به گزارش مجله خبری نگار، معلمی در کلاس درساتیسم، یعنی آموزش همراه با تکرار مکررات؛ معلم تلاش میکند تا هر آنچه را دارد بیاموزد، اما کودک تنها میتواند بخش کوتاهی از آن پیامهای رمزدار معلم را فرا بگیرد، سر و صدا در کلاس بسیار است، کلاسها اغلب یک یا نهایتاً دو دانشآموز دارند و هیچ کلاسی را بیشتر از این تعداد نمیتوانید پیدا کنید.
کودکان مبتلا به اختلالاتیسم از زندگی در جمع گریزانند، فعالیتهای اجتماعی را نمیپسندند و حضور افراد غریبه در جمع آنها، به مانند سِیلی که تا چند لحظه دیگر زندگیاشان را نابود میکند؛ این کودکان را را سراسیمه و مضطرب میکند.
کودکان مبتلا به طیفاتیسم رفتارهای متنوع و گوناگونی دارند، یکی مدام سر و صدا میکند و گوشهای خود را میگیرد، آن دیگری هم ترس از نور دارد و از جمع هراسان؛ و کودکان دیگری هم علاقهمند به یک کاراکتر یا شی خاص که میخواهند آن را برای خود داشته باشند.
اغلب این کودکان ترس از ارتفاع ندارند، معنای خطر را نمیدانند و ممکن است در یک لحظه خود را جلوی یک خودرو بیاندازند، از این رو نیازمند یاورانی همیشگی هستند به نام پدر و مادر. همین است که زندگی با کودکان طیفاتیسم قصهای هزار و یک شب را برای والدین آنها رقم میزند و اغلب زندگی سخت و طاقت فرسایی دارند. کار و تحصیل این کودکان هم به گونهای دیگر است. این دانشآموزان اغلب در مدارسی تحصیل میکنند که به طور تخصصی در حوزه اختلالاتیسم فعال نیستند!
یکی از مدارسی که در تهران به طور تخصصی در حوزهاتیسم فعال است، مدرسه دخترانهاتیسم راد است، مدرسهای در منطقه ۱۴ تهران که با همت بانویی خَیر با ۱۶کلاسی درسی ویژه کودکان دارای اختلالاتیسم ساخته شده است.
مدرسه در کوچهای تقریباً باریک و کوچک احداث شده، مدرسهای خیرساز که آن را به نیت کودکاناتیسم ساختهاند؛ قرار شد تا با معلمان این مدرسه گپ و گفتی بزنیم، به ابتدای کوچه که رسیدیم مدرسه را میتوانستیم ببینیم، ساختمانی چند طبقه با نمایی آجری که تازگی آن بیشتر از ساختمانهای دیگر به چشم میخورد.
والدین خانواده هایاتیسم به استقبال کودکانشان نیامده بودند، بلکه آنها تا پایان، همراه این کودکان و چشم انتظار باز شدن درب مدرسه برای همراهی با کودکانشان هستند، ترس را میتوانستیم از چهره آنها ببینیم، اغلب این خانوادهها این اختلال فرزندانشان را از همسالان و حتی نزدیکترین بستگان خود پنهان کردهاند، اختلالی که براساس آن کودکان بعضاً ظاهری آرام و حتی عادی دارند، اما به یکباره میتوانند دچار چالش شوند و آزار ببینند.
کودکاناتیسم از زندگی در جمع گریزانند، طریقه نشستن آنها در کلاس درس، پشت به پشت هم با آموزشهای جداگانه و هر کدام با مفاهیمی تازهتر، و معلم باید آموزههای خود را هر روز به روزتر کند تا بتواند رفتاری مناسب با آن کودک دارای اختلالاتیسم از خود بروز دهد.
با عبور از چند کلاس درس، برخی از ویژگیهای این دانشآموزان دارای اختلال اتسیم برایمان تداعی میشود، خانم مهاآور معلم یکی از کلاسهای درس آمادگی تکمیلی این کودکان است، او به خبرنگار ما میگوید: باید برای آموزش از روشهای خاص استفاده کنیم، این کودکان مشکلات حسی و عدم تمرکز دارند و از این رو باید هر کدام آموزشهای انفرادی ببینند.
خانم رجایی مدیر مدرسه راد اتیسم است، او میگوید: اغلب بچههای دارای این اختلال کلام ندارند؛ بازخوردی از آنها نمیگیریم و همین روند فعالیت اغلب معلمان را فرسایشی کرده و انگیزه آنها را کاهش میدهد.
به گفته او برخی از معلمان در کلاسهای درسی آسیبهای جسمی هم میبینند، اما حاضر نیستند همین آسیب دیدگی را به خانوادههای کودکان اطلاع دهند تا مبادا این مادران غصه بیشتری را متحمل شوند.
خانم رجایی این را هم گفت که معلمان مدارس عادی شاید یک یا دو بار مجبور شوند موضوعی درسی را باز توضیح دهند، اما اینجا کلاس درس کلیشهها است و همین شاید ساعتها و روزها از وقت معلمان را میگیرد تا موضوعی ملکه ذهن این کودکان شود.
در لابه لای صحبتها با مدیر مدرسه، یک موضوع بیشتر از همه چیز ذهن ما را به خود معطوف کرد، «تشنج کودکان دارای اختلال اتسیم»، بیماری که میتواند یک شبه هر آنچه کودکان فرا گرفتهاند را برای همیشه از ذهن آنها پاک کند و این هم دردی که همیشه خاطر این معلمان را آزار میدهد!
همین طور که در کلاسهای درسی مدرسه اتسیم راد قدم میزدیم به یک تابلویی که در راهروی اصلی این مدرسه نصب شده بود برخوردیم، تابلویی چندحسی که مفهوم تلاش را میرساند، رنگ زندگی بخشیدن به کودکان و تلاش معلم برای حیات دوباره این آنها؛ تابلوهایی از کلیشههای دوست داشتنی برای کودکان اتسیم، مفهومی که میتواند به فرایند یادگیری و تقویت حواس پنچگانه آنها کمک کند.
مدیر مدرسه به ما میگوید: رنگ آرام بخش در کودکان طیف اتسیم، تمهای طوسی و یاسی رنگ است و تلاش میکنیم تابلوها بسیار خلوت باشند تا واکنشهای حواس ۵گانه این کودکان بهاشیا اطراف برانگیخته شود.
بسیاری از این کودکان اجابت مزاج ندارند، همین دلیلی است تا مادر یاران مدرسه آنها را همراهی کنند و مشکلی برای آنها ایجاد نشود.
رجایی مدیر این مدرسه اتسیم از نبود مدرسه تخصصی برای طیفاتیسم انتقاد میکند و عنوان میکند: شهر تهران تنها یک مدرسه ویژه دختران اتسیم دارد، تعداد این مدارس کافی نیست و دختران مجبورند اغلب به مدارسی بروند که در زمینه هایاتیسم فعالیت میکنند و در نتیجه آموزشهای لازم را نمیبینند.
یکی از ویژگیهای مدارس ویژه طیف اتسیم توجه به اصل مناسبسازی است، قانونی که در ماده ۶ قانون حمایت از افراد دارای معلولیت به آن توجه ویژهای شده است. براساس این قانون، دستگاهها لازم است نسبت به مناسبسازی ساختمان و امکان اقدام کنند.
با توجه به ویژگیهای فیزیولوژی افراد دارای اختلال اتسیم، نباید این افراد در ساختمانهای چند طبقه بدون محافظ قرار بگیرند، موضوعی که مورد توجه مدیر مدرسهاتیسم راد هم قرار دارد.
او میگوید: این کودکان ترس از ارتفاع ندارند و اغلب باید معلمان به طور همیشگی در مدارس مراقب آنها باشند.
این مدرسه یک دختر بازیگوش هم داشت، «آیناز» دختری که علاقه خاصی به صدای چسبهای روی کاغذ دیواریها دارد و میخواهد با صدای آن التیامی به کلیشههای خود ببخشد. او تمام اسامی معلمان و دانشآموزان این مدرسه را که روی دیوار کلاسها نصب هستند را میکَند و با چسبهای آنها بازی میکند.
کودکان یا بزرگسالان طیفاتیسم به میهمانیهای خانوادگی نمیروند، آنها به صدا، نور و میهمانان آن خانه هم حساسند و میتواند این کودکان را به هم ریخته کند. به همین دلیل خانواده این کودکان به هیچ میهمانی نمیروند و مجبورند ساعتها و روزها با کودکان همراه شوند.
در ادامه حضورمان در مدرسه اتسیم به یکی از کلاسهای پرحاشیه این مدرسه رفتیم؛ کلاسی معروف به شرهای این مدرسه؛ کلاسی که معلم آن «فریده فاضل نیا» است، دختری جوان که مادرانه در کنار کودکان ایستاده. انگشتان دستش را به نشانه توجه به ما نشان داد، انگشتی که به تازگی از سوی یکی از کودکان شکسته و کمی درد دارد.
معلم این مدرسه یک روز سخت و دشوار این مدرسه روایت کرد؛ روزی که تماماشیا کلاس بر سر او آوار شدند؛ «دانشآموزان این کلاس شرایط نسبتاً حساستری نسبت به سایر کلاسها دارند، یک روز یکی از دانشآموزان کتابی را به سمتم پرتاب کرد و گوشه چشمم آسیب دید، در آن حین بود که دو دانشآموز دیگر شروع به پرتاب کردناشیا دیگر به سمت من کردند و یکی از انگشتان دستم شکست؛ آن چنان یکی از کودکان به هم ریخته بود که هیچ کسی حریف او نمیشد. به همین خاطر است که در این کلاس درس هر کدام از دانشآموزان روی یک میز باید باشند؛ پشت به پشت هم و با تمرینهای انفرادی که مبادا با دیدن یکدیگر کلاس درس را به بریزند و آشفته شوند.»
خانم حق الهی هم معاون مدرسه است، او آن روز خوشحال بود که یکی از دانشآموزان پس از ۲ سال آموزش توانسته ارتباط چشمی بگیرد و وارد دنیای این کودکانه خود شود.
در پایان این بازدید چند ساعته؛ کم کم به ساعات پایانی کلاس درس نزدیک میشدیم؛ یکی از مادران که به نمایندگی از دیگر مادران کودکان این مدرسه آمده بود، برگهای شکایتآمیز روی میز مدیر گذاشت؛ خواست با ما گفتگو کند، اما نامش را نگفت، میخواهد محفوظ بماند تا مبادا کسی از ابتلای کودکش به اتسیم پی نبرد.
او میگوید: واکنش مردم و جامعه نسبت به کودکان، ما را آزار میدهد، جامعه باید کودکان دارای اختلال اتسیم را بپذیرد، در حالی که تنها نام این بیماری را شنیدهاند و همین شده تا ما روز به روز منزویتر شویم.
این مادر عنوان میکند که هزینههای کار درمانی، گفتار درمانی و... بسیار بالا بوده، اما به لطف انجمن اتسیم ایران این هزینه کمی کاسته شده و جای دارد بیمهها ما را بیشتر حمایت کنند.
وی در پایان این گفتگو از شهرداریها، سازمانها و نهادهای دولتی خواست تا مراکز، اماکن ورزشی و فرهنگی خود را در اختیار جامعه اتسیم قرار دهند تا به دور از هیاهوی جامعه، این خانواده با درد مشترک گردهم آیند.