به گزارش مجله خبری نگار/فرهیختگان: تاریخچه ایده ۲ دولتی به کجا باز میگردد؟ ایده ۲ دولتی ابتکاری نیست. یعنی ایدهای است که از همان ابتدای موجودیت اسرائیل یا همان زمان اعلامیه تقسیم اعلام شد. یعنی فلسطین را به ۲ دولت تقسیم کردند. ایده دولت عبری و عربی برای سال ۱۹۴۸ است؛ لذا اصرار طیفی که طرفدار این راهحل هستند این است که به همان نقطهای که قرار بود باشد، برگردیم که یعنی همان تقسیم فلسطین به دو قسمت است. اوج اختلاف ۲ دولت به ماجرای اسلو برمیگردد.
در توافق اسلو در سال ۱۹۹۳ اسرائیلیها به طرف فلسطینی که جنبش فتح بود قول دادند که ما به سمت مسیر ۲ دولتی میرویم. برای همین در ابتدا یک شبهحکومت ایجاد کردند به نام تشکیلات خودگردان فلسطین که بعد از مذاکره و مشخص شدن مسائل دیگر از جمله پایتخت، مرزهای دقیق، بحث آوارگان و برگشت آنها، قرار شد دولت فلسطین در برخی مناطق تشکیل شود. آن موقع هم مرزهای جدیدی قرار شد ایجاد شود که تقریبا آن مرز ۵۰-۵۰ سابق به ۷۰-۳۰ رسیده بود. ۷۰ درصد به اسرائیل رسید و آن ۳۰ درصد هم در اختیار نوار غزه و کرانه باختری قرار گرفت.
بعد از این دوران راهحل ۲ دولتی بسیار مطرح بود، اما اسرائیلیها مسیری را رفتند که خود «یاسر عرفات» از این قضیه برگشت و گفت قرار نیست ۲ دولتی تحقق پیدا کند و اسرائیلیها در حال شهرکسازی هستند و مهاجران را به منطقه میکشانند. تا اینکه در ۲۰۰۲ و در اوج داستانهای انتفاضه که عرفات هم تغییر مسیر داده بود، گفتگو را منع کرد و دنبال تقویت گروههای مبارز افتاد. اتحادیه عرب در آن برهه با رهبری عربستان یک طرحی را به نام «صلح عربی» مطرح کردند. چیزی که تحت عنوان صلح عربی چه در روزهای گذشته مطرح شده و چه در ادبیات کشورهای عربی به کرات میبینید مربوط به همین طرح صلح عربی سال ۲۰۰۲ است. این طرح بنمایه اصلیاش همان ۲ دولتی است که چیزهای اضافهتری مثل حق بازگشت آوارگان و تعیین مرزها را هم مطرح میکند. این طرح برای ۱۹۶۷ است. همه این حرفهای کشورهای عربی اشاره به همین طرح دارد.
تقریبا همه کشورهای اسلامی و عربی به جز جمهوری اسلامی ایران حرف از راهحل صلح عربی میزنند و این راهحل را هم یک راهحل ایدهآل میدانند. آنها صراحتا حرف از نابودی اسرائیل نمیزنند و میخواهند یک حاکمیت فلسطینی مشترک در غزه و کرانه باختری شکل بگیرد، آوارهها تعیینتکلیف شوند و حق بازگشت به آنها داده شود.
کشورهایی مثل سوریه، مصر و لبنان برایشان بهعنوان مقصد جایگزین مطرح میشود. اما مسالهای که وجود دارد امکان اجرای این طرح است. چون خودشان هم میدانند که این طرح در واقعیت غیرممکن شده است. چرا؟ به دلیل شهرکسازیهای سنگین اسرائیل در نواحی کرانه باختری. نهتنها در سال ۲۰۰۲ بلکه حتی در سال ۲۰۱۰ اگر حرف از ۲ دولت میزدیم نزدیک به ۲۰۰هزار یهودی در کرانه باختری حضور داشت. اما الان در سال ۲۰۲۳ بیش از ۷۰۰ هزار در کرانه باختری حضور دارد. این اختلاف را ببینید. یعنی در همین ۱۰ سال چقدر یهودیهای کرانه باختری جمعیتشان زیاد شده است.
الان کرانه باختری محل تشکیلات خودگردان نیست. بلکه شبهجزیرههایی از مناطق فلسطینینشین است. اصلا شکلگیری دولت فلسطینی در اینجا چطوری قرار است اتفاق بیفتد؟ مگر خروج کامل همه صهیونیستها از کرانه باختری اتفاق بیفتد که این موضوع غیرممکن است. حتی بایدن دو سال پیش درباره راهحل ۲ دولتی حرف زد، خودش در انتها تردید کرد و گفت هرچند راهحل ۲ دولتی روی زمین هر روز غیرممکنتر میشود. آقای عبدالفتاح سیسی به صراحت اعلام کرد که صهیونیستها دنبال این هستند که مردم نوار غزه به سمت مصر و صحرای سینا یا اردن مهاجرت کنند و غزه را خالی کنند و ما مخالفیم؛ و دقیقا این حرف در رفتار و گفتار صهیونیستها کاملا دیده میشود و دارد به سمتی میرود که دوباره دنبال کوچ اجباری فلسطینیان از غزه هستند و در کرانه باختری نیز دقیقا دنبال جایگزینی جمعیتی هستند.
طرح رفراندومی که ایران چندسال است مطرح میکند هدفش حل مساله در پازل تکدولتی است. یعنی فلسطین باید تکدولتی باشد با حق تعیین سرنوشت. حق تعیین سرنوشت یکی از موضوعات حقوقی بینالمللی جدی است که بارها در بیانیههای مختلف سازمان ملل و شورای امنیت دربارهاش حرف زدهاند. ما میگوییم با تکیه بر این بحث حقوقی اجازه بدهید خود فلسطینیان برای فلسطین تصمیم بگیرند، چون ماهیت اسرائیل را که ما نمیپذیریم. راهحل جمهوری اسلامی بهطور خلاصه این است که باید کار به جایی برسد که اسرائیلیها تن به اقدام بدهند تا تمامی اهل فلسطین تصمیم بگیرند.
ما هنوز در مرحله اجرا نیستیم. ما میخواهیم بدانیم نتیجهاش چه خواهد شد؟ چند نفر حق رای داشته باشند مهم است. درمورد شیوه ما تا اینجا بحثهایی مطرح کردیم که چه کسانی باشند و چگونه باشند، اما ایران میخواهد مسیری را نشان دهد که هم حقوقی باشد و هم ادبیات جهانی آن را بپسندد. اما مساله این است که ما تا الان توانستهایم این موضوع را در جهان مطرح کنیم و حداقل کاری کردهایم که کشورهای اسلامی بیایند در این ادبیات صحبت کنند و حالا نیاز است که جزئیات دقیقتری از این طرح مطرح شود. یک ایده خوب از جمهوری اسلامی است که در مباحث حقوق بین الملل هم میگنجد. ما نتوانستهایم این تعریف را دقیق پیشببریم و کاری کنیم که بقیه همراهی کنند و جزئیاتش دقیقتر مشخص شود، هرچند چند سال پیش در سازمان ملل هم به رای گذاشته شد، اما اینکه بتوانیم دیگران را هم همراه کنیم این اتفاق نیفتاده است. ما اگر بخواهیم دیگران را هم همراه کنیم باید خیلی اقدامات دیگر در حوزه دیپلماسی انجام دهیم.
زمانی که از مردم فلسطین صحبت میکنیم منظورمان جمعیت درون و جمعیت بیرون از فلسطین است. الان حدودا جمعیت فلسطینیان داخل و خارج برابر است. ۵۰ درصد از فلسطینیها ساکنند و نیم دیگرشان نیز ساکن کشورهای منطقه همچون اردن، سوریه و لبنان هستند. تا ابتدای سال جاری میلادی پنج میلیون و ۴۰۰ هزار نفر ساکن نوار غزه، کرانه باختری و قدس بودند و هفتمیلیون نفر دیگر در خارج از مرزهای فلسطین سکونت دارند. نزدیک ۱.۵ تا دومیلیون هم فلسطینیان ساکن سرزمینهای اشغالی هستند که اعراب اسرائیل خوانده میشوند و پاسپورت اسرائیلی دارند.
وقتی اینها را جمع میزنیم حدودا در کل سرزمین فلسطین ۷.۵ میلیون فلسطینی درکنار ۷.۵ میلیون یهودی زندگی میکنند. اما اگر بخواهیم اعراب ساکن اسرائیل را هم اسرائیلی حساب کنیم جمعیتش میشود حدود ۹ میلیون نفر که ادعای خود صهیونیستها نیز این است که ۹.۲ میلیون نفر جمعیت دارند. در این دعوای جمعیتی زمانی که نهادهای عربی میخواهند آمار ثبت کنند این جمعیت دومیلیون نفری را که ساکن شهرهایی همچون ناصره هستند نیز بهخاطر عرب بودنشان جز فلسطینیان حساب میکنند، لذا میتوانیم بگوییم جمعیت یهودیان و اعراب در عددی بین ۷ تا ۷.۵ میلیون نفر برابر است.
زمانی که به این آمارها نگاه میکنیم این مسائل پراهمیت را بهتر درک میکنیم که چرا رژیمصهیونیستی تلاش دارد یکمیلیون فلسطینی را مجبور به مهاجرت کند؟ چرا مهاجرت ۵۰ هزار یهودی از اوکراین به اسرائیل برایشان مهم است؟ چرا مساله مهاجرت برایشان ارزشمند و حاشیهساز است و به آن میپردازند؟ آنها میخواهند از نظر جمعیتی برتری پیدا کنند؛ چراکه فاکتور اثرگذاری برایشان محسوب میشود. آنها همین کار را دارند در کرانه باختری انجام میدهند. قبلا به ازای ۳.۵ میلیون فلسطینی در کرانه باختری ۲۰۰ هزار یهودی داشتیم و صهیونیستها این رقم را به یکمیلیون نفر نزدیک کردهاند. اشغالگری اسرائیل از ابتدا ابزاری برای پیشبرد سیاست تصرف اجتماعی بوده است. آنها تلاش دارند در شهر بیتالمقدس هم بافت جمعیتی را یهودینشین کنند. این نبرد جمعیتی جدا از پازل رفراندوم مساله بسیار مهمی است.
در مناطق مختلف حضور دارند، ولی نقطه کانونی جمعیت اعراب شهر ناصره است یا «اللد» شهری است که در آن تظاهرات اعراب شدت گرفت و حتی کنترل شهر از دست صهیونیستها خارج شد، لذا اعراب ساکن اسرائیل مسالهای خیلی جدی برای صهیونیستها محسوب میشود. آنها قبلا خیلی کمتر بودند، اما چون میزان رشد جمعیتشان نسبت به یهودیهای سکولار زیاد است حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد جمعیت اسرائیل را تشکیل میدهند و این یکی از چالشهای جدی صهیونیستهاست.