفت تا از برساخت بحرانگونه به مسائل مختلف جلوگیری کنیم و سیاستگذاری متوازن و مبتنی بر دادههای واقعی صورت گیرد.
در همین راستا طبق نتایج نظرسنجی متا از نوجوانان ۱۲ تا ۱۸ساله کشور، تنها حدود ۳.۵ درصد خود را طرفدار اصلی این نوع از موسیقی عنوان کردهاند که در میان پسران عملاً صفر درصد است! حتی در پژوهشهای کیفی ۱ - چه در سال ۱۴۰۱ و چه در سال ۱۴۰۴ - که با نوجوانان برگزار شد، مشاهده شد که در میان عموم نوجوانان نهتنها علاقهای به این سبک از موسیقی وجود ندارد، بلکه بیشتر شرکتکنندگان احساس نفرتی هم نسبت به آنها داشتند.
مسئله دانستن این موضوع شاید ضربه خاصی در سیاستگذاری هنر و موسیقی نوجوان ایرانی نداشته باشد، اما هنگامی که متوجه شویم، بزرگنمایی این موضوع باعث شده مسئله بسیار بزرگتری به حاشیه رانده شده و تقریباً نادیده انگاشته شود، درحالیکه دهها برابر شایعتر بوده و گستردگی بیشتری دارد، خطر آن آشکار میشود.
از میان نوجوانان ۱۲ تا ۱۸ سال، ۱۹ درصد مخاطب حرفهای «رپ فارسی» هستند. موسیقیهایی که کاملاً از «زیر زمین» سربرمیآورد و نهتنها از جهت محتوا دارای کژکارکردیهای فراوان همچون ترویج رابطههای خارج از عرف و الفاظ رکیک و... است، بلکه به همراه خود سبک زندگی و حتی نگرش سیاسی را هم ترویج میکند و به یک معنا میتوان گفت کاملاً در حال ساخت یک جریان از سبک زندگی در میان نوجوانان ایرانی است.
در حوزه کیپاپ، سیاستگذار و فعال فرهنگی ما توانایی هیچ کنشگری فعالانهای ندارد، درحالیکه حوزه رپ (حداقل بخشی از آنها) داخل مرزهای کشور شکل گرفته، تولید و ترویج میشود.
در نهایت باید بار دیگر روی اهمیت و حساسیت ذهنیت سیاستگذاران، مدیران و فعالان فرهنگی بهعنوان تعیینکننده جریانهای اصلی اجرایی در حوزه فرهنگ تأکید کرد. راهکار اصلی برونرفت از خطاهای شناختی نیز توجه و استفاده از دادههای واقعی است. هرچند برخی شاید انتقاداتی به جریان جامعهشناسی کمی وجود داشته باشد که نگارنده نیز بهعنوان دانشآموز ارتباطات و جامعهشناسی رسانه، به آن واقف است و مجال پرداخت به آن نیست؛ اما باید مطمئن بود که «باورها» و شناختهای غلط از واقعیت جامعه و اندازه آن چیزی نیست که بتوان روی آن خدشه وارد کرد.
پینوشت:
۱- از جمله جلسات گروه متمرکز مرکز تحلیل اجتماعی (متا)
منبع: فرهیختگان-عباس قائمی، مسئول گروه مخاطبپژوهی مرکز تحلیل اجتماعی (متا)