کد مطلب: ۸۵۸۱۴۹
|
|
۱۶ تير ۱۴۰۴ - ۰۶:۵۸

چه زمانی احساس درد در انسان ایجاد می‌شود؟ یک مطالعه به این جنجال پایان می‌دهد

چه زمانی احساس درد در انسان ایجاد می‌شود؟ یک مطالعه به این جنجال پایان می‌دهد
یک مطالعه علمی پیشگام بالاخره به یکی از بحث‌برانگیزترین سوالات پزشکی پاسخ داد: چه زمانی فرد درد را تجربه می‌کند؟

به گزارش مجله خبری نگار، برخی محققان ادعا کرده‌اند که جنین‌هایی که تنها ۱۲ هفته سن دارند می‌توانند ابراز درد کنند، در حالی که برخی دیگر کاملاً انکار کرده‌اند که نوزادان تا مدت‌ها پس از تولد، هیچ نشانه‌ای از درد واقعی نشان نمی‌دهند.

تحقیقات جدید از دانشگاه کالج لندن، بینش‌های تازه‌ای در مورد این راز ارائه می‌دهد. با نقشه‌برداری از توسعه شبکه‌های پردازش درد در مغز - آنچه محققان آن را "اتصال درد" می‌نامند - این تیم شروع به ردیابی دقیق زمان و چگونگی بروز توانایی ما در احساس درد کرده است. آنچه آنها کشف کردند، پاسخ‌های ساده‌انگارانه در مورد زمان "شروع" درد را به چالش می‌کشد.

محققان از تصویربرداری پیشرفته مغز برای مقایسه شبکه‌های عصبی نوزادان (عمدتاً نارس) با بزرگسالان استفاده کردند و چگونگی بلوغ اجزای مختلف پردازش درد را در طول زمان ردیابی کردند.

تا حدود ۳۲ هفته پس از لقاح، تمام شبکه‌های مغزی مرتبط با درد در مقایسه با مغز بزرگسالان نابالغ باقی می‌مانند. با این حال، پس از آن، رشد به طرز چشمگیری سرعت می‌گیرد.

جنبه‌های حسی درد (تشخیص اولیه محرک‌های مضر) ابتدا بالغ می‌شوند و حدود هفته‌های ۳۴ تا ۳۶ بارداری مؤثر واقع می‌شوند. اجزای عاطفی که درد را ناخوشایند می‌کنند، بعداً بین هفته‌های ۳۶ تا ۳۸ رشد می‌کنند. با این حال، مراکز شناختی مسئول تفسیر و ارزیابی آگاهانه درد، تا زمان تولد (حدود ۴۰ هفته پس از بارداری) بسیار دیر و تا حد زیادی توسعه نیافته باقی می‌مانند.

این مرحله رشدی نشان می‌دهد که اگرچه نوزادان می‌توانند محرک‌های مضر را تشخیص داده و به آنها پاسخ دهند، اما احتمالاً درد را به شیوه‌ای بسیار متفاوت از کودکان بزرگتر و بزرگسالان تجربه می‌کنند. مهمتر از همه، آنها احتمالاً نمی‌توانند آگاهانه درد خود را ارزیابی کنند - آنها نمی‌توانند فکری مانند "این درد دارد، این بد است" را در ذهن خود پرورش دهند.

این یافته‌ها، آخرین فصل از یک بحث علمی طولانی را نشان می‌دهد که در طول قرن‌ها به طرز چشمگیری نوسان داشته است. این بحث از باور گسترده در قرن‌های ۱۸ و ۱۹ مبنی بر اینکه نوزادان درد بیش از حد را احساس می‌کنند تا انکار کامل این ایده در دهه ۱۸۷۰، زمانی که مطالعات جنینی رشد ناقص سیستم عصبی آنها را نشان داد، متغیر بود. این تغییر فکری عواقب انسانی وحشتناکی داشت، زیرا جراحی‌های دردناک بدون بیهوشی تا دهه ۱۹۸۰ در برخی از مراکز پزشکی ادامه یافت، زیرا متقاعد شده بودند که بیمارانشان اساساً بدون درد هستند.

در پایان قرن بیستم، خشم عمومی از پزشکی‌سازی نوزادان و یافته‌های علمی جدید، بار دیگر این تعادل را تغییر داد. مشخص شد که نوزادان طیف گسترده‌ای از علائم درد (عصبی، فیزیولوژیکی و رفتاری) را نشان می‌دهند و ممکن است درد در نوزادان کمتر از حد واقعی تخمین زده شده باشد.

مشکل اساسی در مطالعه درد نوزادان، عدم امکان دسترسی مستقیم به تجربیات ذهنی آنها است. اگرچه می‌توان رفتار آنها را زیر نظر گرفت و فعالیت مغزشان را اندازه‌گیری کرد، اما این شاخص‌ها برای درک تجربه واقعی درد کافی نیستند. درد، در اصل، یک تجربه ذهنی و شخصی است که در دنیای درونی فرد رخ می‌دهد و هیچ کس دیگری از آن مطلع نیست.

علائم همراه درد، مانند عقب‌نشینی از محرک دردناک یا تغییر الگو‌های فعالیت مغز، وجود دارد، اما اینها قطعی نیستند. وقتی نوزادی هنگام سوزن زدن دست خود را عقب می‌کشد، ممکن است این نشانه‌ای از درد باشد، یا ممکن است صرفاً یک رفلکس غیرارادی باشد. به طور مشابه، فعالیت مغزی مرتبط با درد ممکن است نشان‌دهنده پردازش آگاهانه درد باشد، یا ممکن است صرفاً یک پاسخ خودکار و بدون آگاهی باشد. به طور خلاصه، هیچ مدرک قطعی برای حل این ابهام وجود ندارد.

منبع: ایندیپندنت

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر