کد مطلب: ۴۵۳۲۴۰
۱۳ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۰:۲۷
نگین دو ساله است و والدینش در حال جدا شدن از هم هستند. آن‌ها همین حالا هم جدا از هم زندگی می‌کنند و به نوبت نگین را پیش خود نگه می‌دارند: یک هفته، پیش مادر و یک هفته، پیش پدر، چون والدینش می‌خواهند که او به یک اندازه حضور پدر و مادر را در کنار خود تجربه کند.

به گزارش مجله خبری نگار/همشهری: مادر نگین اغلب در خانه است و زمان زیادی را با نگین می‌گذراند، اما پدر او از صبح تا غروب مجبور است سر کار برود و در نتیجه نگین را پیش مادرش و گاهی هم خواهرش می‌گذارد، گاهی هم مجبور می‌شود او را با خود به سر کار ببرد و نگین را در مهد کودک محل کار خود بگذارد. نگین بیقرار است و شب‌ها راحت نمی‌خوابد، اغلب بداخلاق است و وقتی چیزی را می‌خواهد بلند جیغ می‌کشد.

پدر و مادرش هر کدام دیگری را مقصر بدرفتاری‌های نگین می‌دانند و هر دو سعی می‌کنند شرایط بهتری را برای نگین فراهم کنند تا شاید از دست جیغ‌های بلند و بداخلاقی‌ها و بدخوابی‌های شبانه او راحت شوند، اما هرچه تلاش می‌کنند بی‌فایده است و رفتار نگین هر روز بدتر می‌شود. علاوه بر همه مشکلاتی که باعث جدایی آن‌ها شده، دعوا بر سر رفتار‌های نگین و دیگری را مقصر دانستن، هر دو را کلافه کرده است.

وقتی اوضاع غیرقابل تحمل می‌شود

وقتی یک زوج تصمیم می‌گیرند از هم جدا شوند، یکی از نگرانی‌هایی که اغلب به سراغشان می‌آید، از دست دادن فرزندشان است. به طور معمول، هم پدر و هم مادر خواهان فرزند خود و توجه و علاقه کودکانه او هستند. هیچ‌کدام نمی‌خواهند که از وجود و تجربه فرزند خود محروم شوند. آن‌ها ناخواسته درگیر نوعی طناب‌کشی می‌شوند و هر کدام سعی می‌کند اوقات بیشتر و بهتری را با فرزندش سپری کند تا مبادا مرحله‌ای از رشد او را از دست بدهد یا به دلیل اختلافی که با همسر سابق خود دارند و مثلا اینکه روش او را نمی‌پسندند، سعی می‌کنند خودشان اصلاحات لازم را در زندگی فرزند خود به وجود بیاورند.

در نتیجه، یکی می‌کوشد آداب درست غذا خوردن را به کودک یاد بدهد و دیگری آن را بیخود و دست و پا گیر می‌داند و دوست دارد فرزندش راحت باشد. یکی با سختگیری کودک را تنبیه می‌کند و دیگری با انواع خوردنی‌ها می‌خواهد دلش را به دست بیاورد. خودتان را بگذارید جای کودک نوپایی که چیز زیادی در مورد دنیایی که در آن قرار گرفته نمی‌داند و تازه قرار است قوانین زندگی کردن را یاد بگیرد.

چه نتیجه‌ای می‌توانید از این همه رفتار متفاوت و کشمکش بگیرید؟ وقتی دو نفر که شما بیش از همه دوستشان دارید و تنها به آن‌ها تکیه دارید، این همه متفاوت رفتار می‌کنند، گیج و کلافه نمی‌شوید؟ کودک در آن سن نمی‌تواند گیجی و خستگی خود را بیان کند و کلافگی خود را با بیقراری نشان می‌دهد. او نمی‌داند بالاخره چه کاری باید انجام بدهد، برنامه مشخصی ندارد و همین او را مضطرب می‌کند.

البته در خانواده‌هایی که والدین با هم زندگی می‌کنند هم چنین اختلاف‌نظر‌های تربیتی‌ای وجود دارد و فرزند خانواده از ناهماهنگی آسیب می‌بیند، اما در موارد جدایی‌ای که والدین در دو خانه مجزا زندگی می‌کنند، این اختلاف‌ها می‌تواند به معنای به هم خوردن کل برنامه روزمره کودک و آشفتگی بیشتر او باشد؛ به‌خصوص اینکه طناب‌کشی برای جلب محبت کودک بیشتر به چشم می‌آید.

نکته بسیار مهم این است که کودکان در این سن به ثبات در برنامه روزانه خود نیاز دارند. ساعت خواب، غذا خوردن و حمام گرفتن باید مشخص باشد و هر چه بی‌نظمی در برنامه روزمره کمتر باشد، او این دوران را راحت‌تر سپری می‌کند و احساس امنیت بیشتری می‌کند. در نتیجه، هر چقدر هم که با هم اختلاف دارید، برای اینکه به کودک خود آسیب نزنید، در مورد یک برنامه به توافق برسید و همان را اجرا کنید؛ حتی اگر با همه برنامه موافق نیستید، برای فرزندتان آن را انجام دهید.

به‌علاوه، اگر خودتان زمان کافی برای اجرای همه برنامه ندارید، مطمئن شوید فرزندتان را به کسی می‌سپارید که برنامه را به دقت انجام می‌دهد.

سعی کنید تا حد امکان فرزندتان مراقب ثابتی داشته باشد و اگر قرار است هم پیش مادر و هم پیش پدر برود، در هر خانه تخت، صندلی و وسائل مشخصی برای خودش داشته باشد.

او را هر روز به خانه یکی از بستگان نفرستید و در نهایت برای او یک پرستار ثابت بگیرید. بهتر است با هم زمانی را بگذارید و بر سر این برنامه به توافق برسید. سعی کنید موضوع این توافق را از سایر مشاجرات خود جدا نگه دارید.

شاید شما به عنوان زن و شوهر نتوانید با هم زندگی کنید و به توافق برسید، اما تا آخر عمر مادر و پدر فرزندتان خواهید ماند و باید به خاطر او، به برنامه‌ای منظم و هماهنگ برسید. ناهماهنگی شما و همسرتان در برنامه‌ریزی برای فرزندان است که به آن‌ها آسیبی جدی وارد می‌کند، نه بد بودن یکی از برنامه‌ها به تنهایی. پس به نفع اوست که در مواردی کوتاه بیایید و برنامه همسرتان را بپذیرید. بهتراست این برنامه توافقی را مکتوب نگه دارید.

اقداماتی که هنگام طلاق برای فرزند کوچک خود باید انجام دهید

زمان دیدار با فرزندی که با شما زندگی نمی‌کند

معمولا در نهایت قرار بر این می‌شود که کودک با یکی از والدین زندگی کند و در زمان‌های مشخصی، والد دیگر را ببیند. در دوران نوپایی، کودک از ملاقات مستمر و کوتاه بیشتر سود می‌برد تا ملاقات دیر به دیر، اما طولانی. اگر بتوانید هر روز سهمی در برنامه روزمره او داشته باشید بهترین حالت است؛ مثلا هر روز او را به کلاسش برسانید یا اینکه هر روز با او عصرانه بخورید. در غیر این صورت، بهتر است هر دو، سه روز یک بار چند ساعت با او باشید، به جای اینکه مثلا هر ۱۵ روز یک بار، سه روز کامل را با او بگذرانید.

سعی کنید راه‌های مختلف و خلاقانه‌ای بیابید که از طریق آن‌ها بتوانید سهمی در زندگی روزمره کودک خود داشته باشید؛ هر قدر هم این سهم کم باشد، باعث می‌شود کودک شما احساس کند شما حضور دارید، او را دوست دارید و برایش ارزش قائل هستید. وقتی سن فرزندتان از یک سالگی می‌گذرد، هر شب به او تلفن بزنید و بگویید «شب بخیر عزیزم؛ دوستت دارم.» همین! اگر او گوشی را نگه نمی‌دارد یا بلد نیست طولانی مکالمه کند یا مثلا گوشی را رها می‌کند، ناراحت نشوید. درست است که او هنوز بلد نیست به خوبی از تلفن استفاده کند، اما از شنیدن صدای شما آن هم هر شب و با کلمات محبت‌آمیز لذت می‌برد و در ذهنش باقی می‌ماند.

دائم نگران این نباشید که، چون او پیش شما نیست دارید دوران خاصی از رشد او را از دست می‌دهید. مثلا تجربیاتی را از دست می‌دهید که هرگز مانند آن را نخواهید داشت. یادتان باشد حتی در خانواده‌هایی که والدین از هم جدا نمی‌شوند، معمولا یکی از والدین ارتباط بیشتری با کودک دارد و زمان بیشتری را با او سپری می‌کند و والد دیگر کمتر در جریان همه مسائل مربوط به کودک است و در نتیجه ناظر تجربیات کمتری هم است.

سعی کنید زمانی را که قرار است با کودک خود سپری کنید، ساده و سبک بگیرید و برنامه‌های سنگینی برای آن نچینید. آن زمان را برای خود و فرزندتان بگذارید و زیاد بقیه را وارد آن نکنید تا فرزندتان مجبور نشود آن زمان کوتاه را بین شما و دیگران تقسیم کند؛ مثلا اگر در این هفته تنها یک روز دارید که با فرزندتان بگذرانید، افراد فامیل را دعوت نکنید و اجازه بدهید این زمان فقط مال شما دو نفر باشید.

به‌علاوه درست است که رفتن به سینما و شهربازی و مانند آن خوب و هیجان‌انگیز است، اما می‌توانید برنامه‌های دیگری مانند لگوبازی کردن روی زمین، کاشتن گل، درست کردن یک کیک یا مانند آن را در برنامه خود قرار بدهید. فراموش نکنید که برای یک کودک نوپا، همه این‌ها هیجان‌انگیز و جدید است و به ارتباط شما با او کمک می‌کند.

وقتی برنامه خود برای گذراندن زمان با فرزندتان را پیچیده و سنگین نکنید، برای خودتان هم این روز لذت‌بخش‌تر خواهد بود. چون کمتر خسته می‌شوید، بیشتر به فرزندتان محبت می‌کنید، بیشتر لبخند می‌زنید و بیشتر با او حرف می‌زنید، اما اگر بعد از یک هفته کاری قرار باشد اوقاتی پر از سر و صدا و استرس و خستگی را پیش رو داشته باشید، در بهترین جای دنیا هم که باشید، فرزندتان از حضور کامل شما در کنار خودش بهره نخواهد برد.

وضع قوانین

دوران نوپایی، تمرینی است برای والدین تا یاد بگیرند همیشه حد وسطی وجود دارد، بین آن‌چه در واقعیت وجود دارد و آن‌چه آن‌ها انتظارش را دارند. بسیاری از کشمکش‌های این دوران به این دلیل به وجود می‌آیند که قوانین والدین زیادی دست و پاگیر، غیر واقع‌بینانه و سختگیرانه هستند.

به جای اینکه هر بار کودکتان به سمت بوفه پر از ظرف‌های شیشه‌ای می‌رود جیغ بزنید و با فریاد او را دور کنید یا هر بار به پنجره نزدیک می‌شود او را تهدید کنید، سعی کنید محیط امنی در خانه برای او ایجاد کنید. ظروف شکستنی را برای مدتی جمع کنید و برای پنجره‌ها و پریز‌های برق و مانند آن محافظ‌های مناسب تهیه کنید.

فراموش نکنید که اگر هر بار فرزندتان می‌خواهد تجربه تازه‌ای داشته باشد، شما فریاد بزنید، او از کنجکاوی و تجربه‌های تازه در زندگی خود خواهد ترسید و احتمالا در آینده فرد مضطربی خواهد شد. شما که نمی‌خواهید این اتفاق بیفتد؟

وقتی کودک شما می‌خواهد خودش غذا بخورد، اطراف را کثیف می‌کند، خیلی طول می‌کشد و دست آخر هم درست غذا نمی‌خورد، اما در عوض یاد می‌گیرد که خودش غذا بخورد و مستقل باشد. شما با دادن اجازه غذا خوردن به او می‌آموزید که خودش از عهده خودش برمی‌آید ولازم نیست مانند یک فرد وابسته یا ناتوان به دیگران تکیه کند. اگر نگران میز یا فرش خودتان هستید، یک سفره پلاستیکی بزرگ برایش پهن کنید، یک پیشبند بزرگ هم برایش ببندید و کمی هم بیشتر به او زمان اختصاص دهید. در عوض از تلاش او برای مستقل شدن و آموختن لذت ببرید.

اتفاقی که متاسفانه در بسیاری از خانواده‌هایی که طلاق را تجربه می‌کنند، می‌افتد، این است که والدین خیال می‌کنند باید جای خالی والد دیگر را با امتیاز‌های بیش از حد، چشم‌پوشی از خطا‌ها و سرویس دادن بیش از حد به فرزند خود پر کنند. در برخی خانواده‌ها هم درست برعکس این جریان اتفاق می‌افتد و سختگیری‌ها بیشتر می‌شود، چون مبادا دیگران فکر کنند حالا که مادر به تنهایی فرزندش را بزرگ می‌کند، به خوبی از عهده تربیت او برنمی‌آید! یا مبادا در آینده تنها بماند و نتواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد.

در حالت اول، به همان اندازه که در یک خانواده معمولی، بی‌قانونی و امتیاز‌ها و سرویس‌های بیش از حد مانع تربیتی بزرگی است، فرزند خانواده فردی ناتوان و در عین حال پرتوقع بار می‌آید که نمی‌تواند مستقل شود و از عهده زندگی خود در آینده با موفقیت بربیاید. گناه این عدم موفقیت را به تنهایی نمی‌شود به گردن طلاق انداخت.

در حالت دوم هم فرزند خانواده دچارآسیب می‌شود. او فکر می‌کند خواستنی نیست، در طلاق مقصر بوده یا بچه خوبی نیست. اعتمادبه‌نفسش آسیب می‌بیند و در وجودش خشمی روشن می‌شود که می‌تواند در آینده متوجه والد خود شود. همچنین چنین کودکانی مستعد وسواس و اضطراب در بزرگسالی هستند.

با کودک خود صحبت کنید

شاید کودک نوپا نتواند در مورد احساساتش به خوبی صحبت کند، اما او متوجه می‌شود که یکی از والدین درخانه نیست و دلیل آن را نمی‌فهمد. او ممکن است دچار خشم یا اضطراب شود و آن را با اختلال در خوردن و خوابیدن یا کج‌خلقی‌هایی مانند جیغ زدن و گاز گرفتن نشان بدهد.

در صحبت با فرزندتان تردید نکنید. فکر نکنید او نمی‌فهمد بلکه او خیلی بیشتر از انتظار شما می‌فهمد. سعی کنید احساس او را حدس بزنید و او را تشویق کنید در مورد احساس خودش صحبت کند. او بسیاری از وقایع را می‌بیند و بسیاری از حرف‌ها را می‌شنود و ممکن است برداشت‌های غیرواقعی و نگران‌کننده داشته باشد. لازم است با او صحبت کنید و برایش توضیح بدهید که همچنان پدر و مادر خواهد داشت و شما او را دوست دارید و همیشه از او مراقبت خواهید کرد.

فراموش نکنید که در این دوران سخت، سعی نکنید آموزش‌های دشوار و چالش‌برانگیزی مانند آموزش توالت رفتن را در برنامه کودک خود قرار بدهید. با این کار، هم خودتان و هم فرزندتان را به دردسر می‌اندازید. اجازه بدهید کمی اوضاع آرام‌تر شود.

از بازی‌ها و نقاشی برای برقراری ارتباط با فرزندتان استفاده کنید و به او اجازه بدهید احساساتش را در قالب بازی و نقاشی بیان کند. بعد زمان بگذارید و در مورد آن‌ها با او صحبت کنید.

کوچولو‌های طلاق

کودک در دوران نوپایی از نوزادی ناتوان، به کودکی مستقل تبدیل می‌شود. شاید در هیچ دوران دیگری از زندگی، این همه تحول با هم اتفاق نیفتند؛ از مرحله‌ای که خود را به عنوان بخشی از وجود والدینش می‌بیند تا مرحله‌ای که خود را مستقل می‌بیند و برای خودش خواسته‌ها و حق و حقوقی دارد. کودک نوپا، با امکانات تازه‌ای که به دست می‌آورد، مانند راه رفتن و حرف زدن، می‌تواند از والدین خود فاصله بگیرد، با دیگران ارتباط برقرار کند، دنیای تازه‌ای را کشف کند، چیز‌های تازه‌ای را ببیند و تجربه کند و البته در تمامی این موارد، بیش از هر زمان دیگری به حضور والدینش در کنار خود نیاز دارد.

او نیاز دارد اعتماد کردن به دنیای اطراف و سایر انسان‌ها را یاد بگیرد، بیاموزد که کنجکاوی و اکتشاف می‌تواند لذت‌بخش باشد و او می‌تواند به عنوان یک انسان مستقل، در حد خودش، برای برطرف کردن نیازهایش به دیگران وابسته نباشد، اما برای یاد گرفتن همه این اصول بسیار مهم که گاه تا آخر عمر به عنوان قوانین زندگی با فرد باقی می‌مانند، نیاز به واکنش مناسب از سوی والدینش دارد.

در مجموع، دوران نوپایی کودک برای والدین دورانی سخت و پرچالش و البته شگفت‌انگیز است. وقتی والدین در این دوران تصمیم به جدایی می‌گیرند، سختی این دوران، هم برای کودک و هم برای والدین بیشتر می‌شود. در دورانی که بسیاری از پیش‌فرض‌های زندگی زناشویی، نظم آن و کلا کنترل زندگی از دست والدین خارج می‌شود، نگهداری و تربیت کودکی که هر روز با روز قبل خود می‌تواند متفاوت باشد کار سنگینی است.

اگر والدین بتوانند نیاز‌های خاص فرزند خود را در نظر بگیرند و تربیت صحیح و رقم زدن آینده‌ای مناسب برای او را تا حدامکان از مشکلات ارتباط خود جدا نگه دارند، حتی در صورت جدا شدن هم می‌توانند والدین خوبی برای کودک نوپای خود باشند و به او آسیبی وارد نکنند.

بنابراین، اصلا فکر نکنید که طلاق، زندگی فرزند شما را لزوما تباه خواهد کرد بلکه نقش و مسوولیت‌پذیری هر دو والد، آگاهی کافی در مورد مشکلات و نیاز‌های دوران به‌خصوصی که کودک شما در آن قرار گرفته و ثبات و هماهنگی، می‌تواند گذشتن از بحران این دوران را هم برای شما و هم برای کودکتان ساده‌تر سازد.

برچسب ها: والدین طلاق
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر