به گزارش مجله خبری نگار، از یک طرف، افسردگی پدیدهای قابل درک است که اخیراً زیاد در مورد آن صحبت شده است. از طرف دیگر، تشخیص آن بسیار دشوار است: شناسایی افسردگی در خود میتواند دشوار باشد. علائم به تدریج افزایش مییابند، کیفیت زندگی شروع به کاهش میکند، اما روان میتواند با این تغییرات سازگار شود و آنها را طبیعی تلقی کند. به همین دلیل است که افسردگی اغلب پس از پایان آن مورد توجه قرار میگیرد. الکساندر کاپلون، روانشناس بالینی و متصدی سرویس یاسنو، در مصاحبهای با Gazeta ماهیت افسردگی پس از زایمان را توضیح داد.
او گفت: «یک زن پس از زایمان حمایت کمی دارد و خود را تنها مییابد. پیش از این، زمانی که ما در ارتباط نزدیکتری با خانوادهی گسترده زندگی میکردیم، یک زن قبل از زایمان بارها نوزادان و کودکان دیگر را دیده بود و زندگی با یک نوزاد تازه متولد شده را تصور میکرد. اما مهمترین چیز این است که پیش از این، خانوادهی گسترده به مادر جدید کمک میکردند: مادربزرگها، عمهها، خواهران.»
امروزه، خانواده هستهای از نفوذ خویشاوندان آزادتر است: این به ما فرصت میدهد تا ارزشها و دستورالعملهای زندگی خود را انتخاب کنیم. این وضعیت به ایجاد روابط زوجی که مناسب ما هستند و ترک آنها به محض تصمیم خودمان کمک میکند. فرزندپروری در این طرح به خوبی پشتیبانی نمیشود: به عنوان یک قاعده، زن بدون یک محیط اجتماعی آشنا باقی میماند.
این روانشناس توضیح داد: «دختران قبل از بچهدار شدن میتوانند زندگی حرفهای فعالی داشته باشند، سفر کنند، سطح لازم از تازگی و ماجراجویی را برای خود فراهم کنند. رفتن به مرخصی زایمان از یک زندگی جالب و لذتبخش آسان نیست: باید برای مدتی جاهطلبیهای خود را کنار بگذارید. وقتی از نوزادان مراقبت میکنیم، انگار ناپدید میشویم، زیرا تمام زندگی ذهنی ما رشد و تکامل کودک را تضمین میکند.»
افسردگی، زیستشناسی و روانشناسی است، تغییراتی در عملکرد مغز در پس زمینه درد روانی. این تغییرات زمانی ایجاد میشوند که ما چیزی مهم را برای خودمان از دست میدهیم یا از طریق تجربه مادر شدن، احساسات منجمد کودکی خود، غم و اندوه و مالیخولیا را به یاد میآوریم. افسردگی پس از زایمان میتواند آشکار باشد.
او تأکید کرد: «خلق و خو برای مدت بیش از ۲ هفته بدتر میشود، خواب مختل میشود، عملکردهای شناختی (حافظه، تفکر و گفتار) کاهش مییابد. اما انواع پنهان افسردگی نیز وجود دارد: زمانی که یک زن شاد و خوشحال است. با این حال، سطح فعالیت او با سطح واقعی قدرت و تواناییهایش مطابقت ندارد - این یک واکنش شیدایی به افسردگی است. افراد در این حالت تمایل دارند با خود به صورت عملکردی رفتار کنند و اهمیت و ارزش خود را صرفاً به خاطر واقعیت وجود فراموش میکنند.»
افسردگی پس از زایمان در پس زمینه تغییرات هورمونی شدید در دوران بارداری و زایمان و همچنین در پس زمینه خستگی شدید جسمی و روانی شکوفا میشود. زایمان دشوار احتمال نتیجه نامطلوب را به دلیل عامل آسیب روانی افزایش میدهد. یک زن ممکن است تجربهای داشته باشد که اصلاً برای آن آماده نبوده است: شدت درد، مداخله جراحی یا تجربه درماندگی و سردرگمی در هنگام زایمان.
این روانشناس گفت: «هنگام ارزیابی وضعیت خود، تکیه بر تجربه ذهنی شادی مهم است. اگر در مقیاس ده امتیازی به زیر ۶ برسد، درخواست کمک منطقی است. با این حال، نشانههای هشداردهنده مهمتری وجود دارد. مهمترین آنها افکار خودکشی است، حتی اگر شامل یک برنامه خاص نباشند. علاوه بر این، ناپایداری روانی: آرام شدن غیرممکن است، یافتن علت این تأثیر غیرممکن است؛ و همچنین نفرت از خود و بیتفاوتی نسبت به کودک، زمانی که ارتباط با او به عملکردهای اساسی - تغذیه و خواباندن - کاهش مییابد.»
مراقبت از زن پس از زایمان و نظارت دقیق بر وضعیت او بسیار مهم است. جامعه وقتی دختری وظیفه مراقبت از کودک را انجام میدهد و بدرفتاری نمیکند، احساس راحتی میکند. با این حال، افسردگی انتخاب ما نیست. این متخصص در پایان گفت: «این اتفاق میتواند به سادگی رخ دهد و خطرات جدی برای سلامت مادر و کل خانواده به همراه داشته باشد.»
پیش از این، یک متخصص زنان و زایمان، خطرناکترین دوره بارداری را نام برده بود.