به گزارش مجله خبری نگار، ۳۰ تیر سالروز قیام تاریخی ملت_ایران با حکم آیتالله_کاشانی در حمایت از نخست وزیری مصدق و در مقابل توطئههای نیروهای استعماری و رژیم پهلوی است.
به همین مناسبت در این یادداشت ابعاد مختلف موضوع اثرگذاری آیتالله کاشانی در جنبش ملی_شدن صنعت نفت و تحلیل تاریخی رهبر معظم انقلاب دربارهی نقش بیبدیل روحانیت در جنبشهای تاریخی ایران معاصر را براساس بیانات ایشان بازخوانی میکند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره تاثیرات آیتالله کاشانی به عنوان یک عالم دینی در وقایع سیاسی تاریخی به ویژه ملی شدن صنعت نفت سخن گفتهاند.
با دقت در حرکتی همچون جنبش ملی شدن صنعت نفت میتوان به روشنی دریافت که در عقبهی یک حرکت عمیق ملی و مذهبی بر ضد استعمارگران یک عالم دینی قرار داشت که با تزریق آگاهی به مردم توانست یک موج سیاسی ایجاد کرده و با پشتیبانی از دکتر مصدق برگ زرینی در تاریخ ایران به یادگار بگذارد.
بنابر بیانات رهبر انقلاب مرحوم آیتالله کاشانی به عنوان نماینده مردم تهران و رئیس مجلس آن روز، پشتیبان طرح ملی شدن صنعت نفت بود. نمایندگان مرحوم آیةالله کاشانی به سرتاسر کشور مسافرت میکردند و مردم را نسبت به امور آگاه میکردند: «من خودم آن وقت نوجوان بودم. نماینده مرحوم آیتالله کاشانی به مشهد آمد و منبر رفت. او چنان دلهای مردم را مثل مغناطیس به خود جذب میکرد که هیچ عامل دیگری نمیتوانست جای این حرکت را بگیرد؛ و به این ترتیب در سال ۱۳۲۹ شمسی - یعنی پنجاه و یک سال قبل که شروع نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران است - مردم طرفدار ملی شدن صنعت نفت ایران شدند و علیرغم اینکه محمدرضا موافق نخستوزیری مصدّق نبود، به پشتیبانی حمایت مردمی، مصدّق نخستوزیر شد.
اگر مرحوم آیتالله کاشانی این حمایت عظیم مردمی را برای مصدّق به وجود نمیآورد، او نخستوزیر نمیشد. بعد در سال ۱۳۳۱ که ضدّ حمله دربار علیه مصدّق شروع شد و او از نخستوزیری برکنار گردید، فقط یک عامل توانست مجدّداً قدرت را به مصدّق برگرداند و او مرحوم آیتالله کاشانی بود.» (۱۳۸۰/۰۸/۲۰)
ایشان در جای دیگری نیز بر اثرگذاری جدی و بیبدیل این عالم_شیعی بر جنبش ملی شدن صنعت نفت تأکید میکنند: «آیتاللَّه کاشانی کسی است که اگر او نبود، نهضت ملی شدن صنعت نفت یقیناً در این کشور به وقوع نمیپیوست. من به جوانان عرض میکنم، با تاریخ گذشتهی نزدیک کشورتان آشنا شوید؛ چون یکی از راههای فریب و اغواگری، #تحریف_تاریخ است که امروز متأسفانه این کار بهوفور صورت میگیرد.
مرحوم کاشانی کسی است که به کمک او دکتر مصدّق و دیگر سرانِ نهضت ملی شدن صنعت نفت توانستند حمایت مردم را به این حرکت جلب کنند؛ والاّ حمایت مردم جلب نمیشد. کسی مصدّق را نمیشناخت؛ کسی معنای ملی شدن صنعت نفت را نمیدانست؛ تودههای عظیم مردم که رأی و حضور و اقدام آنها در تحوّلات اجتماعی تعیین کننده است، در جریان وارد نبودند و برای آنها توضیح داده نشده بود. دستگاه دربار که مخالفت چیزفهمیِ مردم بود، خودش هم عامل دست انگلیسیها بود.
روشنفکران و سیاسیّونی که جهت حرکتشان این بود، وسیله و راهی نداشتند و مردم به آنها اعتماد نمیکردند. مرحوم آیتاللَّه کاشانی وارد میدان شد. سابقهی این مرد را، علما میشناختند و مردم ایران هم به او ارادت داشتند. او کسی بود که به وسیلهی قشون غاصبِ مداخلهگرِ انگلیس در ایران، از کشور تبعید شده بود.» (۱۳۸۰/۰۸/۲۰)
رهبر انقلاب درباره چگونگی حضور مصدق به عنوان نخست وزیر نیز تاریخ را اینگونه را میکنند: «وقتی شاه، قوامالسلطنه را به جای مصدّق به نخستوزیری انتخاب کرد، مرحوم آیتاللَّه کاشانی در مقابل قوامالسلطنه اعلامیه داد؛ مردم کفن پوشیدند و در تهران و شهرهای دیگر به خیابانها آمدند؛ لذا قوامالسلطنه سه روز بیشتر نتوانست به عنوان نخستوزیر بماند. اصلاً مگر میشد در مقابل امواج عظیم مردم که آیتاللَّه کاشانی راه انداخته بود، مقاومت کرد؟ لذا قوامالسلطنه کنار رفت و دوباره مصدّق بر سرِ کار آمد.
انگلیسیها نفت ایران را ملک_شخصی خود به حساب آورده بودند و دهها سال استفادهی غاصبانه میکردند و مال ملت ایران را تقریباً مفتِ مفت میبردند و دربار سلطنت هم برای اینکه چهار روز بیشتر به حکومت ننگین خود ادامه دهد، با انگلیسیها همکاری میکرد. اما این بساط را نهضت ملی شدن صنعت نفت به هم زد، که عامل و سرچشمهی اصلی جوشش در این نهضت، همین مرد بزرگ و شجاع بود: مرحوم آیتاللَّه سید ابوالقاسم کاشانی.» (۱۳۸۰/۰۸/۲۰)
با این نگاه است که میتوان نقش بنیادین روحانیت در آگاه سازی مردم خصوصا در مقاطع تعیینکننده و حساس تاریخ ایران از جمله، نهضت تنباکو، انقلاب مشروطه، ملی شدن صنعت نفت و در ادامه مسیر آن انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) را به روشنی فهم کرد.
رهبر انقلاب دربارهی این هدایتگری و نقشآفرینی روحانیت در ایران اسلامی بر نقش علما در بسیج_سیاسی مردم ایران تأکید میکنند: «هیچ کانون و مرکزی در ایران وجود نداشت که بتواند ملت را بسیج کند؛ مگر روحانیت و پرچمداران دین، با شعار دین. در کشور ما این یک تجربهی طولانی است؛ اینها را باید با چشم دقّت نگاه کرد. در قضیهی مشروطه اگر علما نبودند، مشروطیت به وجود نمیآمد و به پیروزی نمیرسید. وقتی هم که غربزدهها و نوچههای انگلیسی در ایران، علمای دین و شعارهای دینی را کنار زدند، باز استبداد و تسلّط و نفوذ خارجی مسلّط شد. در نهضت ملی شدن صنعت نفت هم همینطور بود.
تا وقتی روحانیت وسط میدان بود - که مرحوم آیتاللَّه کاشانی یکی از اصلیترین محورهای این مبارزه بود - ملت در میدان حضور داشت؛ اما وقتی با سوء رفتارها، کجسلیقگیها و انحصارطلبیها، دستِ روحانیِ روشنفکر و آگاه و شجاعی مثل مرحوم کاشانی کوتاه شد، ملت هم کنار کشید و رؤسای دولت نهضت ملی تنها ماندند» ۱۳۸۱/۰۳/۱۴
و تصریح میکنند که: «در ایران همیشه ملت با ندای دین به میدان آمده است؛ عدالت را در سایهی دین دیده است؛ به خاطر اعتماد به روحانیت، هر جایی که آنها پیشگام در تحوّلی شدهاند، آنها را تنها نگذاشته است؛ بنابراین وقتی امام بزرگوار ما به عنوان یک مرجع، یک عالِم دین و یک انسان آزمایششدهی پاک و صدیق، با آن عزم راسخ وارد میدان شد و روحانیت پشت سر او وارد میدان شدند، همهی ملت به میدان کشیده شدند و دشمن دیگر نتوانست مقاومت کند. آن روز، حضور ملت توانست ریشهی استبداد را از این کشور بکَند.» ۱۳۸۱/۰۳/۱۴
چرا جوانان باید تاریخ بدانند؟
با مرور این تجربیات تاریخی گرانبها است که رهبر معظم انقلاب همه به ویژه جوانان را به مطالعات تاریخی و آگاهی دقیق و جامع از تحولات تاریخی توصیه میکنند. بصیرت سیاسی و تاریخی مردم ایران در کنار رهبری عظیم امام خمینی (ره) بود که باعث پیروزی انقلاب اسلامی ایران با آن عظمت شد.
از این جهت رهبر انقلاب اسلامی با توصیه به جوانان میفرمایند: «من از اینکه میبینم جوانان ما از این قضایا بیاطّلاعند، رنج میبرم. همیشه اطّلاع از آنچه که دشمن در گذشته عمل کرده است، موجب میشود که انسان ترفندهای دشمن را در زمان خودش هم بداند.» ۱۳۸۰/۰۸/۲۰
همین آگاهی از تاریخ و بالا بودن سطح دانش و فهم سیاسی مردم ایران بود که باعث شد در انقلاب اسلامی دسیسههای دشمن به ثمر نرسد.
رهبر معظم انقلاب درباره علل پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی با اشاره تاریخی به وقایع تلخ و شیرین گذشته میفرمایند: «مردم و جوانان ما نگذاشتند فرمول قدیمی دشمن، در انقلاب اسلامی تحقّق پیدا کند. این فرمول چیست؟ قدم اوّل، جدایی دستگاه سیاست و نهضت از دین و روحانیت است. قدم دوم، مأیوس شدن مردم از تحوّلی که به وجود آمده است؛ مثل مشروطیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت. مأیوس شدن مردم موجب میشود که در صحنه حضور نداشته باشند. قدم سوم، در غیاب مردم، پدید آمدن یک دیکتاتوری ظالمانه و بیرحم و در مشت دشمن و استکبار و استعمار قرار گرفتن است. در تحوّلاتی که دین نقشی نداشته است، راحت توانستهاند این فرمول را پیاده کنند: مردم را مأیوس کنند؛ آنها را از صحنه دور کنند؛ در غیاب آنها هر کاری که میخواهند بکنند و عوامل مورد نظر خود را سر کار بیاورند. در ایرانِ پس از انقلاب اسلامی نتوانستند این کار را بکنند؛ نتوانستند عنصر_دین را از اساس حکومت جمهوری_اسلامی و نقلاب_اسلامی جدا کنند؛ نتوانستند مردم را مأیوس کنند؛ مردم در صحنه ماندند و تا مردم در صحنه هستند، دشمن مجال هیچ تحرّک واقعی و حقیقی را در کشور ما ندارد.» ۱۳۸۰/۰۸/۲۰