به گزارش مجله خبری نگار/فرهیختگان: انیمیشن «سامورایی چشمآبی» که با تازگی از نتفلیکس پخش شده را میتوان در دو شکل بررسی کرد. اول، انیمیشنی اکشن و بهشدت بزرگسال که مملو از صحنههای خشن و جنسی است که شاید بتواند مخاطب سطحی خود را بهواسطه همین زیادهرویها و افراطیگریها به خود جلب کند، تا جایی که برآیند نقدها در سایت مشهور «راتن تومیتو» به این جمله ختم میشود که این اثر «از لحاظ بصری خیرهکننده و در عین توجه ماهرانه به شخصیت سامورایی چشمآبی یک انیمیشن ماجرایی است که استادانه رندر شده است.»
استادانه رندر شده و جلوههای بصری خیرهکننده دارد، همین! کسی از داستان و محتوا و آنچه این اثر ارائه میکند حرفی نزده. یعنی حتی منتقدان هالیووددوست هم میدانند و باور دارند که این اثر هیچکدام از این موارد را ندارد. انیمه ژاپنی سالها پیش تحتتاثیر آثار انیمیشن دیزنی شکل گرفت و رشد کرد و حالا تبدیل به یک الگو برای هالیوود شده است. موضوعی که بهشدت در انیمیشنهای جدید آمریکایی ملموس است.
حالا Blue spirit فرانسوی در تلاشی جدید سری انیمیشن سامورایی آبی را تولید کرده است. اگر برای شما سوال است که چه ارتباطی میان فرانسه و هالیوود وجود دارد فقط کافی است تا سری به وبسایت رسمی این استودیو بزنید تا در پیشانی سوابق این استودیو، سری انیمیشن «چی میشه اگر؟» را ببینید. سری انیمیشنی به سفارش استودیو مارول درباره ابرقهرمانان این مجموعه که خود زیرمجموعه استودیوی دیزنی است. خشونت داستان بهشدت افراطی است. دلیلی برای این صحنهها وجود ندارد و نمایش آن حالتی مازوخیسمی دارد. چیزی که در خیلی از آثار بهاصطلاح اکشن سالهای جدید در سینمای هالیوود و غرب شاهد آنها هستیم. اما موضوع وقتی شکل جالبتری به خود میگیرد که به این اثر با نگاهی تاریخی بنگریم. داستان در ژاپن و دوران «ادو» (۱۸۶۸-۱۶۰۳) میگذرد؛ جایی که شوگانسالاری «توکوگاوا» بهعنوان قدرت اول ژاپن حکمرانی میکرد و بهطور دقیقتر به اواخر حکومت «ایهنوبو توکوگاوا» و آغاز حکمرانی پسرش «ایهتسوگو» میپردازد.
دوران «ادو» دوران آرامش ژاپن پس از قرنها جنگ داخلی میان «دایمیوها» (جنگسالاران) و حاکمان منطقهای بود که بهوسیله «اودا نوبوناگا»، «تویوتومی هیدیوشی» و «ایهیاسو توکوگاوا» پایان یافت و ژاپن متحد شکل گرفت. این دوران که بخش عمده آن را «ساکوکو» یا انزوای ملی ژاپن تشکیل میداد، بهنوعی دوران رنسانس این کشور محسوب میشود که جریانهای فکری و اعتقادی در آن دارای گوناگونی و عمق زیادی در جامعه بودند و شاهد ظهور هنرمندانی مانند هوکوسای (خالق نقاشی مشهور موج بزرگ) هستیم که تاثیرات آنها هنوز هم نهتنها در ژاپن بلکه در سراسر جهان ملموس است.
اما سامورایی چشمآبی در اولین حرکت ژاپن آن دوران را عقبافتاده، تاریک و بیرحم معرفی میکند که تنها سمبل شهرهای آن خانههای فساد هستند و مردم (چه طبقه پایین و چه اشراف) کاری به جز لذتبردن ندارند! سامورایی به معنی سامورایی وجود ندارد و سراسر ژاپن تحت سلطه و نفوذ چهار اروپایی است که مخفیانه در حال دسیسهچینی هستند. سازندگان این سری تلاش کردهاند تا با استفاده از صحنههای جذاب انیمههای ژاپنی، آن را به انیمه نزدیک کرده و در سایه آن پنهان شوند، ولی زمانبندیها و نماها دارای اشکالاتی هستند که تنها میتوان آن را در انیمیشنهای کمدی مانند «راه جدید امپراتور» یافت. جایی که «کرانک» در پاسخ به اینکه چطور پس از سقوط در دره، زودتر از «کوزکو» و دوستش به آزمایشگاه رسیدهاند، تنها به دوربین نگاه میکند! داستان با سقوط یک شهابسنگ آغاز میشود و بیننده احساس میکند فلز این شهابسنگ قدرت یا خاصیت خاصی دارد یا توانایی ویژهای به قهرمان داستان میدهد اما...
قهرمان داستان دختری پسرپوش به نام «میزو» (به معنی آب در زبان ژاپنی) است که چشمانی آبی دارد. او دورگه است و میخواهد انتقام بگیرد. همین برای اینکه او قهرمانی آهنین باشد، کافی است. این موضوع که انیمیشن دنیای خیالی است که در آن هر چیزی ممکن است را همه قبول دارند، ولی جدیت و مصمم بودن میزو گاهی شکل کمدی به خود میگیرد. نیزه مچ پایش را سوراخ میکند، گلوله میخورد، شکمش با «تکوکاگی» (سلاح جنگی نینجاها) دریده میشود، با گردی توهمزا مسموم میشود و درنهایت مثل ترمیناتور از میان آوارها برمیخیزد و چند ساعت بعد انگار هیچ اتفاقی برای او نیفتاده، به انتقام گرفتن و کشتوکشتار ادامه میدهد. شاید بتوانیم تاثیر فراوان «جان ویک» را روی خلق این شخصیت حس کنیم، ولی بعضی اتفاقات و حوادث حتی برای «ویک» هم غیرممکن بود.
در کنار «میزو»، «رینگو» (به معنی سیب در زبان ژاپنی) بهعنوان شاگرد اجباری او را همراهی میکند. او که در راستای اجرای استانداردهای گلدرشت سینمای هالیوود، از ناحیه دو دست معلول است، ترکیب عجیبی از «شرک» و «پو» (پاندای کونگفو کار) را به خاطر میآورد! او کل فصل اول میزو را برای بهترین شدن همراهی میکند و درنهایت، خب هیچ اتفاقی برای او نمیافتد بهجز اینکه دو نفر را میکشد و سه روز را در میان زنان تنفروش میگذراند! او پدرش را ترک میکند، ولی مانند یک بچه پنج ساله هر لحظه یک تصمیم میگیرد.
فاجعه شخصیتپردازی داستان، «آکهمی» است. دختر حاکم منطقه که آزادی میخواهد، به دنبال عشق خود فرار میکند و وقتی به عشق خود میرسد، او را به اسم آزادی ترک کرده و خود را به قدرت میفروشد!
جالبترین جمله را او به معشوقش که مردی سامورایی و مبادیآداب به رسوم بوشیدو و سامورایی است، میگوید؛ هیچچیزی در شرافت نیست و باید آزاد و شاد بود. جالب اینجاست که سامورایی عاشقپیشه داستان کوچکترین حرفی نمیزند و به همین سادگی راه آنها از هم جدا میشود! همینقدر احمقانه و همینقدر سطحی و هالیوودی. به همین سادگی و با یک جمله، سنتی به قدمت بیش از شش قرن تحقیر و به ارزشهای آن توسط یک دختر مدرن و آزادیخواه توهین میشود، فقط به خاطر آنچه طی چند سال اخیر بهعنوان قدرت بخشیدن به دختران مطرح شده، با هر ارزشی روبهرو شده و آن را به چالش میکشد. دختری که به نام عشق، در آغوش کسی که نشانه قدرت بود تلاش میکرد و ناگهان با چشیدن طعم قدرت، خود را به شکلی آرمانی و آزادانه به آن فروخت و تمام آموزشهایی که مربیش به او داده بود را به سادگی فراموش کرد.
اما قهرمان آرمانخواه داستان که چیزی جز انتقام نمیبیند ناگهان با اولین شکست متحول شده و رویهای جدید را پیش میگیرد. اینکه چرا قهرمان داستان باید یک دورگه با چهرهای کاملا غیرژاپنی باشد که تلاش دارد تا الگوی سنتی و کهن دوران و سرزمینش را تغییر دهد و اینکه چرا این دورگه هیچ تعلق خاطری به سرزمین مادری خود ندارد و هیچجایی از داستان، خود را یک ژاپنی که حق زندگیکردن در آن را دارد، نمیداند سوالاتی هستند که باید تولیدکنندگان اثر به آن پاسخ دهند؛ هرچند با کمی توجه به تاکید بر رنگ چشم او، تمایز و قدرت غیرژاپنیها و نیاز شدید جوامع به تخریب فرهنگهای کهنشان، میتوان پاسخ این موضوع را یافت.
از نکات جالب انیمیشن سامورایی چشمآبی آنجاست که نه قهرمان داستان خود را یک سامورایی میداند، نه در طول داستان بیننده شاهد نمایش ارزشها و باورهای ساموراییهاست و نه تصویر محترمی از آنها نمایش داده میشود. در این داستان تمام ساموراییها مردانی هوسران، بیهدف، خشن و جنایتکار هستند، درحالیکه با کمی تحقیق درباره آنها به شاعران، هنرمندان و فیلسوفانی در تاریخ ژاپن در دوران «ادو»، «سنگوکو»، «موراماچی» و «کاماکورا» میرسیم که در اصل سامورایی بودهاند. در پایان تنها میتوان این انیمیشن را یک اثر بهشدت سطحی درباره تاریخ، رویدادها و سنتهای ژاپنی دانست که تنها برای مخاطب سطحیپسندی مانند طرفداران فیلم «۳۰۰» و «اسکندر» جذاب باشد.
منبع: فرهیختگان-شروین فضلعلیزاده، منتقد انیمیشن