به گزارش مجله خبری نگار،همهی ما به این موضوع واقف هستیم که اگر احساسات منفی وجود نداشته باشند، ما نمیتوانیم احساسات مثبت را درک کنیم. وقتی هیچ گاه غمگین و ناامید نشویم، چطور میتوانیم خوشحالی و امیدواری را درک کنیم. ما هیچ گاه حس آرامش را درک نخواهیم کرد، اگر هرگز اضطراب و خشم را تجربه نکرده باشیم؛ بنابراین احساسات منفی در زندگی همهی ما اجتناب ناپذیر هستند.
وقتی چیزی را میخواهید، ولی آن را به دست نمیآورید، ضمیر ناخودآگاه شما با احساس خشم واکنش نشان میدهد و سعی میکند همه چیزرا مجبور کند که طبق خواسته شما پیش برود. بنابراین، عصبانیت این توهم را ایجاد میکند که میتوانید کنترل موقعیت را دردست بگیرید.
خشم به شما کمک میکند تا دردرگیریها دست بالا را بگیرید و چه بسا گاهی به واسطه این عصبانیت مدافع حقوق خود نیزباشید. این احساس منفی تلاشی ناخودآگاه برای وادار کردن طرف مقابلتان به عقب نشینی دریک بحث است. به هرحال گاهی عصبانیت میتواند راهی برای مجبورکردن شما برای شروع کاری باشد.
دلخوری شکل ضعیفی از عصبانیت است. زمانی اتفاق میافتد که رفتار شخصی شما را تحریک میکند و شما را عصبانی میکند. وقتی ازکسی عصبانی میشوید، به این معنی است که اوآن طورکه شما میخواهید رفتارنمی کند و شما نمیتوانید آن را تغییردهید. درپشت تمام احساسات منفی ازجمله عصبانیت و دلخوری، تمایل پنهانی برای تحت کنترل گرفتن موقعیت وجود دارد. این بدان معناست که وقتی مشکلی پیش میآید وکنترل آن ازدست شما خارج میشود، قطعاً عصبانی میشوید.
اغلب ابراز نارضایتی شما از خود و دستاورد هایتان باعث غم و غصهی بی دلیل درزندگی میشود. برخی افراد براین باورند که اگر شغل، خانه، رابطه وحتی ظاهری متفاوت از آنچه دارند، داشته باشند، خوشحالتر و خوشبختتر خواهند بود. این درصورتی است که غم و اندوه مانع از لذت بردن شما ازهمهی چیزهای خوب درزندگی میشود.
گاهی افراد فقط در گذشته سیرمی کنند و فکرمی کنند که درآن زمان خیلی بهتر از حالا بوده اند، این خود نشان دهنده عدم رضایت این افراد از زندگی فعلی آن هاست.
وقتی خاطرات خوش گذشته را به یاد میآورید، حتی همین احساس نوستالژیک هم شکل دیگری ازغم واندوه است، در حالی که شما آن را یک احساس منفی نمیدانید.
اگر اغلب احساس غمگینی و دلتنگی میکنید، حتماً شما در زندگی خود به تغییراتی نیاز دارید. ممکن است هیچ پیشرفتی نداشته باشید و در زندگی درجا زده باشید؛ اینها ممکن است ناشی از یک یا چند انتخاب اشتباه در زندگیتان باشد.
احساس گناه نوعی خود تنبیهی است. احساس گناه یک احساس بسیار مخرب است که البته نشان میدهد باید در خود تغییر ایجاد کنید. اول از همه، شما باید بفهمید که این احساس از کجا آمده است؛ آیا این فقط محصول تفکر بیش از حد است که به سختگیری شما نسبت به خودتان مربوط میشود؟ یا واقعا کار بدی انجام داده اید؟ اگر این چنین است، پس باید علت اقدام خود را تجزیه و تحلیل کنید، خود را ببخشید و قول دهید که دیگر این اتفاق نخواهد افتاد.
همچنین اگر اقدامات اساسی برای رفع آسیب انجام دهید و از کسانی که به آنها توهین کرده اید و یا درحقشان کوتاهی کرده اید، عذرخواهی کنید، احساس بسیار بهتری خواهید داشت.
درمواردی نادرهم، احساس گناه شامل یک احساس برتری پنهان است که باعث میشود چیزی شبیه این فکررا داشته باشید: «من آنقدر تکامل یافته ام که نسبت به اشتباهاتم احساس بدی دارم». البته که این تفکرجای بحث فراوان دارد.
این احساسات منفی که دردنیای امروز بسیار رایج است، اغلب دردرون خود ماموریتی نهفته دارند که آن محافظت از شما درموقعیتهای خطرناک است. درواقع، همانطور که توسط یکی ازآخرین مطالعات نشان داده شده است، اضطراب نوعی حس ششم نجات بخش است.
ترس تصاویری از حوادث ناخوشایند و موانع غیر منتظره، شکستها و تصادفات ایجاد میکند. اما هدف اصلی آن ناراحت کردن شما نیست، بلکه کمک به شما است؛ هشدار دادن به شما در مورد خطر، نشان دادن وضعیت واقعی، نشان دادن مشکلات پنهان به طوری که شما برای مشکلات آماده باشید. باید حقیقت را دراین احساسات منفی دریافت کنید.
اگر بتوانید از این احساسات منفی به نفع خود استفاده کنید، آنها میتوانند شما را در حل خلاقانه مسائل تقویت کنند و البته شما را تشویق به حرکت و شروع دوباره کنند.
ناامیدی زمانی اتفاق میافتد که تلاشهای متعدد برای رسیدن به چیزی، نتایج مطلوب را به همراه نداشته باشند. این یک راه پنهان برای بهانه دادن به خود برای تسلیم شدن و دست کشیدن ازتلاشهای بیشتر برای موفقیت است.
دلسردی و ناامیدی همچنین ممکن است نشان دهندهی این باشد که باید مدتی از کار خود مرخصی بگیرید؛ شاید شما خیلی خسته هستید و نیاز به استراحت دارید و ذهن شما با این حس سعی دارد به شما اطلاع دهد.
بی تفاوتی شکلی پنهان از شورش علیه چیزی است. این حس اغلب درکسانی که قدرت یا توانایی عصیان آشکار را ندارند، دیده میشود. این یک روش منفعلانه و به شدت پرخاشگرانه برای ابراز اعتراض و مخالفت با چیزی است.
بی تفاوتی همچنین ممکن است راهی پنهان برای انتقال مسئولیت ازخود به شخص دیگری باشد. زمانی که شما از جریان زندگی خارج میشوید و از زیر بار مسئولیتها شانه خالی میکنید، اطرافیان دیگر نمیتوانند با شما به جایی و یا چیزی برسند؛ بنابراین آنها چارهای ندارند جزاینکه وظایف شما را برای انجام کارها به عهده بگیرند.
در مواردی نادرهم، بی تفاوتی روشی پرخاشگرانه برای ابراز خشم است، به این مفهوم که فرد خود را بی تفاوت جلوه میدهد تا طرف مقابل را تحت فشار قرار دهد.
نا امیدی از نارضایتی ناشی میشود؛ گاهی با موقعیتهایی روبرو میشوید که درآنها به آنچه میخواهید نمیرسید. گاهی هم ممکن است دیگران کاری را که شما میخواهید انجام ندهند، دراین صورت ممکن به ناامیدی مطلق برسید.
در هر صورت، معنای پنهان پشت احساس نا امیدی و سرخوردگی این است که شما نمیتوانید زندگی و مردم را آنگونه که هستند بپذیرید؛ بنابراین درنهایت از زندگی ناعادلانه و افرادی که انتظارات شما را برآورده نکرده اند احساس ناامیدی میکنید.
همانطور که دیدید، احساسات منفی معنایی بسیارعمیقتر از آنچه به نظرمی رسند دارند. اگرهمیشه دارای یک یا چندی ازاین احساسات هستید، بهترین کار این است که ابتدا خودتان را تجزیه وتحلیل کنید و سپس ریشههای پنهان این احساسات را پیدا کنید.
منبع:اینفو